كلمه «كمال» در امور تكويني معناي ارزشي ندارد، بلكه در اينجا مراتب وجود در نظر است. هستي، در يكجا بارورتر است و آثار بيشتري دارد و در جايي كمتر. به اصطلاح
1. ر.ك: مرتضي مطهري، تكامل اجتماعي انسان، ص 129؛ عبدالله جوادي آملي، انسان در اسلام، ص 32؛ همو، تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 10، ص 51.
اما گاهي مقام و منزلت انسان را به عنوان ارزش اخلاقي بررسي ميكنيم. وقتي ميگوييم اين انسان كاملتر است يا شرافت دارد، منظور مفاهيمي است كه داراي ارزش اخلاقي است.(1)
با توجه به اين مقدمات، وقتي آيات قرآن را بررسي ميكنيم، ميبينيم بسياري از اختلافات ظاهري كه در آيات هست، به همين جا برميگردد. وقتي خدا ميفرمايد:
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ؛(2) «ما آدميزادگان را گرامي داشتيم»، در مقام مقايسه با ساير آفريدهها چيزهايي را ذكر ميفرمايد كه ارزش اخلاقي ندارد. يك سلسله نعمتها را بيان ميکند كه به انسان داده و به موجودات ديگر نداده است. در نتيجه، انسان داراي بهرة وجودي بيشتر ميشود و در دنبال آيه ميفرمايد:
وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ؛«و آنها را در خشكي و دريا (بر مركبهاي راهوار) حمل كرديم و از انواع روزيهاي پاكيزه به آنان روزي داديم».
اين دو جمله ميتواند تفسيري براي آن كرامت باشد. در برخي تفسيرها آمده است كه منظور از تكريم انسان، مستويالقامه بودن اوست كه حيوانات ديگر چنين برترياي را ندارند. چنانكه از آية وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ نيز همين برتري تكويني برميآيد؛ در
1. ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، خودشناسي براي خودسازي، ص 13ـ 18.
2. اسراء (17)، 70.
وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُواْ بَالِغِيهِ إِلاَّ بِشِقِّ الأَنفُسِ؛(1)«آنها بارهاي سنگين شما را به شهري حمل ميكنند كه جز با مشقت زياد، به آن نميرسيديد».
وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛(2)«و اسبها و استرها و الاغها را آفريد، تا بر آنها سوار شويد و زينت شما باشد، و چيزهايي ميآفريند كه نميدانيد».
برتري و بهرهگيري انسان از موجودات، منحصر به حيوانات نيست؛ بلكه جمادات و كشتي را نيز در اختيار انسان قرار داده است كه در اختيار حيوان نيست. به همين گونه است جملة وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ كه علاوه بر اينكه نوع غذاي انسان از طيّبات است، انسان ميتواند مواد غذايي را تركيب كند و انواع غذاهاي لذيذ ترتيب دهد؛ برخلاف حيوانات كه غذاي سادهاي از موجودات طبيعي دارند. و سرانجام ميفرمايد: وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً؛(3) «انسان را بر بسياري از مخلوقات، برتري داديم» كه ظاهراً اين برتري هم تكويني است.
اما آنجايي هم كه در مقام مذمت انسان است و صفات و خصلتهاي ناپسندي(4) را براي او ذكر ميکند، اين «ناپسند» گاهي از نظر اخلاقي بايد بررسي شود و گاهي از جنبة تكويني.
وقتي ميفرمايد: وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفاً؛(5) و (6) «و انسان ضعيف آفريده شده است»، طبعاً يا در مقام مقايسه با موجوداتي است كه اين ضعفها را ندارند، مانند فرشتگان كه
1. نحل (16)، 7.
2. نحل (16)، 8.
3. اسراء (17)، 70.
4. گرچه اين صفات نيز در مقام ارتباط و پيوستگي با ساير صفات و خصلتها ميتواند زمينة تكامل انسان را فراهم كند.
5. ابوجعفر محمد الطوسي، التبيان، ج 3، ص 177.
6. نساء (4)، 28.
داراي نيروهايي بيش از انسان هستند، يا احياناً در برابر قدرت خداوند، ضعف انسان گوشزد ميگردد تا مغرور نشود؛ يعني اي انسان! اگر كمالي داري، ضعف نيز داري و همة قدرتها و نيروهاي تو در برابر قدرت الاهي، چيزي به حساب نميآيد.
آياتي هم هست كه در آنها كرامت يا مذمت انسان را تنها از ديدگاه اخلاقي بايد بررسي كرد.
نظرات شما عزیزان: