تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 131031
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 263198
بازدید ماه : 316476
بازدید کل : 10708231
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 25 / 7 / 1394

در باب حمل عيسى نه ساعت و نه روز هم گفته شده (9) .رجوع شود به كتاب جلوه مسيح. 
در باب حمل حضرت سيد الشهداء اگر تولد آن حضرت در سوم شعبان و تولد حضرت مجتبى در نيمه رمضانباشد،ممكن نيست آنچه در بعضى از روايات رسيده كه فاصله آنها شش ماه و ده روز است درست‏بيايد.شش ماه و ده روز،با رواياتى منطبق است كه تولد حضرت را در آخر ربيع الاول ذكر كرده.رجوع شود به نفس المهموم. 
4.شباهت ديگر آنها در عقيده‏اى است كه مردم در مساله‏«تفديه‏»پيدا كردند (10) و خيال كردند كه آنها كشته شدند كه گناه ديگران را به گردن بگيرند و ديگران آزاد باشند و تكليف ساقط شد.در باره عيسى اصل كشته شدن دروغ است و در باره سيد الشهداء فلسفه كشته شدن اين نبود.به قول مولوى:«زانكه از قرآن بسى گمره شدند...».شباهت ديگر در زكى و مبارك بودن است،يعنى هر دو وجود بركت ‏خيز فوق العاده شدند (11) . 
بركت عبارت است از نمو در خير،چنانكه از تفسير مجمع البيان و صافى و غيره بر مى‏آيد.مفردات راغب مى‏گويد:و لما كان الخير الالهى يصدر من حيث لا يحس و على وجه لا يحصى و لا يحصر قيل لكل ما يشاهد منه زيادة غير محسوسة هو مبارك و فيه بركة (12) . 
همان طور كه يك زمين مبارك است مثل زمين فلسطين:و باركنا حوله...(اين سالها مدعى هستند كه اسرائيل به اندازه نفت ايران از مركبات بهره برده است)،همان طور كه بعضى آبها پر بركتند مثل آب باران (و نزلنا من السماء ماء مباركا) (13) ،همان طور كه بعضى حيوانها مبارك و پر بركتند مثل گوسفند،همان طور هم بعضى انسانها واقعا«وجود مبارك‏»مى‏باشند و در باره آنها تعارف نيست،زمينى هستند كه همه ساله محصول مى‏دهند،بارانى هستند دائم. 
داستان فطرس ملك،رمزى است از بركت وجود سيد الشهداء كه بال شكسته‏ها با تماس به او صاحب بال و پر مى‏شوند (14) ،افراد و ملتها اگر به راستى خود را به گهواره حسين بمالند از جزاير دور افتاده رهايى مى‏يابند و آزاد مى‏شوند.

امروز همه روى زمين رشك برين شد *** تا از صدف پاك خدا در ثمين شد 
فرمان خداوند به جبريل امين شد *** با خيل ملك از عرش تازان به زمين شد 
تا عرضه دهد تهنيت‏حضرت خاتم *** صبح ازل از غيب بر آورد تنفس 
انوار هدى تافت‏بر آفاق و بر انفس *** تا چند دلا رانده‏اى از صقع تقدس 
بر خيز و فراگير پر و بال چو فطرس *** بر تهنيت مقدم مولود مكرم (15)

بدون شك مكتب حسينى راه نجات اين امت است زيرا كرسى حسين كرسى امر به معروف و نهى از منكر است.آنچنانكه از سورة الشعراء بر مى‏آيد،ظهور پيغمبران در فترت ها به علت‏ شيوع مفاسد بوده است.ولى ما مى‏بينيم مكتب زنده حسين،ظهور حسين است در همه اعصار،يعنى در هر سال و هر محرم امام حسينبه صورت يك مصلح عالى ظهور مى‏كند و اين فرياد را به گوش مى‏رساند: 
الا ترون ان الحق لا يعمل به... 
يا اينكه:

الموت اولى من ركوب العار...به امام حسين منسوب است: 
سبقت العالمين الى المعالى *** بحسن خليقة و علو همة 
و لاح بحكمتى نور الهدى فى *** دياجى من ليالى مدلهمة 
يريد الجاحدون ليطفئوه *** و يابى الله الا ان يتمه (16)

5.يك شباهت ديگر اين است كه مسيحيان و هم مسلمانان،ولادت و هم رفتن اين دو را بزرگ مى‏شمارند با اين تفاوت كه آنها در هر دو مرحله به شادى و پايكوبى و رقص و شراب خوارى مى‏پردازند (17) و مسلمانان در هر دو قسمت از اين جهات منزهند.مسلمانان بزرگوارانه‏ تر جشن ولادت را برگزار مى‏كنند چون اسلام كار سبك مغزى را اجازه نمى‏دهد.و اما در وفات ما مى‏گرييم،و آنها در روز عروج يعنى سه روز بعد از كشته شدن شادى مى‏كنند.(رجوع شود به نمره 7 و 8) 
شايد شباهت ‏بين حضرت عيسى(ع) و حضرت سيد الشهداء علیه السلام در يك امر ديگر هم باشد و آن عدم سابقه اسمى است،و شايد اين جهت مربوط به يحيى باشد نه عيسى،و در اين صورت شباهت‏بين حسين عليه السلام و يحيى است،كما اينكه ايندو در شهادت به خاطر يك مرد بسيار فاسد با هم شبيه ‏اند و هر دو شهيد امر به معروف و نهى از منكرند (و ان من هو ان الدنيا ان راس يحيى اهدى الى بغى من بغايا بنى اسرائيل). 
6.شباهت ديگر بين آنها در انصار و حواريين است (كما قال عيسى بن مريم للحواريين من انصارى الى الله...) (18) . 
سيد الشهداء نيز در شب عاشورا حواريين خود را انتخاب كرد.در الانوار البهية صفحه 45 از موسى بن جعفر عليه السلام نقل مى‏كند مى‏گويد:و فى وصية موسى بن جعفر عليهما السلام لهشام قال:و قال الحسين بن على عليهما السلام:ان جميع ما طلعت عليه الشمس فى مشارق الارض و مغاربها بحرها و برها و سهلها و جبلها عند ولى من اولياء الله و اهل المعرفة بحق الله كفى‏ء الظلال.ثم قال عليه السلام:الا حر يدع هذه اللماظة(آنچه از طعام در بن دندان باقى مى‏ماند)لاهلها،ليس لانفسكم ثمن الا الجنة فلا تبيعوها بغيرها فانه من رضى من الله بالدنيا فقد رضى بالخسيس (19) . 
مولوى در جلد سوم مثنوى داستان ظهور روح القدس را بر مريم به نحو عالى ذكر كرده است. 
مجموع شباهتها با عيسى عليه السلام:در مادر از نظر سيدة النساء بودن،صديقه بودن،بتول عذرا بودن،مخاطب ملائكه بودن،در مدت حمل،در كراهت ‏حمل،در بر به والده و والدين،و در انى عبد الله و انى من المسلمين،در اعتقاد تفديه،در مبارك بودن،در بزرگداشت ولادت و وفات،در عدم سابقه اسمى،و در انصار و حواريين،و با يحيى در شهادت. 
7.در نمره 5 گفتيم كه ما و مسيحيان ولادت و كشته شدن هر يك از حضرت سيد الشهداء و مسيح را بزرگ مى‏داريم با اين تفاوت كه آنها در هر دو مورد جشن مى‏گيرند و ما تنها ولادت را جشن مى‏گيريم و در شهادت امام حسين سوگوارى مى‏كنيم،و آنها روزى را كه به عقيده خودشان مسيح در آن روز بعد از كشته شدن عروج كرده نيز جشن مى‏گيرند.ديگر اينكه جشن آنها به شكل جشنهاى ملى و قومى است‏يعنى خالى از روحانيت و معنويت و اخلاق است،همه رقص و شراب و مستى و پايكوبى و دست افشانى و فسق و فجور است،اما جشن ولادت حسينى مقرون است‏به شكوه معنوى و تشكيل مجالس وعظ و خطابه و اشك شوق ريختن و كسب تقرب به خداوند،و تعليم و تربيت. 
يادم هست در ايام اقامت در قم كتابى از«محمد مسعود»خواندم كه در آن مقايسه‏اى كرده بود بين نوع بزرگداشت مسيحيان كشته شدن عيسى را(به زعم خودشان،و اما به عقيده ما كه از قرآن متخذ است: و ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبه لهم (20) و بزرگداشت ما شهادت ابا عبد الله را،و ترجيح داده بود كار آنها را از اين نظر كه آنها شهادت پيشواى خود را موفقيت مى‏شمارند و ما شكست،لهذا آنها شادى مى‏كنند و ما مى‏گرييم.بعدها من اين اعتراض را از ديگران هم شنيدم و يكى از رموز تقدم آنها و تاخر ما را همين مطلب ذكر مى‏كردند.در جواب عرض مى‏كنم:اعتراض كننده ‏ها از يك نكته غافل مانده‏اند و آن اينكه اگر ما قضيه را تنها با مقياس شخصى و اخلاق فردى بسنجيم،مطلب همان است كه آن آقايان گفته‏اند.از اين نظر در منطق خود اسلام هم شهادت موفقيت است نه شكست.مگر نه اين است كه على عليه السلام همواره آرزوى شهادت مى‏كرد و مى‏گفت:«لالف ضربة بالسيف اهون على من ميته على فراش...» (21) ،مگر نمى‏گفت:«و الله لابن ابى طالب انس بالموت من الطفل بثدى امه‏» (22) .مگر بلا فاصله پس از ضربت ‏خوردن از ابن ملجم نگفت:«فزت و رب الكعبة‏» (23) .مگر در وقتى كه در بستر افتاده بود نگفت:«...و ما كنت الا كقارب ورد و طالب وجد» (24) .مگر سيد الشهداء نگفت:«و ما اولهنى الى اسلافى اشتياق يعقوب الى يوسف‏» (25) .مگر نگفت:«لا ارى الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما» (26) . 
اين مطلب را با مقياس ديگرى هم بايد سنجيد و آن،مقياس اجتماعى است.در همه دستورات مسيح شايد يك دستور اجتماعى خالص پيدا نشود (27) اما اسلام يك سلسله تعليمات اجتماعى دارد.اسلام يك سلسله حب و بغضهاى منطقى دارد.دستور ائمه اطهار به اقامه عزاى حسين بن على عليه السلام-همان طور كه در سخنرانيهاى عاشوراى 82 تحت عنوان‏«خطابه و منبر» (28) گفتيم-به خاطر تشفى قلب حضرت زهرا فى المثل نيست،حضرت زهرا اجل شانا از اين امور است،براى احياء نيت‏حضرت سيد الشهداء و حضرت زهراست.از اين جهت اظهار تاثر مى‏شود كه چرا چنين حادثه‏اى واقع شد.به منزله‏«آخ‏»است كه مبادا تجديد شود.براى تقويت روح مبارزه است.البته تجليل شهادت و جشن شهادت نيز اگر به شكل معنوى و اخلاقى باشد نه آن طور كه فعلا در عيد كريسمس معمول است،ممكن است تشويق به جهاد در او باشد،اما تشويق به تنهايى كافى نيست،حب و بغض بايد با هم توام باشد تا روح مبارزه در شخص پيدا بشود (29) . احياء روح مبارزه به اين است كه مظاهر ظلم و كفر همواره در برابر فرض شود و به آنها لعن و نفرين شود و آرزوى قطع و قمع آنها تلقين گردد،همان طور كه در رمى جمرات هميشه ما بايد شيطان را مجسم فرض كنيم و به او سنگ پرتاب كنيم.غرض اين نيست كه آرزوى مردن فقط تلقين شود.آرزوى مردن فقط خوب نيست.غرض آرزوى شهادت است.آرزوى شهادت وقتى محقق مى‏گردد كه انسان خود را در مقابل صف مخالف ببيند و از پيشرفت آنها و عملى شدن نقشه آنها در اجتماع متاثر گردد،و توام با اشك شوق براى خوبان و سرمشق هاى عالى انسانيت،آتش خشمش براى مظاهر كفر و ظلم زبانه كشد. ما در ورقه‏ هاى‏«تعليمات اجتماعى‏» (30) به مساله حب و بغض‏هاى منطقى در مقابل حب و بغض‏ هاى عاطفى ان شاء الله اشاره خواهيم كرد. 
پس شهادت را اگر به مقياس فردى بسنجيم بايد موفقيت‏بشماريم و جشن بگيريم و شادى كنيم،ولى اگر به مقياس اجتماعى در نظر بگيريم بايد از يك نظر آن را شكست جامعه بدانيم،جامعه‏ اى منحط كه خود سيد الشهداء فرمود:«و على الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد» (31) و امثال اين كلمات،و از نظر مصالح اجتماعى و تجديد و احياء روح مبارزه و نبرد در راه حق البته ايجاد مكتب گريه و تاثر،مؤثرتر و مفيدتر است. 
نظير اين بيان را ما در ذيل حديث‏«العدل افضل ام الجود»در سخنرانى‏19 رمضان 81 ايراد كرديم (32) . 
8.ايضا عطف به نمره 5:روز ولادت عيسى عليه السلام به عقيده مسيحيان 25 دسامبر يعنى شش روز مانده به آخر سال مسيحى است.اول سال آنها اول ژانويه است. عيد ولادت را«عيد كريسمس‏»مى‏گويند.در اين روز پاپ طبق معمول پيامى به مردم جهان مبنى بر دعوت به صلح و محبت مى‏فرستد و در خاتمه دعايى مى‏كند.گاهى مى‏نويسند پاپ از روى تخت طلا مردم را دعوت كرد به رسيدگى حال فقرا!!!در جشن كريسمس دو چيز نمودار است:يكى درخت كاج كه مظهر و سمبل اين جشن است و در خانه هر مسيحى و در هر يك از مجامع مسيحيان درختى يا لا اقل شاخه‏اى از كاج به چشم مى‏خورد و اين روزها درخت كاج بازارى دارد و درخت كاجهاست كه از ريشه كنده مى‏شود و بعضى سالها شهردارى در صدد مبارزه بر مى‏آيد ولى فايده ندارد.اين درختها را با چراغهاى الوان و كاغذها و نوارهاى رنگارنگ مى‏آرايند.يكى ديگر بابا نوئل است زيرا طبق يك سنت قديمى در اين شب بابا نوئل،پيرمردى كه موى سر و ريش سفيد انبوهى دارد،براى بچه‏ ها از آسمان هديه و اسباب بازى مى‏ آورد و هنگامى كه كودكان در اين جشن سهم بزرگى دارند.در«اطلاعات‏»3 ديماه 42،صفحه 13 مى‏نويسد:«بسيارى از مراكز عمومى و باشگاه ها و هتل ها هم امشب به مناسبت كريسمس برنامه‏ هاى فوق العاده دارند». 
بنا بر اين شب كريسمس مجموعه‏اى است از عقايد خرافى و اعمال فسق و فجور.در ميان ما نه اين گونه عقايد خرافى وجود دارد و نه به اين مناسبت فسق و فجورى مى‏شود. 
9.عطف به نمره 4:گفتيم بدون شك مكتب حسينى راه نجات اين امت است.زيرا علت مبقيه دين،امر به معروف و نهى از منكر است و ايندو به معنى وسيع آنها يعنى تشويق و ترويج معروف و مبارزه با منكرات بستگى پيدا كرده با حسين عليه السلام تا آنجا كه به قول بعضى ‏ها اسلام نبوى الحدوث و حسينى البقاء است. 
10.عطف به نمره 5:داستان امام حسين يك سوژه است‏براى عالم اسلام و يك نوع تجديد حيات امر به معروف و نهى از منكر است،يك نوع ظهورى است كه همه ساله سيد الشهداء در مظهر خطبا و گويندگان و يا در مظهر مصلحين و انقلابيون صالح مى‏كند. 
11.عطف به نمره 8:در كيهان 4 ديماه 42(روز كريسمس)مى‏نويسد: 
«از يكى دو هفته قبل درختهاى كاج فراوانى كه در اطراف ديوارهاى سفارت شوروى، سفارت انگليس و ساير خيابانهاى شمالى شهر چيده شده بود خبر از فرا رسيدن جشن بزرگ مسيحيان در تهران مى‏داد.مسيحيان با آرايش درخت كاج و شب زنده‏دارى پاى اين درخت،ميلاد پيغمبر خود را جشن مى‏گيرند.ديشب قبل از اينكه ساعت تولد كه به عقيده مسيحيان نيمه شب است فرا رسد،به كليسا رفتند و به دعا و عبادت پرداختند و سپس در خانه خود به صرف شام مخصوص شب كريسمس كه در بسيارى از خانه‏ها خوراك بوقلمون بود مشغول شدند.مسيحيان كاتوليك كه معتقدند حضرت عيسى در پاى درخت كاج به دنيا آمده است(ولى قرآن كريم صريحا مى‏فرمايد كه در پاى نخله به دنيا آمده است) اين درخت را مقدس مى‏دانند و بخصوص در شب كريسمس آن را به بهترين وجهى مى‏آرايند و اين درخت تا پايان جشن ژانويه كه نه روز بعد آغاز مى‏شود همچنان زينت‏بخش خانه كاتوليك هاست.بابا نوئل بنا به قصه‏ هاى كودكانه،نيمه شب سوار بر كالسكه زرين از سرزمينهاى پر برف مى‏آيد تا براى كودكان هديه آورد.ديشب كودكان مسيحى جورابه اى خود را در زير سر بخاري ها يا نقاط ديگر نهادند تا بابا نوئل هداياى خود را در جوراب آنان بگذارد و صبح امروز با خرسندى فراوان اين هدايا را كه عموما پدران و مادران مسيحى براى كودكان خود تهيه مى‏كنند دريافت داشتند(ظاهرا ساختن اين جريان از ريشه اعتقاد به الوهيت مسيح آب مى‏خورد و براى اين بوده كه در كودكان اعتقاد به الوهيت مسيح را تلقين كنند.)ديشب كافه ‏ها و كاباره ‏هاى تهران نيز مملو بود از كسانى كه شب كريسمس خود را در اين گونه اماكن مى‏ گذرانند.عده زيادى از تهراني هاى غير مسيحى نيز به دعوت دوستان مسيحى خود و يا بدون دعوت در اين مراسم شركت كردند.» 
پس در اينجا يك سلسله شباهت هاى واقعى از نظر شخصيت واقعى اين دو وجود مقدس است كه عبارت است از: 
الف.مادر:سيدة النساء،صديقه،مخاطب ملائكه،بتول عذرا. 
ب.مدت حمل 
ج.كراهت‏ حمل 
د.مبارك بودن:[عيسى عليه السلام:]و جعلنى مباركا.امام حسين عليه السلام:و جعل الشفاء فى تربته و الاجابة تحت قبته و الائمة فى ذريته (33) .لو لا صوارمهم و قطع نبالهم لم تسمع الاذان صوت مكبر (34) . 
و يك سلسله شباهتها هست از نظر سوء استفاده و سوء تعبير مردم از آنها كه‏هر دو مصداق «يهدى به كثيرا و يضل به كثيرا» هستند. 
رجوع شود به الميزان جلد 3 صفحه 320:«المسيح من الشفعاء عند الله و ليس بفاد» (35) . 
زيارت عاشورا
نويسنده: شهيد مطهرى
______________________________________________________________
1.مريم/30-33[عيسى فرمود:من بنده خدايم،به من كتاب داده و پيامبرم ساخته است.و مرا هر جا كه باشم مبارك گردانده،و مرا تا زنده‏ام به نماز و زكات سفارش فرموده است.و مرا نيكوكار به پدر و مادر قرار داده و جبار و شقى نساخته است.و درود بر من روزى كه به دنيا آمدم و روزى كه مى‏ميرم و روزى كه زنده بر انگيخته مى‏شوم.] 
2.آل عمران/42[و آنگاه كه فرشتگان گفتند:اى مريم!خداوند تو را بر گزيده و پاكيزه ساخته و بر تمام زنان جهان(زمان خودت)برترى داده است.] 
3.مريم دامن خويش را از آلودگى نگه داشت و عيسى را كه ماه تابان شبهاى تار است‏به دنيا آورد.و فاطمه نيز روى خود را(از غير خدا)باز داشت و دو نواده پيامبر هدايت را به دنيا آورد.] 
4.مائده/75.[مسيح بن مريم جز پيامبر نيست كه پيش از او نيز پيامبرانى زيست كرده‏اند،و مادر او صديقه(راستين)است كه هر دو غذا مى‏خوردند.] 
5.احقاف/15[به انسان سفارش كرديم به پدر و مادرش نيكى كند كه مادرش با زحمت دوران بار دارى و وضع حمل او را گذراند،و دوران بار دارى و شير خوارگى وى سى ماه به طول انجاميد تا اينكه به حد بلوغ و رشد خود رسيد و چهل ساله شد گفت:پروردگار من! مرا الهام ده تا نعمتى را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى سپاس گزارم و عملى شايسته كنم كه مورد پسند تو باشد،و فرزندان مرا صالح گردان،همانا من به درگاهت توبه مى‏كنم و من از مسلمانان هستم.] 
6.و او را از نفاق و در گيرى پرهيز داد.] 
7.كسى كه به سوى خدا مى‏خواند و عمل شايسته مى‏كند و گويد من از مسلمانانم،با خدا و رسول نزاع نكرده است.] 
8.فصلت/33[و چه كسى خوش گفتارتر است از آن كس كه به سوى خدا مى‏خواند و عمل شايسته مى‏كند و گويد كه من از مسلمانانم.] 
9.ضمنا شباهتى هم در نحوه حمل و وضع هست كه هر دو كرها بوده.اما مريم به خاطر اينكه فرشته بر او ظاهر شد و گفت: انى اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا و گفت: يا ليتنى مت قبل هذا ،و حضرت زهرا به واسطه اينكه پيغمبر خبر داده بود كه[فرزند او] كشته خواهد شد،و چون به حضرت گفته شد كه ائمه و اوصياء از ذريه او خواهند بود،راضى شد. 
10.المنجد مى‏گويد:«الفادى‏»لقب سيدنا يسوع المسيح الذى افتدانا بدمه الكريم. 
11.در تحف العقول ص‏496 ضمن مناجاتهاى خداوند به عيسى مى‏نويسد:«يا عيسى اوصيك وصية المتحنن عليك بالرحمة حتى حقت لك الولاية بتحريك منى المسرة،فبوركت كبيرا،و بوركت صغيرا حيث ما كنت.[اى عيسى به تو سفارش كنم سفارش آنكه مهربان و دلسوز توست،تا به جهت اينكه شادى مرا بجويى سزاوار پيوست‏با من شوى،تو در بزرگى و كودكى بركت داده شدى هر جا كه بودى.] 
12.و چون خير الهى از جايى كه محسوس نيست و به صورتى كه به شمار و حصر در نمى‏آيد صادر مى‏شود،از اين رو به هر افزونى غير محسوسى كه مشاهده شود گفته مى‏شود مبارك است و در آن بركت است.] 
13.ق/9.[و از آسمان،آبى پر بركت فرو فرستاديم.] 
14.همچنين جمله‏«جعل الشفاء فى تربته و الاجابة تحت قبته و الائمة من ذريته‏»نشانه ديگر از مبارك بودن آن حضرت است.(رجوع شود به نمره‏9) 
15.تمام اين قصيده در جلد سوم سرمايه سخن به مناسبت ولادت سيد الشهداء آمده است و از همه بهتر همين دو بند است. 
16.با خوش خلقى و بلند همتى از همه جهانيان به مقامات بلند پيشى گرفتم.و نور هدايت در شبهاى ديجور با حكمت من درخشيد.منكران مى‏خواهند اين نور را خاموش كنند و خداوند نخواسته جز اينكه آن را تمام و كامل خواهد كرد.] 
17.البته مسيحيها در شب كريسمس يك سلسله مراسم دعا و حضور كشيش هم دارند. 
18.صف/14[چنانكه عيسى بن مريم به حواريون گفت:چه كسانى ياور من به سوى خدا خواهند بود؟] 
19. [در سفارش موسى بن جعفر عليهما السلام به هشام آمده كه حضرت فرمود:حسين بن على عليهما السلام فرمود:تمامى چيزهايى كه خورشيد بر آن مى‏تابد در مشرق و مغرب زمين و دريا و خشكى و زمين هموار و كوهها،همه و همه نزد ولى خدا و اهل عرفت‏به حق خداوند چون سايه‏اى بيش نيست.آيا آزاد مردى پيدا نمى‏شود كه دست از اين لقمه جويده شده بردارد؟براى شما جز بهشت‏بهايى نيست،پس خود را به غير بهشت نفروشيد،كه هر كس از خدا به دنيا راضى شود به چيز پستى راضى گشته است.] 
20.نساء/157[نه او را كشتند و نه به دارش آويختند و ليكن امر بر آنها مشتبه شده است.] 
21.نهج البلاغه،خطبه 121.[همانا هزار ضربه شمشير براى من از مردن در بستر آسانتر است.] 
22.نهج البلاغه،خطبه 5.[به خدا سوگند انس پسر ابيطالب به مرگ از انس كودك به پستان مادرش بيشتر است.] 
23.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3/ص 312. 
24.نهج البلاغه،نامه 23.[و من نيستم جز مانند جوينده آبى كه بدان برسد،و يابنده‏اى كه به خواسته‏اش دست‏يابد.] 
25.لهوف،ص 25. 
26.تحف العقول،ص 245. 
27.در اواخر تحف العقول بعضى دستورات در مورد ظلم از عيسى عليه السلام نقل شده. 
28.اين سخنرانيها در كتاب ده گفتار اثر استاد شهيد به چاپ رسيده است.] 
29.و به عبارت ديگر مكتب عزاى حسينى مكتب تاثر محض نيست،مكتب ثوره و انقلاب است.در طول تاريخ اسلامى اين حادثه منشا انقلابها شده و كاخهاى ظلم را در اثر بر انگيختن تاثر و بغض منطقى و اجتماعى واژگون كرده است و در آينده نيز خواهد كرد. 
30.مطالب اين ورقه‏ها در سلسله ياد داشتهاى استاد شهيد به چاپ خواهد رسيد.] 
31.مقتل مقرم،ص‏146. 
32.اين سخنرانى در كتاب بيست گفتار،گفتار اول به چاپ رسيده است.] 
33.خداوند شفا را در تربت او،و اجابت دعا را زير بارگاه او،و امامان را از نسل وى قرار داده است.] 
34.اگر شمشيرها و قطعات‏تيرهاى آنان نبود هيچ گوشى صداى اذان مكبرى را نمى‏شنيد،] 
35.حضرت مسيح از شفيعيان است نه اينكه خود را فداى گناهان امت كرده باشد]


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسب‌ها: ویژه نامه محرم94
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی