بخشی از متون به بیان نقش توحیدباوری و ایمان به خداوند در نشاط که بعد دوم شادکامی است پرداختهاند. این متون، دو گونه اند: برخی به صورت کلی، به معرفی این نقش پرداختهاند و برخی به صورت جزئی، نقش این عنصر را در مؤلفههای نشاط بیان نمودهاند. در ادامه، به معرفی این دو دسته از متون میپردازیم.
در برخی از روایات، تصریح شده که ویژگی خداباوران آن است که کسالت و بی حالی از آنان دور است و پیوسته در حال نشاط اند. این، نشان دهنده نقش ایمان در نشاط است. نشاط به بعد هیجانی شادکامی مربوط میشود و لذتها، تأمین کننده آناند. بر اساس آنچه در آموزه های اسلام آمده است، مؤمن، موظف است که لذت نفس را تأمین کند. قرآن کریم، با صراحت از اهل ایمان میخواهد که لذت های حلال را بر خود حرام نکنند و کسانی را که چنین کردهاند، سرزنش میکند. گفتهاند که آیه نخست، در باره کسانی نازل شد که تصمیم گرفته بودند همه لذتهای دنیا را بر خود حرام کنند و خداوند متعال، آنان را از این کار باز داشت. این همان چیزی است که در ادبیات دین، با عنوان «رهبانیت» شناخته میشود. با ظهور اسلام در سرزمین جاهلیت و ورود دین به صحنه زندگی مردم، الگوی جدیدی از دینداری تحت تأثیر مسیحیت، شکل گرفت که ازدواج را امری پست و ایمان را به معنای پرهیز از هرگونه لذت میدانست و التذاذ را نقصی در دین و ایمان به شمار می آورد. همین تفکر سبب شد که از هر گونه لذت، مانند خوراک و نوشاب خوب، بوی خوش و همچنین لذت زناشویی، خودداری کنند و انواع سختیها را به جان بخرند.
در نقلی از این جریان چنین آمده است که روزی سه زن نزد پیامبر(صلی الله علیه و اله) آمدند. یکی از آنها گفت: همسرم گوشت نمیخورد. دیگری گفت: شوهرم بوی خوش استشمام نمیکند. سومی گفت: همسرم با من همبستر نمیشود. پیامبر(صلی الله علیه و اله) در حالی که ردایش به زمین کشیده می شد، با عصبانیت خارج شد و بالای منبر رفت. پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: گروهی از اصحابم را چه شده است که گوشت نمی خورند، بوی خوش، استشمام نمیکنند و با زنان، همبستر نمیشوند؟! من گوشت می خورم و بوی خوش استشمام می کنم و با همسرم همبستر می شوم. پس هر کس از سنت من روی گرداند، از من نیست. این به خوبی نشان میدهد که مؤمن واقعی و پیرو راستین پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) از لذتهای مادی مشروع که موجب نشاط میشوند، استفاده میکند.
رابطه ایمان با لذتهای معنوی هم که روشن است. نقش یاد خدا در نشاط انسان، با تعبیرهای مختلفی در آیات و روایات، وارد شده است. یاد خدا موجب «آرامش و اطمینان نفس»، «جلای دل ها»، «شرح صدر»، «حیات دل»، و «نورانیت قلب» و «حلاوت زندگی دوستداران خدا و اهل تقوا و یقین» میگردد که هر یک را میتوان به بعدی از ابعاد نشاط اشاره دانست. آنچنان نقش یاد خدا اساسی است که بدون آن نمیتوان انتظار نشاط داشت. غفلت از یاد خدا موجب «خودفراموشی» و «قساوت قلب» و «مردن دل» میگردد. از این رو، خداوند متعال به عنوان آفریننده انسان که بیشترین آگاهی را از ماهیت او دارد ، تصریح می فرماید که: و هر کس از یاد من روی گرداند، زندگی سختی خواهد داشت. همچنین در ادبیات دین از چیزی به نام «شیرینی ایمان» یاد شده و عوامل و موانع آن برشمرده شده است. آنچه این جا مهم است این که این شیرینی، مربوط به لذت های معنوی انسان است که میتواند نشاط روحی و روانی را برای انسان به ارمغان بیاورد. این شیرینی چنان لذتی دارد که هر کس آن را بچشد، از او روی گردان نمیشود.
بر اساس منابع اسلامی، باور به توحید، عامل اساسی شادکامی است. کسی که به خدای یکتا و یگانه ایمان دارد، در امور تکوینی، شکرگزار نعمت ها و بردبار از مصیبت هاست و در امور تشریعی، رغبت به طاعت و کراهت از معصیت دارد و در نشاط و شادابی، لذتهای مادی پاک و معنوی ناب را تأمین میکند. این، ترسیم کلیای بود که در بخشی از متون وارد شده بود و به صورت کلی، نقش ایمان را در شادکامی بیان می کردند. اکنون باید دید این توحیدباوری، در مؤلفه های شادکامی چگونه تجلی مییابد و با چه ساز و کاری شادکامی را محقق میسازد.
یکی از ارکان شادکامی، رضامندی و دیگری نشاط است. عامل بنیادین شادکامی، سبک زندگی موحدانه است که اساس آن، ایمان به خدا بوده و رهآوردش تنظیم زندگی بر اساس آموزه های اوست.باید این عنصر را در ابعاد شادکامی نشان داد. رضامندی، یک عامل اساسی دارد که تحقق بخش رضامندی در همه ابعاد چهارگانه آن است و یک سری عوامل خرد نیز هستند که هر کدام از ابعاد آن را محقق می سازند. همه اینها اموری هستند که ریشه در آن ایمان دارند و جزئی از زندگی موحدانهاند. سؤال اساسی این است که چگونه ممکن است انسان از قضای ناخوشایند نیز - که منفی ارزیابی میشود - راضی باشد؟ قضای تکوینی خداوند، گذشته از خوشایندها، شامل ناخوشایندی هایی نیز میشود که رنج و زحمت برای انسان دارد و قضای تشریعی او نیز برای انسان، ناخوشایند و تکلف آور است؛ چرا که هم شامل بایدهایی است که معمولا برای انسان، ناخوشایندند و باید آنها را انجام دهد، و هم شامل نبایدهایی است که معمولا برای انسان، خوشایندند و باید آنها را ترک کند. از این رو، مسئله اساسی در این بحث، آن است که با توجه به این اوصاف، چگونه میتوان از قضای تشریعی و تکوینی خداوند متعال راضی بود؟
پاسخ این پرسش، «خیرباوری» است. باور به خیر بودن تقدیرهای خداوند متعال، عامل اساسی رضامندی است. اگر کسی باور داشته باشد که آنچه توسط خداوند متعال تقدیر میشود، خیر است، به رضایتمندی دست خواهد یافت. پیش از هر چیز باید به چند نکته توجه کرد: یکی این که «خیر»، رضایت آور و «شر»، نارضایتی آور است. اگر انسان، چیزی را شر بداند، از آن ناراضی میشود و اگر خیر بداند، از آن راضى. این، یک قاعده است. نکته دوم در باره نظام ارزیابی انسان است. انسان، همه پدیدهها را ارزیابی میکند. مسئله خیر و شر بودن پدیدهها نیز تابع همین قاعده است؛ بدین معنا که همه پدیدهها ارزیابی میشوند و نتیجه آن، یا خیر دانستن است و یا شر دانستن. نکته سوم، در باره نقش ارزیابی در احساس است. نظام احساس انسان، تابع نظام شناختی اوست. از این رو، خوب یا بد بودن احساس ما نتیجه خیر یا شر دانستن پدیده هاست. بر این اساس، رضامندی، مبتنی بر یک واقعیت الهی و یک باور انسانی است؛ بدین معنا که خیر بودن، یک واقعیت الهی در قضا و قدر است که اگر شناخته شود و انسان آن را باور کند، به رضامندی دست مییابد.
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص130-125، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، چاپ دوم، 1394
نظرات شما عزیزان: