در باب حمل عيسى نه ساعت و نه روز هم گفته شده (9) .رجوع شود به كتاب جلوه مسيح. امروز همه روى زمين رشك برين شد *** تا از صدف پاك خدا در ثمين شد بدون شك مكتب حسينى راه نجات اين امت است زيرا كرسى حسين كرسى امر به معروف و نهى از منكر است.آنچنانكه از سورة الشعراء بر مىآيد،ظهور پيغمبران در فترت ها به علت شيوع مفاسد بوده است.ولى ما مىبينيم مكتب زنده حسين،ظهور حسين است در همه اعصار،يعنى در هر سال و هر محرم امام حسينبه صورت يك مصلح عالى ظهور مىكند و اين فرياد را به گوش مىرساند: الموت اولى من ركوب العار...به امام حسين منسوب است: 5.يك شباهت ديگر اين است كه مسيحيان و هم مسلمانان،ولادت و هم رفتن اين دو را بزرگ مىشمارند با اين تفاوت كه آنها در هر دو مرحله به شادى و پايكوبى و رقص و شراب خوارى مىپردازند (17) و مسلمانان در هر دو قسمت از اين جهات منزهند.مسلمانان بزرگوارانه تر جشن ولادت را برگزار مىكنند چون اسلام كار سبك مغزى را اجازه نمىدهد.و اما در وفات ما مىگرييم،و آنها در روز عروج يعنى سه روز بعد از كشته شدن شادى مىكنند.(رجوع شود به نمره 7 و 8)
در باب حمل حضرت سيد الشهداء اگر تولد آن حضرت در سوم شعبان و تولد حضرت مجتبى در نيمه رمضانباشد،ممكن نيست آنچه در بعضى از روايات رسيده كه فاصله آنها شش ماه و ده روز است درستبيايد.شش ماه و ده روز،با رواياتى منطبق است كه تولد حضرت را در آخر ربيع الاول ذكر كرده.رجوع شود به نفس المهموم.
4.شباهت ديگر آنها در عقيدهاى است كه مردم در مساله«تفديه»پيدا كردند (10) و خيال كردند كه آنها كشته شدند كه گناه ديگران را به گردن بگيرند و ديگران آزاد باشند و تكليف ساقط شد.در باره عيسى اصل كشته شدن دروغ است و در باره سيد الشهداء فلسفه كشته شدن اين نبود.به قول مولوى:«زانكه از قرآن بسى گمره شدند...».شباهت ديگر در زكى و مبارك بودن است،يعنى هر دو وجود بركت خيز فوق العاده شدند (11) .
بركت عبارت است از نمو در خير،چنانكه از تفسير مجمع البيان و صافى و غيره بر مىآيد.مفردات راغب مىگويد:و لما كان الخير الالهى يصدر من حيث لا يحس و على وجه لا يحصى و لا يحصر قيل لكل ما يشاهد منه زيادة غير محسوسة هو مبارك و فيه بركة (12) .
همان طور كه يك زمين مبارك است مثل زمين فلسطين:و باركنا حوله...(اين سالها مدعى هستند كه اسرائيل به اندازه نفت ايران از مركبات بهره برده است)،همان طور كه بعضى آبها پر بركتند مثل آب باران (و نزلنا من السماء ماء مباركا) (13) ،همان طور كه بعضى حيوانها مبارك و پر بركتند مثل گوسفند،همان طور هم بعضى انسانها واقعا«وجود مبارك»مىباشند و در باره آنها تعارف نيست،زمينى هستند كه همه ساله محصول مىدهند،بارانى هستند دائم.
داستان فطرس ملك،رمزى است از بركت وجود سيد الشهداء كه بال شكستهها با تماس به او صاحب بال و پر مىشوند (14) ،افراد و ملتها اگر به راستى خود را به گهواره حسين بمالند از جزاير دور افتاده رهايى مىيابند و آزاد مىشوند.
فرمان خداوند به جبريل امين شد *** با خيل ملك از عرش تازان به زمين شد
تا عرضه دهد تهنيتحضرت خاتم *** صبح ازل از غيب بر آورد تنفس
انوار هدى تافتبر آفاق و بر انفس *** تا چند دلا راندهاى از صقع تقدس
بر خيز و فراگير پر و بال چو فطرس *** بر تهنيت مقدم مولود مكرم (15)
الا ترون ان الحق لا يعمل به...
يا اينكه:
سبقت العالمين الى المعالى *** بحسن خليقة و علو همة
و لاح بحكمتى نور الهدى فى *** دياجى من ليالى مدلهمة
يريد الجاحدون ليطفئوه *** و يابى الله الا ان يتمه (16)
شايد شباهت بين حضرت عيسى(ع) و حضرت سيد الشهداء علیه السلام در يك امر ديگر هم باشد و آن عدم سابقه اسمى است،و شايد اين جهت مربوط به يحيى باشد نه عيسى،و در اين صورت شباهتبين حسين عليه السلام و يحيى است،كما اينكه ايندو در شهادت به خاطر يك مرد بسيار فاسد با هم شبيه اند و هر دو شهيد امر به معروف و نهى از منكرند (و ان من هو ان الدنيا ان راس يحيى اهدى الى بغى من بغايا بنى اسرائيل).
6.شباهت ديگر بين آنها در انصار و حواريين است (كما قال عيسى بن مريم للحواريين من انصارى الى الله...) (18) .
سيد الشهداء نيز در شب عاشورا حواريين خود را انتخاب كرد.در الانوار البهية صفحه 45 از موسى بن جعفر عليه السلام نقل مىكند مىگويد:و فى وصية موسى بن جعفر عليهما السلام لهشام قال:و قال الحسين بن على عليهما السلام:ان جميع ما طلعت عليه الشمس فى مشارق الارض و مغاربها بحرها و برها و سهلها و جبلها عند ولى من اولياء الله و اهل المعرفة بحق الله كفىء الظلال.ثم قال عليه السلام:الا حر يدع هذه اللماظة(آنچه از طعام در بن دندان باقى مىماند)لاهلها،ليس لانفسكم ثمن الا الجنة فلا تبيعوها بغيرها فانه من رضى من الله بالدنيا فقد رضى بالخسيس (19) .
مولوى در جلد سوم مثنوى داستان ظهور روح القدس را بر مريم به نحو عالى ذكر كرده است.
مجموع شباهتها با عيسى عليه السلام:در مادر از نظر سيدة النساء بودن،صديقه بودن،بتول عذرا بودن،مخاطب ملائكه بودن،در مدت حمل،در كراهت حمل،در بر به والده و والدين،و در انى عبد الله و انى من المسلمين،در اعتقاد تفديه،در مبارك بودن،در بزرگداشت ولادت و وفات،در عدم سابقه اسمى،و در انصار و حواريين،و با يحيى در شهادت.
7.در نمره 5 گفتيم كه ما و مسيحيان ولادت و كشته شدن هر يك از حضرت سيد الشهداء و مسيح را بزرگ مىداريم با اين تفاوت كه آنها در هر دو مورد جشن مىگيرند و ما تنها ولادت را جشن مىگيريم و در شهادت امام حسين سوگوارى مىكنيم،و آنها روزى را كه به عقيده خودشان مسيح در آن روز بعد از كشته شدن عروج كرده نيز جشن مىگيرند.ديگر اينكه جشن آنها به شكل جشنهاى ملى و قومى استيعنى خالى از روحانيت و معنويت و اخلاق است،همه رقص و شراب و مستى و پايكوبى و دست افشانى و فسق و فجور است،اما جشن ولادت حسينى مقرون استبه شكوه معنوى و تشكيل مجالس وعظ و خطابه و اشك شوق ريختن و كسب تقرب به خداوند،و تعليم و تربيت.
يادم هست در ايام اقامت در قم كتابى از«محمد مسعود»خواندم كه در آن مقايسهاى كرده بود بين نوع بزرگداشت مسيحيان كشته شدن عيسى را(به زعم خودشان،و اما به عقيده ما كه از قرآن متخذ است: و ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبه لهم (20) و بزرگداشت ما شهادت ابا عبد الله را،و ترجيح داده بود كار آنها را از اين نظر كه آنها شهادت پيشواى خود را موفقيت مىشمارند و ما شكست،لهذا آنها شادى مىكنند و ما مىگرييم.بعدها من اين اعتراض را از ديگران هم شنيدم و يكى از رموز تقدم آنها و تاخر ما را همين مطلب ذكر مىكردند.در جواب عرض مىكنم:اعتراض كننده ها از يك نكته غافل ماندهاند و آن اينكه اگر ما قضيه را تنها با مقياس شخصى و اخلاق فردى بسنجيم،مطلب همان است كه آن آقايان گفتهاند.از اين نظر در منطق خود اسلام هم شهادت موفقيت است نه شكست.مگر نه اين است كه على عليه السلام همواره آرزوى شهادت مىكرد و مىگفت:«لالف ضربة بالسيف اهون على من ميته على فراش...» (21) ،مگر نمىگفت:«و الله لابن ابى طالب انس بالموت من الطفل بثدى امه» (22) .مگر بلا فاصله پس از ضربت خوردن از ابن ملجم نگفت:«فزت و رب الكعبة» (23) .مگر در وقتى كه در بستر افتاده بود نگفت:«...و ما كنت الا كقارب ورد و طالب وجد» (24) .مگر سيد الشهداء نگفت:«و ما اولهنى الى اسلافى اشتياق يعقوب الى يوسف» (25) .مگر نگفت:«لا ارى الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما» (26) .
اين مطلب را با مقياس ديگرى هم بايد سنجيد و آن،مقياس اجتماعى است.در همه دستورات مسيح شايد يك دستور اجتماعى خالص پيدا نشود (27) اما اسلام يك سلسله تعليمات اجتماعى دارد.اسلام يك سلسله حب و بغضهاى منطقى دارد.دستور ائمه اطهار به اقامه عزاى حسين بن على عليه السلام-همان طور كه در سخنرانيهاى عاشوراى 82 تحت عنوان«خطابه و منبر» (28) گفتيم-به خاطر تشفى قلب حضرت زهرا فى المثل نيست،حضرت زهرا اجل شانا از اين امور است،براى احياء نيتحضرت سيد الشهداء و حضرت زهراست.از اين جهت اظهار تاثر مىشود كه چرا چنين حادثهاى واقع شد.به منزله«آخ»است كه مبادا تجديد شود.براى تقويت روح مبارزه است.البته تجليل شهادت و جشن شهادت نيز اگر به شكل معنوى و اخلاقى باشد نه آن طور كه فعلا در عيد كريسمس معمول است،ممكن است تشويق به جهاد در او باشد،اما تشويق به تنهايى كافى نيست،حب و بغض بايد با هم توام باشد تا روح مبارزه در شخص پيدا بشود (29) . احياء روح مبارزه به اين است كه مظاهر ظلم و كفر همواره در برابر فرض شود و به آنها لعن و نفرين شود و آرزوى قطع و قمع آنها تلقين گردد،همان طور كه در رمى جمرات هميشه ما بايد شيطان را مجسم فرض كنيم و به او سنگ پرتاب كنيم.غرض اين نيست كه آرزوى مردن فقط تلقين شود.آرزوى مردن فقط خوب نيست.غرض آرزوى شهادت است.آرزوى شهادت وقتى محقق مىگردد كه انسان خود را در مقابل صف مخالف ببيند و از پيشرفت آنها و عملى شدن نقشه آنها در اجتماع متاثر گردد،و توام با اشك شوق براى خوبان و سرمشق هاى عالى انسانيت،آتش خشمش براى مظاهر كفر و ظلم زبانه كشد. ما در ورقه هاى«تعليمات اجتماعى» (30) به مساله حب و بغضهاى منطقى در مقابل حب و بغض هاى عاطفى ان شاء الله اشاره خواهيم كرد.
پس شهادت را اگر به مقياس فردى بسنجيم بايد موفقيتبشماريم و جشن بگيريم و شادى كنيم،ولى اگر به مقياس اجتماعى در نظر بگيريم بايد از يك نظر آن را شكست جامعه بدانيم،جامعه اى منحط كه خود سيد الشهداء فرمود:«و على الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد» (31) و امثال اين كلمات،و از نظر مصالح اجتماعى و تجديد و احياء روح مبارزه و نبرد در راه حق البته ايجاد مكتب گريه و تاثر،مؤثرتر و مفيدتر است.
نظير اين بيان را ما در ذيل حديث«العدل افضل ام الجود»در سخنرانى19 رمضان 81 ايراد كرديم (32) .
8.ايضا عطف به نمره 5:روز ولادت عيسى عليه السلام به عقيده مسيحيان 25 دسامبر يعنى شش روز مانده به آخر سال مسيحى است.اول سال آنها اول ژانويه است. عيد ولادت را«عيد كريسمس»مىگويند.در اين روز پاپ طبق معمول پيامى به مردم جهان مبنى بر دعوت به صلح و محبت مىفرستد و در خاتمه دعايى مىكند.گاهى مىنويسند پاپ از روى تخت طلا مردم را دعوت كرد به رسيدگى حال فقرا!!!در جشن كريسمس دو چيز نمودار است:يكى درخت كاج كه مظهر و سمبل اين جشن است و در خانه هر مسيحى و در هر يك از مجامع مسيحيان درختى يا لا اقل شاخهاى از كاج به چشم مىخورد و اين روزها درخت كاج بازارى دارد و درخت كاجهاست كه از ريشه كنده مىشود و بعضى سالها شهردارى در صدد مبارزه بر مىآيد ولى فايده ندارد.اين درختها را با چراغهاى الوان و كاغذها و نوارهاى رنگارنگ مىآرايند.يكى ديگر بابا نوئل است زيرا طبق يك سنت قديمى در اين شب بابا نوئل،پيرمردى كه موى سر و ريش سفيد انبوهى دارد،براى بچه ها از آسمان هديه و اسباب بازى مى آورد و هنگامى كه كودكان در اين جشن سهم بزرگى دارند.در«اطلاعات»3 ديماه 42،صفحه 13 مىنويسد:«بسيارى از مراكز عمومى و باشگاه ها و هتل ها هم امشب به مناسبت كريسمس برنامه هاى فوق العاده دارند».
بنا بر اين شب كريسمس مجموعهاى است از عقايد خرافى و اعمال فسق و فجور.در ميان ما نه اين گونه عقايد خرافى وجود دارد و نه به اين مناسبت فسق و فجورى مىشود.
9.عطف به نمره 4:گفتيم بدون شك مكتب حسينى راه نجات اين امت است.زيرا علت مبقيه دين،امر به معروف و نهى از منكر است و ايندو به معنى وسيع آنها يعنى تشويق و ترويج معروف و مبارزه با منكرات بستگى پيدا كرده با حسين عليه السلام تا آنجا كه به قول بعضى ها اسلام نبوى الحدوث و حسينى البقاء است.
10.عطف به نمره 5:داستان امام حسين يك سوژه استبراى عالم اسلام و يك نوع تجديد حيات امر به معروف و نهى از منكر است،يك نوع ظهورى است كه همه ساله سيد الشهداء در مظهر خطبا و گويندگان و يا در مظهر مصلحين و انقلابيون صالح مىكند.
11.عطف به نمره 8:در كيهان 4 ديماه 42(روز كريسمس)مىنويسد:
«از يكى دو هفته قبل درختهاى كاج فراوانى كه در اطراف ديوارهاى سفارت شوروى، سفارت انگليس و ساير خيابانهاى شمالى شهر چيده شده بود خبر از فرا رسيدن جشن بزرگ مسيحيان در تهران مىداد.مسيحيان با آرايش درخت كاج و شب زندهدارى پاى اين درخت،ميلاد پيغمبر خود را جشن مىگيرند.ديشب قبل از اينكه ساعت تولد كه به عقيده مسيحيان نيمه شب است فرا رسد،به كليسا رفتند و به دعا و عبادت پرداختند و سپس در خانه خود به صرف شام مخصوص شب كريسمس كه در بسيارى از خانهها خوراك بوقلمون بود مشغول شدند.مسيحيان كاتوليك كه معتقدند حضرت عيسى در پاى درخت كاج به دنيا آمده است(ولى قرآن كريم صريحا مىفرمايد كه در پاى نخله به دنيا آمده است) اين درخت را مقدس مىدانند و بخصوص در شب كريسمس آن را به بهترين وجهى مىآرايند و اين درخت تا پايان جشن ژانويه كه نه روز بعد آغاز مىشود همچنان زينتبخش خانه كاتوليك هاست.بابا نوئل بنا به قصه هاى كودكانه،نيمه شب سوار بر كالسكه زرين از سرزمينهاى پر برف مىآيد تا براى كودكان هديه آورد.ديشب كودكان مسيحى جورابه اى خود را در زير سر بخاري ها يا نقاط ديگر نهادند تا بابا نوئل هداياى خود را در جوراب آنان بگذارد و صبح امروز با خرسندى فراوان اين هدايا را كه عموما پدران و مادران مسيحى براى كودكان خود تهيه مىكنند دريافت داشتند(ظاهرا ساختن اين جريان از ريشه اعتقاد به الوهيت مسيح آب مىخورد و براى اين بوده كه در كودكان اعتقاد به الوهيت مسيح را تلقين كنند.)ديشب كافه ها و كاباره هاى تهران نيز مملو بود از كسانى كه شب كريسمس خود را در اين گونه اماكن مى گذرانند.عده زيادى از تهراني هاى غير مسيحى نيز به دعوت دوستان مسيحى خود و يا بدون دعوت در اين مراسم شركت كردند.»
پس در اينجا يك سلسله شباهت هاى واقعى از نظر شخصيت واقعى اين دو وجود مقدس است كه عبارت است از:
الف.مادر:سيدة النساء،صديقه،مخاطب ملائكه،بتول عذرا.
ب.مدت حمل
ج.كراهت حمل
د.مبارك بودن:[عيسى عليه السلام:]و جعلنى مباركا.امام حسين عليه السلام:و جعل الشفاء فى تربته و الاجابة تحت قبته و الائمة فى ذريته (33) .لو لا صوارمهم و قطع نبالهم لم تسمع الاذان صوت مكبر (34) .
و يك سلسله شباهتها هست از نظر سوء استفاده و سوء تعبير مردم از آنها كههر دو مصداق «يهدى به كثيرا و يضل به كثيرا» هستند.
رجوع شود به الميزان جلد 3 صفحه 320:«المسيح من الشفعاء عند الله و ليس بفاد» (35) .
زيارت عاشورا
نويسنده: شهيد مطهرى
______________________________________________________________
1.مريم/30-33[عيسى فرمود:من بنده خدايم،به من كتاب داده و پيامبرم ساخته است.و مرا هر جا كه باشم مبارك گردانده،و مرا تا زندهام به نماز و زكات سفارش فرموده است.و مرا نيكوكار به پدر و مادر قرار داده و جبار و شقى نساخته است.و درود بر من روزى كه به دنيا آمدم و روزى كه مىميرم و روزى كه زنده بر انگيخته مىشوم.]
2.آل عمران/42[و آنگاه كه فرشتگان گفتند:اى مريم!خداوند تو را بر گزيده و پاكيزه ساخته و بر تمام زنان جهان(زمان خودت)برترى داده است.]
3.مريم دامن خويش را از آلودگى نگه داشت و عيسى را كه ماه تابان شبهاى تار استبه دنيا آورد.و فاطمه نيز روى خود را(از غير خدا)باز داشت و دو نواده پيامبر هدايت را به دنيا آورد.]
4.مائده/75.[مسيح بن مريم جز پيامبر نيست كه پيش از او نيز پيامبرانى زيست كردهاند،و مادر او صديقه(راستين)است كه هر دو غذا مىخوردند.]
5.احقاف/15[به انسان سفارش كرديم به پدر و مادرش نيكى كند كه مادرش با زحمت دوران بار دارى و وضع حمل او را گذراند،و دوران بار دارى و شير خوارگى وى سى ماه به طول انجاميد تا اينكه به حد بلوغ و رشد خود رسيد و چهل ساله شد گفت:پروردگار من! مرا الهام ده تا نعمتى را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس گزارم و عملى شايسته كنم كه مورد پسند تو باشد،و فرزندان مرا صالح گردان،همانا من به درگاهت توبه مىكنم و من از مسلمانان هستم.]
6.و او را از نفاق و در گيرى پرهيز داد.]
7.كسى كه به سوى خدا مىخواند و عمل شايسته مىكند و گويد من از مسلمانانم،با خدا و رسول نزاع نكرده است.]
8.فصلت/33[و چه كسى خوش گفتارتر است از آن كس كه به سوى خدا مىخواند و عمل شايسته مىكند و گويد كه من از مسلمانانم.]
9.ضمنا شباهتى هم در نحوه حمل و وضع هست كه هر دو كرها بوده.اما مريم به خاطر اينكه فرشته بر او ظاهر شد و گفت: انى اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا و گفت: يا ليتنى مت قبل هذا ،و حضرت زهرا به واسطه اينكه پيغمبر خبر داده بود كه[فرزند او] كشته خواهد شد،و چون به حضرت گفته شد كه ائمه و اوصياء از ذريه او خواهند بود،راضى شد.
10.المنجد مىگويد:«الفادى»لقب سيدنا يسوع المسيح الذى افتدانا بدمه الكريم.
11.در تحف العقول ص496 ضمن مناجاتهاى خداوند به عيسى مىنويسد:«يا عيسى اوصيك وصية المتحنن عليك بالرحمة حتى حقت لك الولاية بتحريك منى المسرة،فبوركت كبيرا،و بوركت صغيرا حيث ما كنت.[اى عيسى به تو سفارش كنم سفارش آنكه مهربان و دلسوز توست،تا به جهت اينكه شادى مرا بجويى سزاوار پيوستبا من شوى،تو در بزرگى و كودكى بركت داده شدى هر جا كه بودى.]
12.و چون خير الهى از جايى كه محسوس نيست و به صورتى كه به شمار و حصر در نمىآيد صادر مىشود،از اين رو به هر افزونى غير محسوسى كه مشاهده شود گفته مىشود مبارك است و در آن بركت است.]
13.ق/9.[و از آسمان،آبى پر بركت فرو فرستاديم.]
14.همچنين جمله«جعل الشفاء فى تربته و الاجابة تحت قبته و الائمة من ذريته»نشانه ديگر از مبارك بودن آن حضرت است.(رجوع شود به نمره9)
15.تمام اين قصيده در جلد سوم سرمايه سخن به مناسبت ولادت سيد الشهداء آمده است و از همه بهتر همين دو بند است.
16.با خوش خلقى و بلند همتى از همه جهانيان به مقامات بلند پيشى گرفتم.و نور هدايت در شبهاى ديجور با حكمت من درخشيد.منكران مىخواهند اين نور را خاموش كنند و خداوند نخواسته جز اينكه آن را تمام و كامل خواهد كرد.]
17.البته مسيحيها در شب كريسمس يك سلسله مراسم دعا و حضور كشيش هم دارند.
18.صف/14[چنانكه عيسى بن مريم به حواريون گفت:چه كسانى ياور من به سوى خدا خواهند بود؟]
19. [در سفارش موسى بن جعفر عليهما السلام به هشام آمده كه حضرت فرمود:حسين بن على عليهما السلام فرمود:تمامى چيزهايى كه خورشيد بر آن مىتابد در مشرق و مغرب زمين و دريا و خشكى و زمين هموار و كوهها،همه و همه نزد ولى خدا و اهل عرفتبه حق خداوند چون سايهاى بيش نيست.آيا آزاد مردى پيدا نمىشود كه دست از اين لقمه جويده شده بردارد؟براى شما جز بهشتبهايى نيست،پس خود را به غير بهشت نفروشيد،كه هر كس از خدا به دنيا راضى شود به چيز پستى راضى گشته است.]
20.نساء/157[نه او را كشتند و نه به دارش آويختند و ليكن امر بر آنها مشتبه شده است.]
21.نهج البلاغه،خطبه 121.[همانا هزار ضربه شمشير براى من از مردن در بستر آسانتر است.]
22.نهج البلاغه،خطبه 5.[به خدا سوگند انس پسر ابيطالب به مرگ از انس كودك به پستان مادرش بيشتر است.]
23.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3/ص 312.
24.نهج البلاغه،نامه 23.[و من نيستم جز مانند جوينده آبى كه بدان برسد،و يابندهاى كه به خواستهاش دستيابد.]
25.لهوف،ص 25.
26.تحف العقول،ص 245.
27.در اواخر تحف العقول بعضى دستورات در مورد ظلم از عيسى عليه السلام نقل شده.
28.اين سخنرانيها در كتاب ده گفتار اثر استاد شهيد به چاپ رسيده است.]
29.و به عبارت ديگر مكتب عزاى حسينى مكتب تاثر محض نيست،مكتب ثوره و انقلاب است.در طول تاريخ اسلامى اين حادثه منشا انقلابها شده و كاخهاى ظلم را در اثر بر انگيختن تاثر و بغض منطقى و اجتماعى واژگون كرده است و در آينده نيز خواهد كرد.
30.مطالب اين ورقهها در سلسله ياد داشتهاى استاد شهيد به چاپ خواهد رسيد.]
31.مقتل مقرم،ص146.
32.اين سخنرانى در كتاب بيست گفتار،گفتار اول به چاپ رسيده است.]
33.خداوند شفا را در تربت او،و اجابت دعا را زير بارگاه او،و امامان را از نسل وى قرار داده است.]
34.اگر شمشيرها و قطعاتتيرهاى آنان نبود هيچ گوشى صداى اذان مكبرى را نمىشنيد،]
35.حضرت مسيح از شفيعيان است نه اينكه خود را فداى گناهان امت كرده باشد]
نظرات شما عزیزان: