"مسعود رضایی" پژوهشگر تاریخ معاصر می گوید:دلیل اینکه آیتالله مومن به رهبری آیتالله خامنهای رای نداد این بود که میگفت هنوز قانون اساسی جدید که در آن شرط مرجعیت حذف شد، به تصویب نرسیده است. پس همچنان باید به قید مرجعیت پایبند بود.
بخش هایی از گفتگوی وی با خبرگزاری تسنیم را در ادامه بخوانید؛
گفته شده است که در شورای بازنگری قانون اساسی، موضوع مدتدار بودن رهبری مطرح شد و یا حتی به تصویب رسید. آیا چنین ادعایی درست است؟
متن مذاکرات جلسات شورای بازنگری قانون اساسی موجود است. در این جلسات بحثها و پیشنهادات مختلفی در خصوص اصول قانون اساسی انجام میگیرد.
یکی از آن پیشنهادات، مدتدار بودن دوره رهبری به مدت ۱۰ سال بود. پیشنهاد این بود که رهبری مدتدار باشد و پس از ده سال، در مورد آن دوره تصمیمگیری شود. اگر مورد رضایت بود، برای دوره بعد نیز انتخاب شود. اتفاقاً در این مورد بحثهای زیادی صورت میگیرد، اما در نهایت اعضا به این نتیجه میرسند که رهبری مدتدار مناسب نیست.
در اینجا این نکته را هم باید متذکر شد که رهبری انقلاب دائمالعمر نیست. مجلس خبرگان رهبری قادر است فرد موردنظر را در هر زمان که تشخیص بدهد از این مسئولیت برکنار کند. اصلاً اینگونه نیست که اگر فردی به عنوان رهبر انتخاب شد، دیگر مجلس خبرگان حق اظهارنظر در مورد او را از دست داده باشد. بنابراین رهبری به هیچ وجه مادامالعمر نیست.
یکی از کسانی که به رهبری آیتالله خامنهای رای نداد، مرحوم آیتالله مومن عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری بود. نخست اینکه دلیل عدم موافقت ایشان چه بود و دوم اینکه آیا در سالهای بعد نظر ایشان تغییر کرد؟
دلیل اینکه آیتالله مومن به رهبری آیتالله خامنهای رای نداد این بود که میگفت هنوز قانون اساسی جدید که در آن شرط مرجعیت حذف شد، به تصویب نرسیده است. پس همچنان باید به قید مرجعیت پایبند بود. آیتالله خامنهای نیز در آن زمان مجتهد بودند، اما مرجع نبودند. چند نفر دیگر هم به همین دلیل رای موافق ندادند. (آن کسانی که در روز ۱۴ خرداد به رهبری آیتالله خامنهای رای ندادند، تاکنون نگفتهاند که در آن زمان ما فرد دیگری به غیر از آیتالله خامنهای در نظر داشتیم.)
آیتالله مومن در سالهای پس از ۱۴ خرداد سال ۶۸، بارها و بارها در تایید رهبری آیتالله خامنهای سخن گفتند که مستندات آن هم موجود است. او کسی نبود که دین خود را به دنیا بفروشد. اگر اعتقادی داشت، خیلی راسخ اعلام میکرد؛ بنابراین آنچه از ایشان به یادگار مانده است، در تحکیم و تایید آیتالله خامنهای است.
سوال پایانی بنده این است که آیتالله امامیکاشانی فرمودند که انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری، انتخاب "عدول المومنین" است. این سخن بدان معنا نیست که انتخاب آیتالله خامنهای بر مبنای ولایت فقیه نبوده است؟
این بحثهایی که در جلسه خبرگان مطرح شد، فقهی است و از آنجایی آغاز شد که آیتالله خامنهای به شدت و با روشهای مختلف از جمله استدلال، شکسته نفسی، تواضع و... با انتخاب خود به رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران مخالفت کردند.
نمایندگان مجلس به هر نحوی برای آیتالله خامنهای استدلال کردند تا او را مجاب سازند که شرایط شرعی برای رهبر شدن دارد و بهترین فرد برای پذیرش این مسئولیت است.
موضوع "عدول المومنین" را هم آقای آذری قمی مطرح کرد. در یک جا از بحث که نمایندگان به آیتالله خامنهای فشار آوردند که شما باید رهبری را بپذیرید، ایشان میگوید همین آقای آذری قمی که اولین بار اسم من را آورد، اگر حکم کنم، ایشان حکم بنده را میپذیرد؟ (نقل به مضمون)
آقای آذری قمی بلند میشود و میگوید: بله، از نظر من هرکسی که به عنوان ولی فقیه در این مجلس انتخاب بشود، حال چه از باب مرجعیت، چه از باب اجتهاد، چه از باب عدول المومنین و چه از هر باب دیگر باشد، من حکم شما را بر خودم واجب میدانم. او در واقع تمام درها را به روی آیتالله خامنهای بست و او را در استدلال علیه خودش خلع سلاح کرد.
در نهایت هم آقای امامی کاشانی نکتهای را بیان میکنند که مجتهدان باید درباره آن سخن بگویند. آیتالله خامنهای وقتی که دید هرچه استدلال میکند، در برابرش دلیل میآورند، با گفتن "به هر حال من مخالفم" نشست. پس از آن مجلس وارد رایگیری شد و آیتالله خامنهای به عنوان رهبر انتخاب شد.
2727
نظرات شما عزیزان: