یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
راحت همگی به راحتی تن دادیم..........یک مشت شعار نامعین دادیم
هر هفته غروب جمعه ها ما تنها..........آموزش منتظر نشستن دادیم
ماندیم به داغ انتظارت ، مهدی جان
ما وغم و درد بی شمارت ، مهدی جان
دلخسته از این غمی که در ریشه ماست
در آرزوی فجر بهارت ، مهدی جان
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامهی جان من است
نامهی تو خط امان من است
ای نگهت خاستگه آفتاب
بر من ظلمتزده یک شب بتاب
با دلي سوزان براهت منتظر بنشسته ام
تا خدا قسمت كند روزي تماشاي ترا
نظرات شما عزیزان: