چیستی و ماهیت شادی در قرآن و روایات و راهکارهایی برای شاد زیستن
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 131073
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 263240
بازدید ماه : 316518
بازدید کل : 10708273
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 24 / 6 / 1394

3. تصمیم به شاد زیستن و نشاط داشتن

شاد زیستن یک تصمیم است. تصمیم خردمندانه که در آن تمامی مصائب و سختیها به منزله تجربه­های ارزشمند قلمداد می­شود که هریک ما را در دستیابی به موفقیّتها در مسیر پر سنگلاخ زندگی آب دیده خواهد ساخت.

آن هنگام که به مشکلات و سختیها هجوم بریم، درمی­یابیم که تلخیها آن­قدرها هم مصیبت­بار نیستند. نگاه ما به ثمرات شیرین این تجارب تلخ، پیمودن راه را ساده و سهل می­سازد به گونه­ای که گاه به استقبال حوادث می­شتابیم و آنان را در آغوش خویش می­فشریم! شوخی و خنده دردهای جسمانی ما را تسکین بخشیده و آشفتگی خاطری را که از تنهایی و اندوه نسبت به آینده فراهم آمده، دور می­سازد.

با خنده، هر چیزی به نفع جسم و جان ما پیش می­رود و نوعی احساس «پرواز طبیعی» به ما دست می­دهد. در این حال سیستم تنفسی، درست مانند زمانی می­شود که به ورزش دو پرداخته­ایم، بدین خاطر دردهایمان تسکین یافته و نوعی آسودگی خاطر به ما رو می­کند.

هنر شاد بودن مستلزم توانایی خندیدن به مشکلات در کوتاه­ترین زمان پس از وقوع آنهاست، انسانهای شاد از دیدن روی سکّۀ ناامیدی ، یا نگرش به غصّه و اندوه زندگی پرهیز می­کنند.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: من بچّه­ها را به خاطر پنج خصلت دوست دارم: 1. گریه می­کنند 2. خود را به خاک می­مالند 3. چیزی را برای فردا ذخیره نمی­کنند 4. چیزی را می­سازند، سپس خود خراب می­کنند 5. با یکدیگر دعوا می­کنند ولی کینه به دل نمی­گیرند (همان، ص345).

4. اصلاح اندیشه­های خود

به هر چیزی که فکر کنید به طرف آن کشیده می­شویم، گرچه آنها افکار مطلوب ما نباشند؛ زیرا مسیر حرکت ذهن همیشه به سوی تفکرّات است نه در جهت گریز از آن. در این میان تفکر مثبت، سازنده است و صاحبان آن تنها به موارد مطلوب می­اندیشند و در پی آن به سوی آن اهداف و دیدگاهها کشیده می­شوند. آیا بهتر نیست همیشه به آنچه می­خواهیم فکر کنیم و همواره تفکر ما، آرامش، شادی و آسایش روحی و جسمی باشد؟!

ذهن انسان شبیه به یک کوه یخ است و با آنکه آگاهی ما بیشتر از قسمت بیرونی این کوه یا همان ضمیر هوشیار است، اما قسمت درونی یا ضمیر ناهوشیار است که بیشترین تأثیر را بر ما به جای می­گذارد.

ذهن ما چونان یک آهن رباست. فکر کردن به خواسته­های خود و اندیشیدن به موقعیت، شادکامی و خرسندی مایه دستیابی به آنها خواهد شد. افکار انسان مانند ابرهای نامرئی هستند که برای او نتیجه به بار می­آورند. با منظم کردن افکار خود می­توان تعیین کننده این نتایج بود.

به این نکته مهم توجه داشته باشیم که گزینش اندیشه­های شایسته و نشاندن آنها در ضمیر ناهوشیار خود، مایه روحی بلند، همّتی والا و احساس عالی خواهد بود و این بدان علّت است که تمامی کلمات بر افکار و احساسات ما تأثیر می­گذارند و از آن سو افکار ما نیز بر نوع بیان و احساس ما مؤثر خواهد بود و سرانجام احساسات ما هم به نوبه خود بر نوع بیان و افکار ما تأثیر خواهد داشت.

5. از دست ندادن اهداف و آرمانهای زندگی

هدف آن چیزی است که ما را همیشه در حرکت، تلاش و جوشش نگه می­دارد و زندگی را همراه با نشاط و پویایی در آینه اندیشه­مان ترسیم می­سازد. انسانهای هدفمند همواره با امید و اطمینان نسبت به آینده، زندگی خویش را سپری می­کنند و گاه در سخت­ترین زمانها و مکانها ـ همانند ایام زندان و یا اسارت ـ با روحی سرشار از امید و عشق، لحظه­ای از آرمانهای خود دست برنداشته، راست قامت و استوار با وجود تمامی سنگلاخهای پیش رو حرکت می­کنند.

به راستی انسانهای پرنشاط و خرسند هدف را جزئی از طبیعت زندگی خویش نمی­دانند؟! و برتر از آن صرف داشتن هدف را مهم­تر از ماهیت آن نمی­بینند؟!

آیا انسانهای بدون انگیزه و بی­هدف قادر به ادامه زندگی یا حیات طولانی خواهند بود؟!

6. استقبال از مشکلات

نومیدی و یأس آثار تخریب کننده­ای به همراه دارد و راه دوری و مبارزه تمام عیار با آن، این است که از داستانهای انسانهای برجسته استفاده کرده، درس عبرت گیریم و از موانعی که می­تواند مسدود کننده موفقیّت و کامیابی انسان شود، آگاه شویم: «دموستنس»، ناطق برجسته یونانی از چنان لکنت زبانی رنج می­برد که به سختی می­توانست حرف بزند، وی با دهان پر از ریگ تمرین حرف زدن می­نمود و خود را در حالی مجسّم می­کرد که با مهارت در برابر یک جمع در حال سخنرانی است؛ وی یکی از بزرگ­ترین سخنرانان گردید» (همان، ص91).

«ناپلئون» با هدایت ارتش پیروز خود در سرتاسر اروپا بر نقیصه بارز کوتاهی قامت فائق آمد (همان).

همانند «توماس ادیسون» که در ایّام تحصیل، او را از مدرسه بیرون انداختند، اما خود را باز شناخت و مخترع برق گردید (همان، ص92).

مهم نیست از کجا آغاز می­کنید، مهم آن نقطه­ای است که برای خاتمه برمی­گزینید، پیوسته با موقعیتهای بزرگ مواجه می­شویم که زیرکانه خود را در قالب مشکلات غیر قابل حل از ما پنهان می­کنند؛ ما برای حل مسائل و مشکلات و یافتن راه­حلهای مناسب و طراحی شایسته آفریده شده­ایم و باید بدانیم مشکلات، بخشی از میراث جهان هستند که ما را برای رهایی از خود به سوی یادگیری و تجربه می­رانند. از این رو ناهمواریهای زندگی برای انسانهایی که مثبت فکر می­کنند، موقعیتی تازه برای یاد گرفتن است.

7. نهراسیدن از اشتباهات

یکی از راههای شادمان بودن آن است که بدانیم ما از شکستهای خود بسیار بیشتر از پیروزیهایمان درس می­گیریم؛ زیرا وقتی بازنده می­شویم به فکر و تأمّل و تجزیه و تحلیل و سازماندهی مجدد می­پردازیم و طرحها و تاکتیکهای تازه بنا می­کنیم، اما وقتی برنده می­شویم، فقط جشن می­گیریم، چیز تازه­ای یاد نمی­گیریم و این خود دلیل دیگری برای گرامی داشتن اشتباهات است.

روزی از «توماس ادیسون» پرسیدند: از اینکه بارها و بارها در تلاش برای ساختن لامپ برق با شکست روبه­رو شدی چه احساسی داشتی؟ ادیسون پاسخ داد: «من هیچ وقت شکست نخورده­ام، بلکه با موفقیت توانستم هزاران طریقه نساختن لامپ برق را کشف کنم!» (همان).

بدون شک این نگرش مثبت موجب گردید که انبوه بی­شماری از اندیشمندان و شخصیتهای برجسته جهان از نقطه­ای مسیر سازندگی خود و جامعه را آغاز کنند و به قله پیروزی دست یابند. همان­گونه که «توماس. جی. واتسون، مؤسس کارخانه آی.بی.ام (I.B.M)» گفته است: راه دستیابی به موفقیت، مضاعف کردن میزان شکستهاست (همان، ص93).

انسانهایی که تاب و توان ارتکاب اشتباهات مختلف در زندگی را ندارند، در حقیقت شهامت پرداخت بهای عشق را ندارند. عاشق دانش، دارایی، شهرت، منزلت اجتماعی و تمام اندیشه­های امنیت یا احتیاطهای بیش از حد را رها کرده، بی­پروا رو به هر خطری آغوش می­گشاید؛ باید زندگی را همچو معشوقی در آغوش گرفت.

8. تعهد نسبت به مسئولیّتها

قبول هرگونه مسئولیت، نیازمند تعهد درباره چگونگی فعالیت و کسب موفقیت نسبت به آن خواهد بود. در این باره روان­شناسان گفته­هایی دارند، اما «گوته» می­گوید: «هر کاری را که می­توانی انجام دهی یا رؤیای توانستنش را داری آغاز کن، در جسارت، نبوغ و قدرت و سحر نهفته است» (همان، ص94).

بی­شک نخستین گام را باید ما خود، برداریم. تا وقتی در حاشیه ایستاده­ایم و برای حضور در میدان زندگی و هجوم سختیها آمادگی نداریم، گویی جهان در برابر ما با این نگرش ایستاده است: «خوب، گویا درباره این مسئله جدی نیست، هر وقت آن را جدی گرفت، به او کمک خواهیم کرد!!».

در یک نگاه پرگستره، از آن لحظه­ای که با قاطعیت می­گوییم: «به هر قیمتی این کار را خواهیم کرد»، قدم اول را به سوی «نبوغ و قدرت و سِحر» برداشته­ایم. هرکه در زندگی موفق می­شود، تصمیم به موفق شدن گرفته است.

9. رو کردن به تلاش و کوشش

برای شاد زیستن به تلاش نیاز است و در این باره از حیوانات می­توان درس گرفت؛ آنها تقریباً همیشه مشغول کارند؛ تدارک زمستان را می­بینند، آماده بهار می­شوند، خودشان را تمیز می­کنند، به بچه­هایشان غذا می­دهند و همیشه کاملاً زنده و متحرکند و به نظر می­رسد که کاملاً راضی و خشنود هم باشند.

با غفلت، سستی و دوری از فعالیت مفید، پیشرفتی در امور حاصل نمی­شود. هر باغبانی می­داند علفهای هرز خود به خود می­رویند و نیاز به این نیست که یک علف هرز بکاریم، رسیدن به گلها و چمنها و سرسبز و با نشاط کردن فضای باغچه تلاش می­خواهد؛ تلاشی مداوم و روزانه.

ما برای پیروزی و موفقیت و شادی و شادمانی نیاز به تلاش داریم؛ زیرا طبیعت آن را از ما «طلب» می­کند. این ویژگیها، امتیاز و اشتیاق انسان برای یادگیری، خودآزمایی، آزمایش و تجربه است.

10. دوری از رؤیاها؛ توجه به حقایق زندگی

زندگی، فرایند ساختن است. آنچه امروز انجام می­دهیم بر آنچه فردا خواهیم داشت، تأثیر می­گذارد و نتیجه فردا ثمره تلاش امروز است. بسیاری غافل از آن هستند که مهم، فعالیتی است که امروز ـ به دور از خیال بافی و رؤیاهای شیرین ـ انجام می­دهیم. شاید بتوان چند صباحی را بی­خیال و بی­توجه به مسئولیت امروزمان، سپری کرد، اما دیر یا زود، فردا و فرداهایی در راه است که باید حساب پس داد و پاسخگوی گذشته خود بود. پس امروز مهم است و باید امروز را دریافت.

«لائوتسه» می­گوید: «یک درخت هر چقدر هم که بزرگ باشد، با یک دانه آغاز می­شود و طولانی­ترین سفرها با اولین قدم» (همان، ص98).

عوامل شادی آفرین در زندگی

راههای دستیابی به شادی در زندگی، موضوعی پرجاذبه و شیرین است که دوستداران بسیاری داشته و خواهد داشت. از آنجا که عوامل فراوانی در این باره وجود دارد و آشنایی با شیوه صحیح و راهکاری ارزشمند، انسان را به سرمنزل مقصود هدایت می­کند، چندین عامل را برگزیده و همراه با نگاهی نو به معارف ناب فرهنگی به هریک می­نگریم:

ثروت و شادی

ثروت و دارایی از دیدگاه معارف دینی، تعریفی روشن و جایگاهی خاص دارد. از یک سو مال «فضل خداوند» (بقره، 198) و وسیله «قوام و برپایی جامعه» معرفی شده است که توان همراهی «سعادت دنیا و آخرت» (قصص، 77) برای انسان را خواهد داشت و از سویی دیگر «ارزش ذاتی» (بقره، 247) نداشته در برابر اراده الهی بی­اثر (آل عمران، 116) دانسته شده است و یا ارزشی اندک در برابر اعمال صالح بدان داده (اسراء، 46) و تنها زینت زندگی (همان) شمرده شده است! در حالی که زیورآلات و زینتهای زندگی ارزشی مستقل نداشته و در کوتاه­مدت از جلوه زیبای خود ساقط می­شوند (سبأ، 34).

با این نگرش، مال و مقام نزد فرعونیان باعث ارزش بوده و ثروت و رفاه با روحیه تجاوزگری، مال دوستی و ترک انفاق همراه گشته که برای آینده حوادث، عاملی کم­ارزش خواهد بود (تکاثر، 1-7).

در صحنه­های دیگری در قرآن، درباره صاحبان ثروت، دو شخصیت مثبت و منفی ترسیم شده و آثار هریک توضیح داده شده است. نخست ثروت خدیجه عامل ارزشمند غنای رسول خدا و توانایی مالی آن حضرت در تبلیغ رسالت بیان شده است، سپس دارایی سرشار قارون، عامل سرمایه­داری و سرکشی در آیین حضرت موسی معرفی و او به عنوان ثروتمندی منحرف ـ که داستان زندگی وی عبرتی برای دیگران خواهد بود ـ مطرح شده است! (قصص، 83).

افزون بر آن استفاده نادرست از ثروت، عامل سقوط جامعه و خودنمایی و فخرفروشی از آثار سوء دارایی گوشزد شده و در کنار این دو، آتش عذاب الهی پایان کار ثروت­اندوزان زشت­کردار دانسته شده است (معارج، 15-20).

خداوند حکیم، سرانجام خود بین این دو دیدگاه، راه روشنی از بصیرت و بینایی ارائه کرده، «ثروت را علت تام سعادت، شادکامی و خوشبختی» ندانسته، بلکه آن را زمینه­ساز و ابزاری معرفی می­کند که می­تواند در دست صاحبان آگاهی و هوشیاری قرار گرفته و آنان را به ارزشهای والای انسانی، پایندگی و جاودانی برساند، به گونه­ای که نگاه تمام دنیازدگان را خیره ساخته و آنان را دچار حیرت نماید (بقره، 261).

سپس نمونه­های وارسته­ای از ثروتمندان روشن­اندیش را معرفی نموده تا نوع نگاه و نگرش انسانها را برترین عامل در سعادت آفرینی ثروت و دارایی معرفی کند. از این رو «شعیب پیامبر» را ثروتمندی اندیشمند و هوشیار دانسته که به افزایش دارایی، بر بینش آسمانی او می­افزود و هیچ­گاه اسیر دلبستگیهای مادی نگردید، بلکه همواره امیر مال و ثروت خود بود.

سلامتی و شادی

سلامتی و تندرستی نعمت ناپیدایی است که چون از انسان گرفته شود، آثار و برکات آن آشکار گردد. این ویژگی ارزشمند در زندگی چنان گستره­ای دارد که تمام صفات و استعدادهای مادی و معنوی را به ظهور رسانده، زمینه­ساز بهره­گیری از همه داده­های خداوندی می­شود. از این رو رسول اکرم(ص) فرمود: «بهره­مندی در زندگانی حاصل نمی­شود، مگر با تندرستی و سلامتی» (مجلسی، 1403ق، ج25، ص456).

امیرمؤمنان علی(ع) نیز فرمود: «دو نعمت است که ارزش آن همیشه مجهول است: صحت و امنیت؛ هیچ لباسی برازنده­تر از تندرستی نیست و این موهبت، تنها با کم خوراکی و گرسنگی یافت می­شود» (همان).

همه ما انسانهای نابینا، ناقص العضو و فلج را سراغ داریم که کارهای چشمگیری انجام داده و نگاه پرحیرت افراد سالم را به سوی خود جلب کرده­اند.

آرامش خاطر و رضایت از زندگی و شادی

شادمانی در زندگی مصون ماندن از غم و اندوه است. آن­گاه که هریک از ما توان دور کردن غمها و غصه­ها را داشته باشیم و نگرانیها، ناامیدیها و دغدغه­های خاطر خود را از روح خویش بزداییم، آرامشی به ما روی می­کند که ارمغان آن، شادی شیرین و دلپذیر خواهد بود.

بی­گمان احساسات ما، زاده افکار ماست و افکار منفی همیشه زمینه­ساز تخریب و فریب ما خواهند بود. هرگاه به خود اجازه دهیم که اندیشه­های ناشایست و ویرانگر به ما رو کند، راه دشمنی و شکنجه را برای خویش فراهم ساخته­ایم و گاه زمانی به خود می­آییم که اختیار زندگی از دست ما خارج شده است! روزهایی که باید روان ما را آرامش و جسم ما را آسایش بخشد، به لحظه­هایی دردآلود تقسیم کرده­ایم و تنها آشفتگی و تلاطم روح برای خود به دست آورده­ایم.

بیاییم از اکنون مانع هجوم افکار وسوسه­گر، پریشان­ساز و غیر واقعی نسبت به تمامی دوستان و همکاران و آشنایان باشیم؛ زندگی را خوب بنگریم تا خوبیها و خوشیها به ما رو کند. حوادث تلخ گذشته را فراموش کنیم و هرگز با چنگ و دندان به گذشته اندوه­بار خویش آویزان نشویم که نه تنها هیچ پدیده­ای را تغییر نداده­ایم، بلکه به حوادث مرده، اجازه تصرف در امروز و فردای خود را داده­ایم. از امروز هیچ­گاه حوادث غمباری را که پشت سر گذاشته­ایم، بازگو نکنیم و تنها از هریک از آنها تجربه­ای ارزشمند برداشت کرده، بقیه را دور بریزیم. زندگی شاداب و شیرین، آن­گاه در آغوش وجودی ما قرار می­گیرد که پذیرفته باشیم گذشته، گذشته است و آینده هم در دست ما نیست، پس امروز را دریابیم و سرشار از شور و نشاط کنیم. از پیش­بینیهای تیره و تار، با خیالات واهی و آینده­ای همراه با اتفاقات دردناک به شدّت بپرهیزیم و خود را با این وسوسه­های شیطانی آزار ندهیم.

مسافرت و شادی

حضور در یک مکان محدود، انجام کارهای تکراری در هر روز و یکنواختی و یکسانی دیدارها و گفتگوها در زندگی، باعث خستگی جسم، فرسودگی روح و از دست رفتن نشاط و شادی می­شود، به گونه­ای که گاه فشار حوادث روزمره، تاب و توان از آدمی ربوده، زندگی شیرین دیروزی را تلخ و غیر قابل تحمل می­نماید!

سیر و سفر، دور شدن از مشکلات روزمره و رهسپار شدن به دیاری دور از غوغای هر روز، تغییر آب و هوا و تنوع در زندگی، زمینه­ساز تجدید قوا، کسب توان و آمادگی روانی در رویارویی با مشکلات شده، همه ما را نشاطی دوباره و سلامتی روحی و جسمی می­بخشد، گرچه این تنوع و جابه­جایی یک روزه باشد. قرآن کریم این مهم را با دعوت «سفر کنید در زمین» (عنکبوت، 20) بیان کرده است، تا آثار و برکات بی­شماری نصیب صاحب بصیرت شود.

رسول اکرم(ص) با بینشی عرشی به این نکته اشاره کرده و فرموده است: «مسافرت کنید تا سالم بمانید» (مجلسی، 1403ق، ج25، ص156) و در سخنی دیگر اهداف سفرهای انسان دانا و عاقل را «تجارت و درآمد»، «تحصیل کمالات» و «تفریح، تفرّج و لذتهای شایسته» بیان کرده­اند.

همان­گونه که امام علی(ع) با اشاره بدان فرمود: برای دستیابی به تکامل و ترقی از وطنهای خود دور شوید و مسافرت کنید که در سفر پنج فایده نهفته است: تفریح و انبساط روحی، تحصیل درآمد زندگی، آموختن دانش و تجربه، یادگیری آداب زندگی و آشنایی با بزرگان و صاحبان فضیلت (لقمانی، 1380ش، ص121).

آن حضرت در سخنی آسمانی، زمین و نعمتهای الهی آن را باعث شادی و شادمانی دانسته و این­گونه توصیف می­کند: «زمین به وسیله باغهای زیبای خود، همگان را به سرور و شادی دعوت می­کند و با لباس نازک گلبرگها که بر خود پوشیده، در شگفتی فرو می­برد و از زینت و زیوری که از گلوبند گلهای گوناگون آراسته، بیننده را به نشاط و وجد می­آورد».

کار و شادی

به راستی کار و تلاش «سرمایه جاودانی» برای خود، خانواده و جامعه خواهد بود؛ زیرا سستی، تنبلی، بیکاری و بی­حالی بنیان بسیاری از بلاها و بدبختیها بوده، زمینه­ساز حضور اهریمن فساد و تباهی در جامعه خواهد بود.

امام علی(ع) در جمله­ای کوتاه بلندای برکات کار و تلاش را چنین ترسیم فرمود: «بزرگ­ترین تفریح کار است» (آمدی، 1380ش، ج4، ص412).

«ولتر»، فیلسوف فرانسوی، براساس همین بینش و باور گفته است: «هرگاه احساس می­کنم درد و رنج بیماری می­خواهد مرا شکنجه کرده، آزار دهد، به کار پناه می­برم؛ کار بهترین درمان دردهای من است؛ کار انسان را از سه بلای بزرگ نجات می­دهد: افسردگی، فساد و تباهی و احتیاج» (لقمانی، 1380ش، ص124).

پرهیزکاری و شادی

مجموعه «بایدها» و «نبایدها» در فرهنگ حیات بخش اسلام زمینه­ساز «گرایشها» و «گریزها» است و این دو باعث تقوا و تقرب ما خواهد بود. از این رو چندین عامل، زمینه­ساز پرهیزکاری و شادی پایدار و قلبی ما خواهد بود:

1. دوری از گناهان کوچک و بزرگ.

2. انجام واجبات و در حد توان انجام مستحبات؛ به ویژه نماز در اول وقت.

3. باور این حقیقت که «عالم محضر خداست» و هرگونه نافرمانی کوچک، بزرگ محسوب می­شود که در این هنگام نام و یاد خدا کیمیایی آرام بخش و نور آفرین خواهد بود.

4. وضوی دائم.

5. اختصاص ساعتی ویژه برای خلوت با خدای خود و گفتگو با پروردگار مهربان.

6. ارتباط خاص با معصومان(ع) و توسل به آنان برای گره­گشایی مشکلات معنوی و مادی.

7. افزایش آگاهی و هوشیاری حقیقی در عرصه­های مختلف زندگی و مطالعه یا نشست و برخاست با پاکان و صالحان.

ورزش و شادی

ز نیرو بود مرد را راستی/ ز سستی کژی آید و کاستی

جسم و جان ارتباطی دوسویه و مستقیم باهم داشته و دارای تأثیر در دیگری خواهد بود. آنجا که روان آدمی قوی و توانمند باشد، اندوه و ناراحتی جسم را زدوده، آن را توسنی بادپا می­سازد و هرگاه نشاط جسمی وجود داشته باشد، در اثر تلاش و تکاپو راههای خمودی و افسردگی روح محو می­شود. از این رو گفته­اند: عقل سالم در بدن سالم است.

رسول اکرم(ص) فرمود: «ورزش و بازی کنید و تفریح داشته باشید، همانا من ناراحتم که در دین شما خستگی و بی­نشاطی دیده شود» (مجلسی، 1403ق، ج3، ص360).

و در سخنی دیگر می­فرماید: «خوب است پسر در خردسالی و نوجوانی بازیگوش و پر جنب و جوش باشد، تا در بزرگی خویشتن­دار، صبور و مقاوم گردد» (همان، ج3، ص361).

امیرمؤمنان علی(ع) ـ که پیشوای تمامی پهلوانان و قهرمانان خداجوی تاریخ است ـ در راز و نیاز خود با خداوند چنین آرزویی را مطرح می­کند: «پروردگارا! اندام مرا در راه خدمت به خودت قوی گردان و دلم را برای عزیمت به سویت محکم ساز» (دعای کمیل).

آشنایی با دیدگاه اندیشمندان مشهور جهان نیز در این باره جالب توجه است:

«ویل دورانت» می­گوید: «هر فیلسوفی باید مانند افلاطون، ورزشکار باشد و اگر نباشد فلسفه او مورد شک و تردید است» (دورانت، ص492).

بنیامین فرانکلین سیاستمدار و فیزیک­دان آمریکایی بر این باور است: «تنبلی و تن­پروری آن­قدر آهسته حرکت می­کند که فقر به زودی به آن می­رسد و گرفتارش می­سازد» (لقمانی، 1380ش، ص129).

خوش­رویی و شادی

چهره باز، اخلاق خوب و گفتار شایسته، صفات خجسته­ای است که همه ما انتظار چنین برخوردهایی را از دیگران داریم. این ویژگیها برای انسان چونان نور آفتاب برای گیاهان است؛ همان­گونه که خورشید جان تازه به گیاه می­دهد، روی گشاده، خوی شیرین و گفتار فرح بخش، نوعی سرخوشی، نشاط و سلامت به همراه داشته، افراد را جوان، زنده دل و سرحال نگه می­دارد.

پروردگار بزرگ، ویژگی رسول خود، حضرت محمد(ص) را «نرمی و مهربانی» دانسته و «سنگدلی و خشن بودن» را مایه پراکندگی اطرافیان می­داند (آل عمران، 159) و در سخنی دیگر دین­باوران را به گفتار نیک و پسندیده دعوت می­کند (بقره، 83).

امام علی(ع) تندخویی و عصبانیت را نوعی جنون و دیوانگی دانسته (نهج البلاغه، حکمت 255) و دوستان مؤمن و خالص خود را به اخلاق خوش و سخنانی صمیمی در نشست و برخاستها دعوت می­کند. او خود اهل گفتگوهای شیرین و شوخی و مزاح با اصحاب بود و این روش را در جذب افراد بهتر می­پسندید.

از این رو امام صادق(ع) «تبسّم و لبخند انسان به چهره برادر دینی­اش» را حسنه دانسته (کلینی، 1362ش، ج2، ص188) و در پاسخ به سؤال یکی از اصحاب درباره حسن خلق می­فرماید: «فروتنی کن، خوش سخن باش و با برادرت با خوش­رویی برخورد نما».

بی­شک چنین ویژگیهای والا موجب گردید که پروردگار حکیم پیامبر خود را ستوده و او را دارای «خلق عظیم» بداند (قلم، 4).

بوی خوش، لباس روشن و شادی

آراستگی ظاهری، رایحه روح پرور عطر و لباس روشن و متناسب در رنگ، هریک نشانگر لطافت روحی، آرایه­های فکری، نشاط درونی و شادی روانی است. آموزه­های مذهبی بر جلوه­های زیبا و دل­آرای دین­باوران و خداجویان تأکید فراوانی کرده، بنیان مکتب را بر طراوت و پاکیزگی دانسته، خداوند مهربان را زیبا و خواستار زیبایی معرفی کرده است و او را بیزار از بوی آزار دهنده می­داند.

از این رو برای روی کردن مسلمانان به زینت و آراستگی فرمان داده است: «باید برای برادر مسلمان، خود را زینت دهید و آراسته کنید ...» (مجلسی، 1403ق، ج79، ص298).

در سخنی درس­آموز، پیامبر اسلام(ص) ـ که خود الگوی گران­قدری در آراستگی ظاهری، استفاده از بوی خوش و توجه به تناسب و زیبایی نوع پوشش و موهای خویش بود ـ فرموده است: «لباسهای خود را پاکیزه کنید، موهای خود را کم نمایید، مسواک بزنید و آراسته و پاکیزه باشید که بنی­اسرائیل چنین نکردند و زنانشان زناکار شدند» (حر عاملی، 1403ق، ج1، ص435).

بی­شک تعادل در خودآرایی و استفاده از بوی فرح بخش و لباس روشن، روابط انسانها را با یکدیگر صمیمی­تر ساخته، نوعی طراوت روحی و شادی و نشاط به یکایک افراد می­بخشد. گویی با استشمام بوی خوش، آدمی رایحه بهشت را احساس می­کند و با آن سوی جلوه­های ظاهری طبیعت پیوند می­خورد، از این رو رسول گرامی اسلام(ص) همواره بیش از آنچه برای خوراک خود خرج می­نمود، نسبت به بوی خوش همّت می­گمارد و می­فرمود: «جامه سفید بپوشید که آن نیکوترین و پاکیزه­ترین رنگهاست» (همان، ج1، ص355).

آن حضرت خود، بیشتر از رنگ سفید و بعد از آن زرد روشن و سپس سبز استفاده می­کرد. در دستورهای فقهی نیز مستحب است که نمازگزار لباس سفید بر تن کند و استفاده از رنگ سیاه مکروه دانسته شده است.

شرکت در مجالس نشاط آفرین

سخنان حکیمانه، موعظه­های خالصانه و حکایات عاشقانه چونان آبشار روح بخش و ریزانی است که از آینه دل تمامی کدورتها و تیرگیها را زدوده، صفای خاطر و روشنای روح نصیب انسان می­سازد.

آنان که سراپرده آفرینش را دیده و به دور از ظاهر زیبا و فریبای زندگی، حقایق هستی را می­جویند، نشاط و شادکامی را تنها در دست افشانی و پایکوبی یا آواز و هیاهو ندیده، «طراوت دل و شادی روان» را طلب می­کنند.

نتیجه

اگر انسان بپذیرد که تمامی گفتگوها و نشست و برخاستها در روح تأثیر گزارده، گاه روزها و هفته­ها سستی، نومیدی، بدبینی و حتّی غفلت و جهالت به وی می­بخشد! و یا از آن سو حضور در محافل خوبان، صالحان، و پاکان، رواق وجود ما را معطر، پاک و پرنور می­سازد. افکار شوم و ملال­انگیز را از ما گرفته، بسیاری از مهرها و قهرها را بازیچه دانسته، عظمت و عزّت واقعی ما را تقدیم می­کند؛ بدون آنکه از شادی و شادمانیمان اندکی کاسته شود و یا چین و چروکی در چهره ما پدیدار گردد.

در آن زمان که رشدی برتر و تکاملی افزون­تر یافتیم، تمامی لذّتها را در خوراکیها و همه شادیها را در جشنها و آهنگها جستجو نمی­کنیم، بلکه اینها را وسیله­ای می­دانیم که در صورت استفاده صحیح، خستگیها و کاستیها را از جسم و جان ما بیرون می­کند، و در صورت افراط یا شکافتن مرزهای الهی و انسانی، جز خاکستر خمودی و سیاهی و سستی بر روح و روان ما نخواهد بود.

در این هنگام است که به خوبی احساس می­کنیم گاه قطراتی اشک، چنان آرامش روحی و طراوت باطنی به ما می­بخشد و مشکلات ما را ناچیز جلوه­گر می­سازد، که هیچ مجلس جشنی چنین تأثیری نخواهد داشت و یا آشنایی با سیره و سخن اسوه­های آسمانی و معصومان(ع)، بار سنگین سختیها را، کاسته و ما را هدفمند می­گرداند و تمامی ناهمواریهای زندگی با آرمانی الهی و روحانی هموار خواهد شد. چون الگوهای حقیقی ما در راه دستیابی به هدفهای والا، بیشتر از همگان دچار رنج و سختی شده­اند، اما همه را برای خدا و در راه خدا دیده و تحمل کرده، همواره شادی و نشاط روحی خویش را در سپاس از پروردگار خود بیان کرده­اند و این شادمانی حقیقی و جاودان بوده و خواهد بود. شادمانی و نشاط باعث ارتقای زندگانی انسان گردیده، تحرک، پویایی و نشاط را در انسان و جامعه موجد می­گردد. انسانهای سالم و با ایمان نه ترس و نه اندوهی داشته با طیب خاطر به فعالیت و تلاش مشغول هستند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی