تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 25055
بازدید دیروز : 749
بازدید هفته : 37149
بازدید ماه : 67660
بازدید کل : 10459415
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 22 / 2 / 1395

فعالیت های امام سجاد (ع)

باری امام سجاد- علیه السلام - یك سلسله برنامه‏های ارشادی و فرهنگی و تربیتی و مبارزات غیرمستقیم را آغاز كرد و بدون آن‏كه حساسیت حكومت را برانگیزد، فعالیتهایی انجام داد كه مهمترین آنها را می‏توان در چند بخش زیر خلاصه كرد:

1 - زنده نگهداشتن یاد و خاطره عاشورا

از آنجا كه شهادت امام حسین - علیه السلام - و یاران آن حضرت در افكار عمومی برای حكومت اموی بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سوال برده بود، برای آنكه این فاجعه فرموش نشود. امام با گریه بر شهیدان و زنده نگهداشتن خاطره آنان مبارزه منفی را به صورت گریه ادامه می‏داد. شك نیست كه این اشكهای سوزان وگریه‏های پرسوز ریشه عاطفی داشت زیرا عظمت فاجعه و مصیبت كربلا به قدری بزرگ و دلخراش بود كه هیچ یك از شهود عینی آن حادثه، تا زنده بودند، آن را فراموش نمی‏كردند، اما بی شك چگونگی برخورد امام سجاد با این موضوع اثر و نتیجه سیاسی داشت، یادآوری مكرر فاحعه كربلا نمی‏گذاشت ظلم و جنایت حكومت اموی از خاطره‏ها فراموش شود. امام هر وقت می‏خواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب می‏افتاد، اشك از چشمانش سرازیر می‏شد. وقتی علت این كار را می‏پرسیدند، می‏فرمود: چگونه گریه نكنم در حالی كه (یزیدیان) آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزادگان گذاشتند، ولی به روی پدرم بستند (و او را تشنه كشتند).

امام می‏فرمود: هر وقت كشته شدن فرزندان فاطمه - سلام الله علیها - را به یاد می‏آورم، گریه گلویم را می‏گیرد.

روزی خدمتگزار حضرت عرض كرد: آیا عم و اندوه شما تمامی ندارد؟!

حضرت فرمود: وای بر تو، یعقوب پیامبر كه تنها یكی از دوازده پسرش ناپدیدشده بود، در فراق فرزند خویش آنقدر گریست كه چشمانش نابینا شد و از شدت اندوه كمرش خم شد، در حالی كه پسرش زنده بود (و كاملاً از یافتن او نا امید نگشته بود) ولی من ناظر كشته شدن پدرم، برادرم، عمویم و هفده نفر از بستگانم بودم كه پیكرهایشان در اطرافم نقش زمین شده بود، پس چگونه ممكن است غم و اندوه من پایان یابد؟![1] «سهل بن شعیب»، یكی از بزرگان مصر، می‏گوید: روزی به حضور علی بن الحسین رسیدم و گفتم: حال شما چگونه است؟ فرمود: فكر نمی‏كردم شخصیت بزرگی از مصر مثل شما نداند كه حال ما چگونه است؟ اینك اگر وضع ما را نمی‏دانی، برایب توضیح می‏دهم:

«وضع ما، در میان قوم خود، مثل وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است كه پسرانشان را می‏كشتند و دخترانشان را زنده نگه می‏داشتند. امروز وضع بر با به قدری تنگ و دشوار است كه مردم، با سب و ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها، به دشمنان ما تقرب می‏جویند.»[2].

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی