معنای لغوی واژه حسن عاقبت و سوء عاقبت کاملا روشن است. اما مراد از آن، در این بحث اخلاقی و کاربردهای آن، جای بررسی جدی دارد. کاربرد واژه سوءعاقبت، درباره مسلمانی که کافر شود و کافر بمیرد یقینا درست است و درستی کاربرد این واژه، درباره شیعه ای که قبل از مرگ، دست از ولایت اهل بیت (علیه السلام) بردارد و با همین حال از دنیابرود، جای تردیدی ندارد اما، آیا واژه سوءعاقبت را، درباره کسی که مسلمان و اهل تقوی بوده و سرانجام به فسق و فجور رو آورده است می توان به کار برد؟ همچنین آیا واژه حسن عاقبت را می توان درباره کسی به کار برد که به انجام واجبات و ترک محرمات پای بند بوده اما، با تحولی روحی، از عباد و زهاد زمانه شده است؟ و بالعکس، اگر کسی بیشتر، از اهل سیر و سلوک بوده اما، کم کم در عمل به وظایف دینی، مانند دیگر افراد مسلمان، عادی شود و تنها به همان وظایف عام، عمل کند می توان گفت: دچار بدعاقبتی شده است؟ به عبارت دیگر، آیا کاربرد دو واژه سوءعاقبت و حسن عاقبت اختصاص به مراتب بالای آن، یعنی مرزهای ایمان و کفر دارد یا حسن عاقبت و سوءعاقبت، خود دارای مراتب زیادی است و تحولات مختلف معنوی را شامل می شود؟
برای داوری در این باره، باید در ابتدا، کاربردهای عرفی این دو واژه و سپس، کاربردهای دینی آن را مورد بررسی قرار داد. از این رو ابتدا معنای عرفی آن را که به عرف متدینین مربوط است بررسی می کنیم و سپس به کاربردهای آن در متن آیات و روایات می پردازیم.