اصول عقاید
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4012
بازدید دیروز : 1923
بازدید هفته : 18029
بازدید ماه : 48540
بازدید کل : 10440295
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 8 / 3 / 1394

خداشناسى از راه افزايش نعمت ها 
خداوند براى تاءمين نيازمندى هاى انسان ، منابع متعدّدى را در اختيار او قرار داده است . با افزايش جمعيّت انسان ها، اين منابع نيز كشف شده ، گسترش مى يابند. زمانى كه جمعيّت بشر كم بود، مردم در زمستان ها خود را با هيزم گرم مى كردند و غذاى خود را نيز با آن مى پختند، وقتى كه جمعيّت بيشتر شد و انسان به جهان صنعت پاى نهاد، زغال سنگ كشف شد، سپس خداوند انسان ها را به فكر استخراج و استفاده از نفت انداخت ، بار ديگر كه جمعيّت افزايش يافت و بشر نياز بيشترى به سوخت پيدا كرد، بهره بردارى از گاز در برابر انسان قرار گرفت . و هم اكنون عالم بشرى در فكر استفاده از انرژى خورشيدى است .
اگر امروزه مردم مى خواستند همچنان از نمد - كه از پشم و كرك شتر درست مى شود - استفاده كنند، آيا اين ، براى همه مردم امكان داشت ؟ اينجاست كه موكت وفرش ‍ ماشينى پا به عرصه وجود نهاد. انسان وقتى مجرّد است ، روزى مشخّصى دارد، وقتى ازدواج مى كند وداراى فرزندانى مى گردد، روزى آنها نيز تاءمين مى شود.
نشانه هاى يكتايى خدا 
1- ارسال پيامبران 
يكى از دلائل وحدانيّت خدا، مطلبى است كه حضرت على عليه السلام مى فرمايد و ما را متوجّه آن كرده است : ((لَوكان لربّك شَريك لا تَتك رُسلَه ولَراءيتَ آثار مُلكه و سلطانه))(117) اگر خداى ديگرى وجود داشت ، او هم بايد پيامبرانى بفرستد وآثار قدرتش را به ما نشان دهد.
2- بى نهايتى خدا 
اگر دو خدا وجود داشته باشد و هستى داراى دو سرچشمه قدرت باشد، يا بايد هر دو محدود باشند - كه اگر چنين باشند خدا نيستند، زيرا قدرت محدود يعنى قدرتى كه در مرحله اى به نيستى مى رسد و معلوم است كه چنين قدرتى نمى تواند خدا باشد - و يا هر دو قدرت بى نهايت باشند كه اگر بى نهايت شدند ديگر دو نيستند. مثالى را از يكى از دانشمندان نقل مى كنم : اگر شما به بنّايى گفتيد: خانه اى بسازد كه بى نهايت زمين داشته باشد. قهراً يك خانه بيشتر نمى سازد چون جايى براى خانه ديگر وجود ندارد.
3- انسجام در هستى 
اگر در هستى جز خداوند يكتا، خدا، يا خدايان ديگرى وجود داشت ، قطعاً نظام هستى به تباهى كشيده مى شد. (لو كان فيهما الهة الاّ اللّه لفسدتا)(118)
اقسام توحيد 
1- توحيد ذاتى : يعنى براى خداوند شبيه و مانندى در ذات وجود ندارد.
2- توحيد صفاتى : يعنى صفات خدا مانند علم وقدرت وحيات ، عين ذات اوست : (قل هو اللّه احد. اللّه الصّمد. لم يلد و لم يولد. و لم يكن له كفواً احد)(119)
3- توحيد عبادى : يعنى كسى به جز خداوند، شايسته پرستش نيست :
(وما ارسلنا من قبلك من رسول الاّ نوحى اليه انّه لااله الاّاءنا فاعبدون )(120)
4- توحيد افعالى : يعنى تمام كارها در جهان هستى به اذن خداوند صورت مى گيرد. اين قسم از توحيد بر دو قسم است :
الف : توحيد خلاّقيّت : يعنى آفريننده همه موجودات خداوند است :
(يا ايّها الناس اذكروا نعمة اللّه عليكم هل من خالق غير الله )(121)
(ذلكم اللّه ربّكم لااله الاّ هو خالق كل شى )(122)
ب : توحيد ربوبى : يعنى اداره و تدبير جهان خلقت با خداوند است :
(قل اءغير اللّه اءبغى ربّاً و هو ربّ كلّ شى )(123)
(قل من يرزقكم من السماء و الارض و من يدبّر الامر فسيقولون الله )(124)
توصيف خداوند 
1- خداوند بى همتاست : (ليس كمثله شى و هو السميع البصير)(125)
2- خداوند بى نياز مطلق است و همه به او نيازمندند:
(يا ايها الناس انتم الفقراء الى اللّه و اللّه هو الغنى الحميد)(126)
3- خداوند با چشم ظاهر ديده نمى شود: (لاتدركه الابصار )(127)
4- خداوند به همه چيز آگاه است : (ان اللّه بكل شى ء عليم )(128)
5 - خداوند بر همه چيز قدرت دارد:
(تبارك الذى بيده الملك و هو على كل شى ء قدير)(129)
6- خداوند در همه جا هست : (فاينما تولّوا فثمّ وجه الله )(130)
7- خداوند از خاطرات ذهنى همه آگاه است :
(و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه )(131)
8 - خداوند از رگ گردن ، به انسان نزديك تر است :
(ونحن اقرب اليه من حبل الوريد)(132)
9- خداوند قائم به ذات خويش است : (اللّه لا اله الاّ هو الحى القيوم )(133)
10- خداوند را خواب سبك وسنگين نمى گيرد: (لاتاءخذه سنة ولانوم )(134)
11- خداوند خالق تمام جهان هستى است : (لا اله الاّ هو خالق كل شى )(135)
12- او مالك تمام هستى است : (للّه ملك السموات والارض وما فيهنّ)(136)
13- تربيت و پرورش همه موجودات به دست اوست :
(فللّه الحمد ربّ السموات و ربّ الارض ربّ العالمين )(137)
14- حيات و مرگ به دست اوست : (واللّه يميت ويحيى )(138)
15- تمام نظام هستى در برابر او تسليم است :
(و له اسلم من فى السموات و الارض طوعاً او كرهاً و اليه يرجعون )(139)
16- او شريك و همتايى ندارد: (لم يتّخذ ولداً و لم يكن له شريك ...)(140)
17- همه موجودات به او نيازمندند: (يسئله من فى السموات و الارض )(141)
18- عزّت و ذلّت به دست اوست :
(قل اللهم مالك الملك تؤ تى الملك من تشاء وتنزع الملك ممّن تشاء وتعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بيدك الخير)(142)
20- روزى همه موجودات به دست اوست :
(ان اللّه هو الرزاق ذوالقوة المتين )(143)
(و ما من دابة فى الارض الا على اللّه رزقها)(144)
الگوى توحيد 
روش قرآن اين است كه علاوه بر امر و نهى و دادن طرح ، براى هر برنامه اى الگو و مدل هم معرفى مى كند كه اين خود تحت عنوان ((الگوها در قرآن )) موضوع يك بحث جالب است ، قرآن مى فرمايد: زن فرعون ، الگوى مؤ منان است ، زيرا در لابلاى عوامل جذب كننده و گول زننده خط خود را گم نكرد و ناز و نعمت و مال و مقام دربار فرعون هم در اراده او اثر نگذاشت و به قدرى در مراتب ايمان رشد كرده ، بالا آمد كه از خدا نجات خود را درخواست كرد.(145)
و نيز در قرآن مى خوانيم : الگو و مدل كافران ، زن حضرت نوح است كه عناد و لجاجت و هوا و هوس ، مانع هدايت پذيرى او شد(146) تا آنجا كه در خانه وحى و تحت سرپرستى دائمى پيامبرى همچون نوح ، همچنان در راه خود باقى ماند.
قرآن درباره حضرت ابراهيم عليه السلام نيز مى فرمايد: (انّى جاعلك للناس اماما)(147) در اينجا به سراغ تاريخ حضرت ابراهيم مى رويم و فهرستى از كارهاى او را برمى شمريم تا قهرمان بودن او در توحيد روشن شود.
حضرت ابراهيم همواره تسليم خدا بود؛ هيچ مانعى جلوى راه او را نمى گرفت و در همه آزمايش هاى الهى قبول شد.(148)
1- پس از حدود صد سال انتظار كه خداوند به ابراهيم فرزندى عطا فرمود، به او فرمان داد تا نوجوان خود اسماعيل را ذبح كند. او بى چون و چرا تسليم شد و وظيفه را بر غريزه مقدّم داشت ، پا بر نفس خود گذاشت و اسماعيل را خواباند و كارد را بر گردن او گذاشت كه فرمان آمد: دست نگه دار كه فرمان ما يك آزمايش بود.(149) آرى ، او در كوبيدن بت درون پيروز شد.
2- ابراهيم عليه السلام با محاجّه و استدلال ، دماغ نمرود را به خاك ماليد.(150) و طاغوت زمان خود را درهم كوبيد.
3- در برابر بت پرستان ، با شكستنِ بت هاى بزرگ و كوچك ، فطرت خفته آنان را بيدار كرد.
4- با بستگان نزديك خود به خاطر خدا قطع رابطه كرد.(151)
5 - از زن و كودك شيرخوار خود در راه عزت دين خدا گذشت .(152)
6- از جان خود - به هنگامى كه او را در آتش افكندند - دست شست .(153)
علل انحراف از توحيد 
مسائلى مى تواند انسان را از خط خدا و مدار توحيد بيرون كند از جمله :
1- ترس از طاغوت : يكى از عوامل انحراف ، ترس از طاغوت است . قرآن مى فرمايد: فرعون به مردم اعلام مى كرد: هركه غير از من خدايى و قدرتى را قبول كند او را به زندان مى اندازم .(154) مردم هم از ترس ، به بندگى او تن داده بودند.
2- تعصّب بى جا: گاهى عشق و علاقه به چيزى ، سبب مى شود كه انسان خدا را ناديده بگيرد و به چيزى يا انسانى كه مورد علاقه اوست روآورد و آن را محور كار و مهر و غضب خود قرار دهد. قرآن مى فرمايد: يهوديان ، احبار و راهبان خود را ولىّ و سرپرست خود قرار داده بودند و خدا را كنار مى گذاشتند و هر چه اين عالم نماها حلال خدا را حرام يا حرام او را حلال مى كردند، يهوديان به خاطر علاقه و عشقى كه به آنان داشتند از آنها پيروى مى كردند.(155)
3- اميد نابجا: گاهى تكيه به غيرخدا، به اميد كمك جويى و يا عزّت طلبى از ديگران است . قرآن در اين زمينه مى فرمايد: گروهى به سراغ غير خدا مى روند. تا شايد يارى شوند.(156) ودر آيه ديگر مى فرمايد: براى اينكه سبب عزّت آنها شوند!(157)
آثار ايمان به خدا 
# ايمان به خالق هستى ، در جامعه اسلامى ، برابرى و برادرى ايجاد مى كند.
# ايمان به خداى يكتا، تمامى امتيازات پوشالى را در هم مى ريزد، همه انسان ها را بنده يك خدا و همه را در برابر قانون يكسان مى داند.
# با ياد خدا و حاكميّت قانون الهى بر دلها، مصالح جامعه در اولويّت قرار مى گيرد. فدا كردن مصالح فردى به خاطر جامعه ، زمانى مى تواند منطقى باشد كه انسان باور كند اين فدا شدن ها به هدر نمى رود و خداوند جبران مى كند و اين باور در سايه ايمان به خدا به دست مى آيد.
# ايمان به خدا همبستگى ملّت ها را به دنبال دارد. بهترين وسيله همبستگى ملّت ها، ايمان به خداست ، همان گونه كه بهترين اهرم فشار بر طاغوت ها ايمان و توحيد است .
كسى كه به خدا ايمان دارد:
# احساس عشق ودلگرمى مى كند. كسى كه مى داند تمام كارهاى او زير نظر است وهيچ عملى نابود نمى شود وخريدار تلاش او خداست ، آن هم با قيمت بهشت و رضوان الهى ، و حتّى گاهى بدون تلاش او وتنها به خاطر حسن نيّت ، به او اجر و پاداش ‍ مرحمت مى كند؛ چنين شخصى با عشق و دلگرمى زندگى مى كند.
# همه كارهايش را براى خدا انجام مى دهد و در فكر خودنمايى و رياكارى نيست . از حيله و حُقّه بازى دورى مى كند. زيرا كسى كه خود را در محضر خدا و خدا را شاهد اعمال خود مى داند، نمى تواند اهل مكر و حيله باشد.
# عزّتمند است . كسى كه بندگى او را پذيرفته ، در برابر هيچ قدرت و مقامى جز خدا تسليم نمى شود و همه را بندگانى همچون خود مى داند. لذا از احدى جز خدا نمى ترسد. (و لا يخشون احداً الاّ اللّه )(158)
# به همه انسان ها به عنوان آفريده هاى خدا به يك چشم مى نگرد. على عليه السلام در تقسيم بيت المال بين عرب و عجم فرقى نمى گذاشت و در پاسخ فردى كه پرسيد: چرا فرقى نمى گذاريد؟ فرمود: خداى همه آنها يكى است .
# عدالت و حقوق ديگران را مراعات مى كند. انسان موحّد، به هياهوهاى ديگران توجّهى ندارد و فقط به وظيفه شرعى خود عمل مى كند
# ترس از فقر او را به كارهاى ناشايسته سوق نمى دهد. كسى كه به خدا ايمان دارد او را رازق خود، همسر و فرزندان خود مى داند، بنابراين ، از ازدواج به خاطر ترس از فقر، فرار نمى كند. (ان يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله )(159) وفرزندان خود را از ترس فقر رها نمى كند ويا نمى كشد. (نحن نرزقهم وايّاكم )(160)
# هرگز زيانكار نيست . چون در برابر كار فانى خود، بهايى پايدار و جاودان مى گيرد. و به جاى هر نوع تكيه گاهى تنها به او تكيه مى كند. لذا از آرامش خاصى برخوردار است .
اكنون عوامل دلهره و اضطراب را بيان مى كنيم تا روشن شود كه ايمان به خدا چگونه به انسان آرامش مى دهد.
عوامل دلهره 
1- گاهى دلهره و نگرانى انسان از ترس سوء سابقه و لغزش هاى قبلى است كه توبه و ياد خداى بخشنده و مهربان ، اين دلهره را به آرامش تبديل مى كند؛ زيرا او گناهان را مى بخشد و توبه را مى پذيرد.
2- گاهى ريشه دلهره ونگرانى ، احساس تنهايى است كه ايمان به خدا اين دلهره را به آرامش تبديل مى كند. شخص با ايمان مى گويد: خدا، هم انيس است وهم مونس ، حرفم را مى شنود، كارم را مى بيند و به من مهربان است .
3- گاهى نگرانى ودلهره انسان به خاطر ضعف است كه ايمان به قدرت بى نهايت و توكّل بر خدا و امدادهاى او، اين نگرانى را جبران مى كند.
4- گاهى اضطراب به خاطر احساس پوچى و بى هدفى است ، امّا ايمان به خداى حكيمى كه در اين عالم ، هر چيزى را طبق حكمت و براى هدفى خاصّ آفريده ، اين اضطراب را هم برطرف مى كند.
5 - گاهى دلهره و ناراحتّى ، به خاطر آن است كه انسان موفّق نشده همه را راضى كند و ناراحت است كه چرا فلان شخص يا فلان گروه را از خود رنجانيدم و يا من كه اين همه زحمت كشيدم ، چرا مردم قدردانى نمى كنند؟ ولى توجّه به اين كه فقط بايد خدا را راضى كنيم و عزت و ذلت تنها به دست او است ، اين نگرانى را نيز از بين مى برد.
6- گاهى تلاش ها وتبليغات سوء ديگران ، انسان را نگران مى كند. ايمان به وعده هاى الهى مبنى بر پيروزى حقّ بر باطل برطرف كننده اين نگرانى است .
7- گاهى متلك و استهزاى ديگران ، موجب نگرانى انسان مى گردد، ولى ايمان به خداوند - كه به رسولش مى فرمايد: ما تو را از استهزاى ديگران حفظ مى كنيم - اين نگرانى را نيز برطرف مى كند. (انّا كفيناك المستهزئين )(161)
بنابراين ، اگر در قرآن مى خوانيم : (اءلا بِذكر اللّه تَطمئنّ القلوب )(162) آگاه باشيد با ياد خدا دلها آرام مى شود. اين يك واقعيّتى است .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: اصول عقاید
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی