هنگام ظهر، [امام] حسين [ع] و يارانش نماز ظهر را بر اساس صلاه خوف به جاي آوردند38. بعدازظهر حلقه محاصره بر همراهان [امام] حسين [ع] تنگتر شد؛ ياران او در حالي كه ميجنگيدند در پيش روي او بر زمين ميافتادند39. راه براي طالبيان كه تا اين لحظه وارد صحنه كارزار نشده بودند، هموار گشت. كشتار آنها آغاز شد. اولين نفري كه بايد كشته ميشد، علي اكبر پسر [امام] حسين [ع] بود40. بعد از آن نوبت يكي از فرزندان مسلم بن عقيل41، پسران عبدالله بن جعفر و عقيل بود و بعد نوبت قاسم پسر [امام] حسن [ع] كه مرگش با عباراتي تأثرآور نقل شده است. او جوان و زيبا بود؛ زخمي مهلك برداشته بود، فرياد زد و از عمويش كمك خواست عمو همچون بازي بر مهاجم حملهور شد و با شمشير خود به او ضربهاي زد، اما تنها اين [امام] حسين [ع] نبود كه مهاجم را كشت، اسبان سربازان ابنزياد نيز مهاجم را به زمين افكنده و با سم خود او را لگدمال كردند. وقتي گردوغبار فرونشست، [امام] حسين [ع] را ميشد ديد كه نعش برادرزادهاش را در آغوش گرفته و قاتلانش را لعن ميكند او را به جلو خيمهاش ميبرد، جايي كه اجساد علياكبر و ديگر قربانيان آرام گرفته بودند42.
جزييات مرگ عباس، برادر [امام] حسين [ع] در متون طبري و بلاذري نيامده است، آنها به نقل اين مسائل بسنده كردهاند:43. [امام] حسين [ع] كه تشنگي بر او چيره شده بود، راه خود را به سوي فرات باز كرد، اما از رسيدن به آن منع شد، او از خدا خواست تا كسي كه او را از دستيابي به هدفش باز داشته بود، در تشنگي بميراند(و البته دعايش مستجاب شد)؛ او با دهان و چانهاي زخمي خوني را كه در دستانش جمع كرده بود به سمت بالا به سوي آسمان پاشيد و در آن حال به درگاه خداوندي، از آنچه بر سر پسر دختر رسول او آمده بود شكايت كرد. اما در مورد عباس نيز كه قطعاً در كربلاء كشته شده مطمئناً بايد اخباري موجود باشد. مفيد44 آنها را به آنچه درباره [امام] حسين [ع] است ملحق ميكند:او نقل ميكند كه دو برادر با هم به سوي رودخانه رفتند و عباس كه در ميان دشمنان، دور افتاده از [امام] حسين [ع] محاصره شده بود با شهامت جنگيد و در نقطهاي كه بعدها قبر او بنا شد، كشته شد(مفيد، ص 243). اكنون سربازان ابن زياد خيلي به [امام] حسين [ع] نزديك شدهاند، اما براي لحظاتي هيچ كس جرأت نداشت حتي دستي عليه او بلند كند. عاقبت آنكه مردي از قبيله كنده بنام مالك بن نصير، او را از ناحيه سر زخمي كرد و چهرهپوش او خون آلود گشت. در حالي كه [امام] حسين [ع] آن را با فلنسوهاي عوض ميكرد و عمامهاي به دور آن ميبست مالك رداي كلاهدار او را ربود. اما اين ردا چندان به درد او نخورد، چرا كه باقي زندگي او همراه با فقر و رسوايي بود45. از ديگر قسمتهاي تأثرآور، مرگ كودكي است كه [امام] حسين [ع] بر زانوانش نهاده بود46 تيري گلوي كودك را شكافت و [امام] حسين [ع] بار ديگر خون او را در دستانش جمع كرد و به زمين ريخت، در اين حال او خشم الهي را عليه بدكاران به ياري طلبيد47. كشتار ادامه يافت. عاقبت شمر- كه نزد شيعيان ملعون است- با سربازاني اندك به سوي [امام] حسين [ع]، حركت كرد، اما حتي جرأت نداشت به او حمله كند و تنها مشاجرهاي ميان دو تن از آنها رخ داد48. در اين لحظه [امام] حسين [ع] از سكون خود به در آمد و براي جنگ آماده شد(وقتي دليل روش صلح طلبانه او مورد بررسي و مطمح نظر است، سن تقريباً 55 ساله او و نيز بيماري او را نبايد از نظر دور داشت).[9] پسر بچهاي شجاعانه در كنار [امام] حسين [ع] جاي گرفت. او به دستور بازگشت به خيمه و به فريادهاي زينب توجهي نكرد. در اين حال دستش با نوازش شمشير از تن جدا شد؛ [امام] حسين [ع] به او دلداري داد و به او اطمينان بخشيد كه به زودي نياكان خود را در بهشت ملاقات خواهد كرد. تنها سه يا چهار نفر از قيام كنندگان باقي مانده بودند، [امام] حسين [ع] به دشمن حمله كرد. او شلواري خوش دوخت از پارچهاي براق پوشيده بود اما او قبلاً آن را چاك داده بود، زيرا نگران غارت آن بعد از مرگش بود. احتياطي كه بيفايده بود، چرا كه مقدر بود او عريان بر زمين جنگ رها شود. 49 در حالي كه ابن سعد نزديك ميشد، زينب به او گفت: " اي عمربن سعد آيا ابو عبدالله(كنيه [امام] حسين [ع]) كشته ميشود و تو ميايستي و مينگري؟". اشك از چشمان ابن سعد جاري شد50. [امام] حسين [ع] قدرتمندانه جنگيد. بعضي منابع 51 نقل ميكنند كه [امام] حسين [ع] تعداد زيادي از دشمنان را كشت. اما خبري نقل ميكند كه اگر دشمنان ميخواستند، ميتوانستند او را بيدرنگ بكشند.52 عاقبت آنكه، عليرغم آخرين هشدار او نسبت به انتقام الهي، دست و كتفش مجروح شد و با صورت به زمين افتاد53. خولي بن يزيد اصبحي كه دستور به بريدن سر [امام] حسين [ع] يافته بود، به خاطر ترس زياد نتوانست اين مأموريت را انجام دهد و به جاي او سنان بن انس بن عمرو نخعي بعد از وارد كردن ضربهاي بر [امام] حسين [ع] سرش را بريد. او سر را به خولي داد و او آن را بعداً به نزد ابن زياد برد.
جنگ پايان يافته بود. سربازان به غارت اموال روي آوردند. آنها لباس، شمشير و ساز و برگ [امام] حسين [ع] را ربودند. آنها گياهان رنگزا و عباهاي يمني را غارت كرده و زيورآلات زنان و رداهاي ايشان را ربودند54. پسري بيمار در يكي از خيمهها دراز كشيده بود و شمر كه ميخواست او را نيز بكشد از اين كار منع شد؛ ابن سعد نزديك آمد و ورود به اين خيمه را قدغن اعلام كرد55. اين پسر، [امام] علي [ع] نام داشت كه بعداً او را زين العابدين ميخواندند. او تنها پسر [امام] حسين [ع] بود كه از كشتار نجات يافته بود. به عنوان نشانهاي از عنايت الهي، دودمان بزرگ [امام] حسين [ع]ي از او سرچشمه گرفتهاند. شهيدان كربلا 72 نفر ذكر شدهاند، 17 نفر از آنها از طالبيان بودند 56؛ 88 نفر از سربازان ابن زياد در صحنه جنگ كشته شدند57. اين حاصل جمع اخير را محسن امين نيز ارائه كرده اما تطبيق درباره تعداد كشته شدگان به دست هر جنگجو سخت دشوار است: 40 نفر به دست حر، 30 نفر به دست برير، 12يا 13 نفر به دست نافع و غيره و تعداد زيادي به دست [امام] حسين [ع] كشته شدند.
نظرات شما عزیزان: