تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2054
بازدید دیروز : 4917
بازدید هفته : 7680
بازدید ماه : 134384
بازدید کل : 11191235
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 29 / 8 / 1394

حضور فیض منبسط حق در متن همه‌ی موجودات تابع آنها نیست: (30) «وَهُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلهٌ» (زخرف: 84)، اگرچه در آسمان هست، ولی آسمان نیست؛ اله است و اگرچه در زمین هست، ولی زمین نیست، بلکه باز هم اله است و در همه‌ی اشیاء هست، ولی نه با آمیختگی و ممازجت. (31)
چالش مربوط به توحید افعالی با وجود شرور و همچنین چالش آن با اختیار انسانی است که بحثهای وسیعی را در کلام و تفسیر در پی داشته است. از دو آیه‌ی «هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَیْ‏ءٍ» (انعام: 102) و «الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ» (سجده: 7)، معلوم می‌شود که چون خلقت و حسن متلازم در وجودند، هر چه شیء است، مخلوق خداست و هرچه مخلوق خداست، حسن است. شر از حیث واقعیت و تحقق وجودی، یک موجود یا حادثه است و چون موجود است، بد نیست، بلکه بدی آن مربوط به موقعیت تعارض‌آمیز و روابط خاصی است که با دیگر موجودات پیدا می‌کند. (32) بنابراین، ظرف تحقق حسن و قبح و یا عصیان و اطاعت، متفاوت از ظرف تکوین یا واقعیت خارجی است. از این رو، گرچه خوبی به لحاظ بودن و به لحاظ خیر بودن، از خداست: «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ» و سیئه به لحاظ خیر نبودن، از نفس توست: «مَا أَصَابَكَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفْسِكَ»، ولی تمام چیزها، خوب یا بد، به لحاظ بودن از خداست: «قُلْ كُلٌّ مِنْ عِندِ اللّهِ». (33)
همچنین، اختیار انسانی در علّیت تشکیکی منطوی است و اراده‌ی انسان مرتبه‌ای از سلسله مراتب نظام توحیدی علّیت است که حاکم بر جهان هستی است؛ آیاتی نظیر «خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ» (صافات: 96) که اعمال انسان را به خدا نسبت می‌دهند، علتهای میانی نظیر انسانها و اعمال آنها را واسطه‌ی ثبوت نمی‌دانند، بلکه صرفاً واسطه‌ی حکایت و ارائه محسوب می‌کنند. از این رو، به کار بردن اصطلاح علّت درباره‌ی آنها تسامح‌آمیز است؛ چون موجودات صرفاً در ارائه (نه در تحقق) وساطت دارند. (34)
بدین ترتیب، تمام فرآیندهای طبیعی و تمام کردار انسانی در پی هلاکت سرمدی و فنای ذاتی موجودات در ضرورت و اطلاق ذاتی حق به خداوند منسوب است؛ ولی به قول صدرا بستگی به لحاظ دارد. در یک لحاظ که لحاظ افاضه است، افاضه‌ی وجود خیر بالذات از جانب خداوند به طور مطلق است و در لحاظ دیگر که لحاظ مفاض علیه است، شرور نسبی است و به جهات امکانی و ماهوی موجود بازمی‌گردد. (35)

نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 29 / 8 / 1394

با همین شیوه می‌توان تعارض ظاهری میان ایجاد امری با ایجاد خلقی را نیز حل کرد؛ زیرا وحدت امر واحد، در آیه‌ی «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» (قمر: 50)، وحدت حقیقی است نه وحدت نوعی (که مبتنی بر حذف خصایص شخصی است)، نه وحدت جنسی (که مبتنی بر حذف فصلهای مقسم است) و نه وحدت عددی (که مبتنی بر حذف مثلهاست). وحدت حقیقی عبارت است از اطلاق سعی به گونه‌ای که تمام عالم را فراگیرد و تنها یک مصداق دارد که همان وجود مطلق یا مطلق وجود است. وحدت حقیقی جایی برای مبدأ، مقصد، ضد، ند، مثال و شریک باقی نمی‌گذارد. (12) این وحدت همه‌ی حوادث زمانی و مکانی حتی زمان و مکان، علتها و معلولها، تقدمها، تأخرها، استعدادها و فعلیتها همه و همه را زیر پوشش می‌گیرد. البته این مطلب هرگز به آن معنا نیست که خداوند موجود واحدی را به نام فرشته یا عقل یا غیره آفریده و آن را واسطه‌ی آفرینش موجودات دیگر قرار داده باشد و کثرتها به این ترتیب به وجود آمده باشد؛ زیرا نخست، امر واحد یا امر «کن» مربوط به زمان گذشته نیست، بلکه همواره جاری است؛ چون اطلاق سعی دارد و اطلاق سعی مقید به قید زمان نیست، بلکه زمان را هم دربرمی‌گیرد؛ در نتیجه، آغاز و پایان ندارد؛ اگرچه در سلسله مراتب آن تقدم و تأخر ذاتی وجود دارد. (13) دوم، همه‌ی موجودات مخاطب امر «کن» هستند. در توضیح این مطلب باید گفت: مخاطب امر «کن»، اگر موجود باشد که تحصیل حاصل می‌شود چون خطاب تکوینی و ایجاد موجود خارجی است و اگر مخاطب امر «کن» معدوم باشد، که معدوم نمی‌تواند مخاطب باشد.

بنا بر گفته‌ی دانشمندان اسلامی، (14) خطاب این امر وجودی، به آنهاست که در نشئه‌ی علم‌ الهی، دارای حضور علمی هستند، اگرچه حضور خارجی ندارند. (15)
«پس مخاطب معدوم خارجی و موجود علمی، یعنی معلوم حق تعالی است و چون معلوم حق است، مخاطب او قرار می‌گیرد.» (16)
دلیل عقلی یا نقلی کافی برای انحصار مخاطب در یک موجود خاص به عنوان موجود اول وجود ندارد، بلکه وجود یافتن موجودات عبارت است از نزول تدریجی علم الهی به اندازه و قدر معین و معلوم، یا تقدم و تأخر در رشته‌ی زمان. (17) بنابراین، تعارضی میان آیه‌ی «كُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» (رحمن: 29) با آیه‌ی «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» (قمر: 50)، وجود ندارد، بلکه وحدت آیه‌ی دوم، یک وحدت اطلاقی است که با مضمون تدریح و تکثر آیه‌ی اول منافاتی ندارد، بلکه آیه‌ی اول تفصیل آیه‌ی دوم محسوب می‌شود؛ چون منظور از امر واحد، عالم واحد به وحدت اطلاقی است،
«بخشی از آن حقیقت واحد، متغیر و سیال بوده و مشتمل بر ماضی و مضارع و حال و محل از برای ارادات حادثه جزئیه می‌باشد. با بسط این واحد گسترده کل عالم ظهور می‌کند و خلقت آسمانها و زمین محقق می‌گردد.» (18)
بنابراین، وجود یک واحد متصل حقیقی است و تمامی جهان یک فیض واحد حق یا یک امر واحد الهی است که این امر واحد سلسله مراتبی و تشکیکی است؛ ولی آنچه در ابتدا اصیل جلوه می‌کند و از ظهور برجسته‌تری برخوردار است، کثرت و تعدد و تدریج و تنوع است. تقسیم فیض الهی که فیض واحدی است، عمل جهان‌شناختی ذهن است و بستگی به منظر انسانی دارد. ذهن همان طور که از یک موجود یگانه، حیثیتهای مختلفی همچون ماهیت، وجود، جنس، فصل و غیره را مستقل و مجزای از یکدیگر، لحاظ می‌کند و به همان صورت که حرکت متصل و یگانه زمان را به اجزایی نظیر هزاره، سده، دهه، سال، ماه، هفته، روز، شب، ساعت، دقیقه، ثانیه و... تقسیم می‌کند، همان طور می‌تواند امر واحد الهی را که وحدت حقیقی دارد؛ نه عددی، به خاطر تنوع موضوعات یا مستفیضهای آن تکثیر کند.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 29 / 8 / 1394

در این دسته از آیات، دو واژه‌ی «خلق» و «امر» درباره‌ی خلقت جهان به کار رفته است؛ نظیر «أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» (اعراف: 54)، «وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ» (اعراف: 54)، «خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ» (سجده: 4)، «الَّذِی أَعْطَى‏ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى‏» (طه: 50)، واو عاطفه در آیه‌ی «أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» (اعراف: 54)، نشان دهنده‌ی وجود تغایر و اختلاف میان معطوف، یعنی امر، و معطوف علیه، یعنی خلق، است. درباره‌ی وجه تفاوت خلق و امر نظرات گوناگونی است که به اجمال بیان می‌شود؛
1. خلق و امر هر دو به معنای ایجاد است؛ ولی خلق ایجاد تدریجی و زمانمند است: «خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ» (حدید: 4)، در حالی که امر ایجاد دفعی است: «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» (قمر: 50)؛ از این رو، آیاتی که مربوط به خلقت بدن است، به توالی و زمانمندی تصریح دارد، ولی درباره‌ی ایجاد روح که از امر رب است، زمان مطرح نمی‌شود. (1)
2. در ایجاد از نوع خلق تقدیر مقدرات و تألیف جهات ضروری است: «خَلَقَ كُلَّ شَیْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً» (فرقان: 2) ولی در ایجاد به شکل «امر» تقدیر جهات وجودی و تنظیم مقدمات و جمع زمینه‌ها اساساً مطرح نیست. (2)
3. امر، منزه از تضاد، تکثر و تغیر است، همان‌گونه که کلام خدا آن را به صفت وحدت می‌ستاید؛ ولی خلق شامل تکثیر، کثرت، تغییر و متغیرات است و محل اضداد است: «وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلَّا فِی كِتَابٍ مُبِینٍ» (3) (انعام: 59).
4. امر مخصوص خداست، ولی خلق به غیر خدا نیز نسبت داده می‌شود: «وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا» (مائده: 110)؛ البته ضمیر جمع در آیه «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» (قمر: 50)، می‌تواند مورد نقضی برای این وجه، یعنی انحصار امر به خدا در مقابل تعمیم خلق به غیر خدا باشد.
با این همه، گرچه توجه به تفاوتهای مزبور میان خلق و امر از لطائف تفسیری است، ولی مولد سؤالهای جدیدی است که به ارتباط میان خلق و امر مربوط می‌شود. اگر خلق و امر دو شیوه از ایجاد است و خلق، ایجاد تدریجی مشروط، زمانمند و مشترک است، ولی امر، ایجاد دفعی، نامشروط، بی‌زمان و منحصر به فرد است و اگر هر دو به خداوند واحد، ثابت، کامل و ازلی نسبت داده می‌شوند، پس ارتباط خلق با امر چگونه است؟
در این سؤال، دست کم دو مسئله اساسی به طور ضمنی وجود دارد که یکی به توجیه ارتباط خدای خالق واحد ازلی با مخلوقات حادث، متحرک، متغیر، متدرج مربوط می‌شود و دیگری به توجیه ارتباط ایجاد امری، با نظام علّی معطوف است.
توجیه ارتباط خداوند ثابت، یگانه، لایزال و منزه از تدریج و تطور با موجودات متطور و متدرج، از مسئله‌های مهم علم تفسیر و کلام است؛ زیرا خالقیت خداوند و تدبیر او نسبت به کل عالم و مبدئیت او نسبت به همه‌ی آفرینش که دارای اجزای متغیر و متجدد است، در گرو تحقق اسباب و علل است و مستلزم قابلیتها و استعدادهای گوناگون است. بنابراین، خالقیت خداوند خالقیتی مشروط می‌شود و خالقیت مشروط از منظر دینی مطرود است.

موضوعات مرتبط: تربیتی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی