عالِم به مخفی ترین اسرار
در تفسیر نیشابوری چنین آمده: غلامی حبشی پس از چند روز هم نشینی با مسلمانان، خدمت رسول اکرم آمد و مسلمان شد.
شهادتین را برزبان جاری کرد و سپس مسایل دینی اش را نزد بعضی از اصحاب فرا گرفت. روزی دوباره خدمت پیامبررسید
و گفت یا رسول الله! خدای ما عالِم هست یا نه؟ رسول خدافرمود:
« وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿۷﴾
و اگر سخن به آواز گويى او نهان و نهانتر را مىداند (۷) ».(سوره طه آیه 7)
غلام تازه مسلمان قدری فکر کرد و گفت: یعنی هنگامی که من گناه می کردم گناهان مرا می دید؟ حضرت
فرمود: آری، گناهان تو را می دید. ناگهان غلام فریاد بر آورد: ((وا فضیحَتا وای که رسوا شدم )). آنگاه بر زمین افتاد و از دنیا رفت.
گیرم که ز جرم و گنهم در گذری ز آن شرم که دیدی که چه کردم چه کنم
نظرات شما عزیزان: