گروه سیاست نامهنیوز: شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی تصمیم گرفت که لیست انتخاباتی ارائه نکند زیرا اعضای این مجمع باور داشتند که به ردصلاحیتهای اصلاحطلبان و نیز عدم حضور چهرههای شاخص اصلاحطلب در انتخابات ارائه لیست عملا ممکن نیست. البته مصوبه این شورا درباره انتخابات این امکان را به احزاب اصلاحطلب میداد که به نام و صفت حزبی و بدون استفاده از عنوان کلی «اصلاحطلب» یا «اصلاحطلبان» لیست بدهند که متعاقب آن حزب کارگزاران سازندگی در لیستی به نام «یاران هاشمی» را منتشر کرد و هشت حزب دیگر اصلاحطلب هم در ائتلافی با یکدگیر لیست خود را دادند که در نهایت همه اینها رأی نیاورد و اصولگرایان توانستند اکثریت مجلس را به دست بگیرند و فقط تعداد محدودی از اصلاحطلبان از شهرهایی غیر از تهران توانستند به مجلس راه یابند. البته عدم ارائه لیست و شکست اصلاحطلبان در انتخابات برخلاف ادعای شورای سیاستگذاری صرفا به نوع بررسی صلاحیتها توسط شورای نگهبان باز نمیگردد و عوامل متعددی را در انفعال اصلاحطلبان و خاصه شورای سیاستگذاری میتوان برشمرد.
اختلافات درونجناحی
اصلاحطلبان مشخصا در یکسال گذشته با اختلافات درونی بسیاری همراه بودهاند؛ بهنحوی اعضای حزب کارگزاران روند تصمیمگیری در شورای عالی سیاستگذاری را غیردموکراتیک میدانستند یا غلامحسین کرباسچی تندترین نقدها را علیه محمدرضا عارف، رئیس شورای عالی سیاستگذاری مطرح میکرد. این انتقادها خاصه از عارف آنقدر بالا گرفت که برخی عملکرد او در مجلس دهم را جز سکوت نمیدانستند و عارف نه از سوی اصولگرایان که از جانب همجناحیهایش به ناکارآمدی متهم میشد. در حقیقت شورای عالی سیاستگذاری با محوریت محمدرضا عارف باتوجه به اختلافنظرهایی که میان اصلاحطلبان وجود داشت در سالهای اخیر و بهخصوص در سال منتهی به انتخابات مرجعیت سیاسی برای نیروهای جریان اصلاحات نداشت و در نهایت هم مشاهده شد که در ارائه لیست وحدت نظری میان این شورا با احزاب اصلاحطلب وجود نداشت؛ چنانچه حزب کارگزاران بارها اعلام کرده بود که در هر صورت لیست خواهد داد. از سوی دیگر این اختلافات فقط به شورای سیاستگذاری محدود نمیشود، بهنحوی که بعد از اعلام موضع شورای سیاستگذاری میان احزابی مانند کارگزاران و مردمسالاری اختلاف افتاد و کارگزاران از آوردن نام کواکبیان در لیست خود امنتاع کرد. همچنین این حزب اسم محمدعلی وکیلی را هم در لیست نیاورد تا به این دلیل دو فرزند هاشمی رفسنجانی یعنی یاسر و فائزه هاشمی در میتینگ انتخاباتی ائتلاف هشت حزب اصلاحطلب شرکت کنند و در عین حال که لیست انتخاباتی کارگزاران با نام پدرشان یعنی «یاران هاشمی» عرضه شده بود اما آنها حمایت خود را از محمدعلی وکیلی اعلام کنند. یا حتی اختلاف اصلاحطلبان درون حزبی هم بود و به یاد داریم که رسول منتجبنیا در اختلاف با الیاس حضرتی از حزب اعتماد ملی جدا شد و حزب جمهوریت را تشکیل داد که شاید نوعی واکنش او به عدم قائممقامیاش در حزب اعتماد ملی بود.
نبود یک راهبرد جامع انتخاباتی
از سوی دیگر اصلاحطلبان در ارائه یک راهبرد جامع انتخاباتی هم دچار اختلافنظرهای عدیده بودند و این موضوع را میتوان از مدتی پیش از انتخابات مشاهده کرد؛ چنانچه در زمستان سال97 از سوی جبهه اصلاحات طرح ایجاد پارلمان اصلاحات مطرح شد که قرار بود تمام احزاب اصلاحطلب در این مجمع فراگیر عضویت داشته باشند و احزاب کوچک در احزاب بزرگتر ادغام شوند. این موضوع هم از ابتدا با مخالفت بعضی احزاب روبهرو شد؛ بهنحوی که حزب کارگزاران در همان ایام اعلام کرد که به پارلمان اصلاحات صرفا نگاه انتخاباتی دارد؛ در حالی که برخی دیگر میگفتند که این مجمع صرفا محدود به انتخابات نیست و بناست که راهبردهای جریان اصلاحات را مشخص کند و در موقعیتهای سیاسی مختلف و فراتر از امر انتخابات به اعلام موضع بپردازد. در همان زمان بود که سعید حجاریان، تئوریسین جبهه اصلاحات اعلام کرد که اصلاحطلبان باید در انتخابات مشارکت مشروط داشته باشند. در پی این سخن بسیاری از اصلاحطلبان به حجاریان هجمه بردند که او دوباره میخواهد بحث تحریم انتخابات را پیش بکشد یا برخی دیگر گفتند که معلوم نیست حجاریان برای حاکمیت شرط میگذارد یا برای اصلاحطلبان اما معلوم بود که سعید حجاریان میگوید که اگر شورای نگهبان بازهم اصلاحطلبان را ردصلاحیت کند، نباید در انتخابات شرکت کرد؛ نتیجهای تا حدی اصلاحطلبان در نهایت به آن رسیدند و شورای عالی سیاستگذاری قبل از انتخابات اعلام کرد که در حوزههایی که نامزدی باقی نمانده است، لیست داده نمیشود.
فقدان بازتولید نیروی انسانی
علاوه بر این شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان هیچگاه نتوانست نیروهای جدید سیاسی به جامعه عرضه کند و آنها را به مردم بشناساند؛ موضوعی که تحت عنوان کلی عدم بازتولید نیروی انسانی شناسایی میشود؛ موضوعی که فارغ از قضاوت بر کیفیت نیروهای انسانی اصولگرایان توانستند با چهرهسازی نیروهای جوان و جدیدی را به مخاطبان خود عرضه کنند که تعدادی از آنها هم در همین دوره انتخابات مجلس رأی آوردند. بسیاری از صاحبنظران اصلاحطلب باور دارند که اصلاحطلبان از سال88 تا سال92 که به نوعی در حاشیه بودند، میتوانستند به این مهم دست بزنند که از این فرصت بهره نبردند و شاید به قول رئیس دولت اصلاحات فرصت را به تهدید تبدیل کردند. بیتردید از زمان شکلگیری شورای عالی سیاستگذاری یعنی از سال94 تا کنون این نهاد میتوانست بازتولید نیروی انسانی را در دستور کار خود قرار دهد که نداد.
عدم بازتولید گفتمان اصلاحطلبی
اصلاحطلبان در دوم خرداد سال78 ادعا داشتند که با گفتمانی جدید وارد صحنه سیاسی و اجتماعی شدهاند؛ این ادعا تا مدتی و شاید تا پایان دوره اول ریاستجمهوری محمد خاتمی به میزانی از سوی مخاطبان جریان اصلاحات پذیرفته شده بود اما از سال80 به این سو به دلیل آنکه بسیاری از اصلاحطلبان حیات و ممات جریان خود را صرف حضور در قدرت پنداشتند، هیچ تلاشی برای بازتولید اندیشه یا همان گفتمان اصلاحطلبی نکردند و به زعم فردی مثل صادق زیباکلام از مقطعی به بعد در حوزه اندیشه مردم دیگر تفاوتی میان اصلاحطلبان و اصولگرایان نمیدیدند. مجموعه سران اصلاحات و خاصه شورای عالی سیاستگذاری در این سالها میتوانستند با بهروزرسانی اندیشههای جبهه اصلاحات منش سیاسی خود را به روشنی به مردم عرضه کنند که این کار هم انجام نشد.
سیاست ائتلافی
و در نهایت یکی از مهمترین تصمیمات شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان که منشأ اختلافات بسیاری در این جبهه سیاسی شد، برگزیدن سیاست ائتلاف اصلاحطلبان با اصولگرایان معتدل در انتخابات مجلس در سال94 بود که البته این سیاست ادامه ائتلاف اصلاحطلبان با یک شخصیت اصولگرا به نام حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال92 بود. بسیاری از اصلاحطلبان بعد از آنکه همه اعضای لیست امید در تهران توانستند به مجلس راه یابند و در تهران اصولگرایان را 30بر هیچ شکست دهند، این انتقاد را به را به تصمیم شورای سیاستگذاری وارد کردند که با نام اصلاحطلبی زمینه ورود افرادی به مجلس ایجاد شد که اساسا اصلاحطلب نیستند. این سخن درست بود زیرا تعدادی از لیست امید پس از آنکه وارد مجلس اعلام کردند که به هیچ حزب و جناحی ارتباطی ندارند. اصلاحطلبان همواره این گلایه را مطرح میکنند که سیاست ائتلافی اولا نردبان ورود اصولگرایان و مستقلین یا همان افراد نزدیک به علی لاریجانی شد و ثانیا به دلیل عملکرد آنان جامعه اصلاحطلبان را مقصر دانست. به هر روی ائتلاف آنقدر مورد انتقاد اصلاحطلبان قرار گرفت که بسیاری باور دارند که چنین سیاستی باعث شد تا سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان مخدوش شود و ریزش کند.
همه این نقدها در شرایط کنونی باعث شده است که شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان مرجعیت خود را در میان اصلاحطلبان از دست بدهد و شاید نتواند در آینده و خاصه در انتخابات ریاستجمهوری سال1400 موثر عمل کند البته اگر تا آن زمان این شورا وجود داشته باشد.
نظرات شما عزیزان: