انسان نيز چنين است ، كه اگر توجه به آفات روحى و جسمى خود نكند، عنصرى وازده و خطرناك خواهد شد، ولى اگر با توجه و دقت مراقب خود باشد، فردى وارسته و شايسته خواهد گرديد.
آفات و آسيب ها در مورد انسان ، همان عيوب و گناهان است كه تمام انبيا و كتاب هاى آسمانى ، بشر را از آلودگى به آن ، بر حذر داشته اند، و با هشدارها و تاكيدات خود انسان ها را به پاكى و اجتناب از گناه ، دعوت نموده اند.
اميرمؤ منان على عليه السلام در سخنى مى فرمايند:
آفَةُ النَّفسِ اَلوَلَه بالدّنيا(1)
آفت روحِ (پاك ) انسان ، حرص و دلبستگى به دنيا است .
و امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
آفَة الدّين الحَسدُ و العُجبُ و الفَخر(2)
آفت دين ، حسادت وخود پسندى و تكبراست .
كتاب حاضر كه دراين راستا تنظيم شده است ، مجموعه مباحثى است كه در ماه مبارك رمضان سال 1362 شمسى به صورت سى درس ، در سيماى جمهورى اسلامى ايران ، توسط حضرت حجة الاسلام آقاى محسن قرائتى ، در برنامه ى ((درسهايى از قرآن )) مطرح و مورد استقبال مردم قرار گرفت . اكنون همان درس ها با تهذيب و تكميل وتنظيم به صورت كتابى در اختيار شما قرار مى گيرد.
دليل طرح اين مساله در ماه رمضان ، ماه خودسازى و ماه صوم (روزه ) كه به معنى خوددارى و كنترل است ، الهامى بود كه از خطبه ى حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله گرفته شد، آنجا كه آن حضرت در شاءن ماه رمضان سخن مى گفت ، على عليه السلام بپاخاست و پرسيد:
بهترين اعمال در اين ماه چيست ؟.
رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمودند:
الوَرَعُ عن مَحارم اللّه
بهترين عمل دراين ماه ، پرهيزازگناه است .
اين درس هاى سودمند اخلاقى ، دراين كتاب به صورت هشت فصل زير تنظيم گرديده است :
1 گناه و اقسام آن .
2 زمينه هاى پيدايش گناه .
3 توجيه گناه .
4 شناخت مرزهاى گناه .
5 كنترل گناه .
6 برخورد با گنهكار.
7 آثار و پى آمدهاى گناه .
8 توبه و پاكسازى .
اميد آنكه مفيد و ذخيره قبر و قيامت همه ى ما باشد.
گناه به معنى خلاف است و دراسلام هر كارى كه برخلاف فرمان خداوند باشد، گناه محسوب مى شود.
گناه هر چند كوچك باشد چون نافرمانى خداست ، بزرگ است .
رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در سخنى به ابوذر فرمودند:
لاتنظر الى صغر الخطيئة و لكن انظر الى من عصيته (3)
كوچكى گناه را ننگر، بلكه بنگر چه كسى را نافرمانى مى كنى !.
در زبان قرآن و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و امامان عليهم السلام با واژه هاى مختلف ، از گناه ياد شده است ، كه هر كدام گويى از بخشى از آثار شوم گناه پرده بر مى دارد و بيانگر گوناگون بودن گناه است .
واژه هايى كه در قرآن در مورد گناه آمده ، عبارتند از:
1 ذنب 2 معصيت 3 اثم 4 سيئه 5 جرم 6 حرام 7 خطيئه
8 فسق 9 فساد 10 فجور 11 منكر 12 فاحشه 13 خبث 14 شر
15 لمم 16 وزر و ثقل 17 حنث
1 ذنب ، به معنى دنباله است ، چون هر عمل خلافى يك نوع پى آمد و دنباله به عنوان مجازات اخروى يا دنيوى دارد؛ اين واژه ، در قرآن 35 بار آمده است .
2 معصيت ، به معنى سرپيچى و خروج از فرمان خدا و بيانگر آن است كه انسان از مرز بندگى خدا بيرون رفته است ؛ اين واژه در قرآن 33 بار آمده است .
3 اثم ، به معناى سستى و كندى و واماندن و محروم شدن از پاداش ها است زيرا در حقيقت گنهكار يك فرد وامانده است و مبادا خود را زرنگ پندارد؛ اين واژه در قرآن 48 بار آمده است .
4 سيئه ، به معنى كار قبيح و زشت است كه موجب اندوه و نكبت گردد، در برابر ((حسنه )) كه به معنى سعادت و خوشبختى است ؛ اين واژه 165 بار در قرآن آمده است .
كلمه ((سوء)) از همين واژه گرفته شده كه 44 بار در قرآن آمده است .
5 جُرم ، در اصل به معنى جدا شدن ميوه از درخت و يا به معنى پست است ، جريمه و جرايم از همين ماده مى باشد، جرم عملى است كه انسان را از حقيقت ، سعادت ، تكامل و هدف جدا مى سازد؛ اين واژه 61 بار در قرآن آمده است .
6 حرام ، به معنى ممنوع است ، چنانكه لباس احرام لباسى است كه انسان در حج و عمره مى پوشد و از يكسرى كارها ممنوع مى شود. و ماه حرام ماهى است كه جنگ در آن ممنوع مى باشد و مسجد الحرام يعنى مسجدى كه داراى حرمت و احترام خاصى بوده ، و ورود مشركين به آن ممنوع است ؛ اين واژه حدود 75 بار در قرآن آمده است .
7 خطيئه ، غالباً به معنى گناه غير عمدى است . و گاهى در معنى گناه بزرگ نيز استعمال شده است ، چنانكه آيه 81 سوره بقره و 37 سوره الحاقه بر اين مطلب گواه مى باشد.
اين واژه در اصل حالتى است كه براى انسان بر اثر گناه پديدمى آيد و او را از طريق نجات ، قطع مى كند، و راه نفوذ انوار هدايت به قلب انسان را مى بندد.(4) اين واژه 22 بار در قرآن آمده است .
8 فسق ، در اصل به معنى خروج هسته خرما از پوست خود مى باشد، و بيانگر خروج گنهكار از مدار اطاعت و بندگى خدا است كه او با گناه خود حريم و حصار فرمان الهى را شكسته و در نتيجه بدون قلعه و حفاظ مانده است ؛ اين واژه 53 بار در قرآن آمده است .
9 فساد، به معنى خروج از حدّ اعتدال است كه نتيجه اش تباهى و به هدر رفتن استعدادها است ؛ اين واژه 50 بار در قرآن آمده است .
10 فجور، به معنى دريدگى و پاره شدن پرده ى حيا و آبرو و دين است كه باعث رسوايى مى گردد؛ و 6 بار در قرآن آمده است .(5)
11 منكر، در اصل از انكار به معنى نا آشنا است ، چرا كه گناه با فطرت و عقل سالم ، هماهنگ و مانوس نيست ، و عقل و فطرت سالم ، آن را زشت و بيگانه مى شمرد؛ اين كلمه 16 بار در قرآن آمده و بيشتر در عنوان نهى از منكر، طرح شده است .
12 فاحشه ، به سخن و كارى كه در زشتى آن ترديدى نيست ، فاحشه گويند. در مواردى به معنى كار بسيار زشت و ننگين و نفرت آور به كار مى رود؛ اين واژه 24 بار در قرآن آمده است .
13 خبث ، به هر امر زشت و ناپسند، خبيث گويند در مقابل ((طيّب )) به معناى پاك و دل پسند. اين واژه در 16 مورد از قرآن بكار رفته است .
14 شرّ، به معنى هر زشتى است كه نوع مردم از آن نفرت دارند، و بر عكس ، واژه ى ((خير)) به معنى كارى است كه نوع مردم آن را دوست دارند، اين واژه غالبا درمورد بلاها و گرفتارى ها استعمال مى شود، ولى گاهى نيز در مورد گناه به كار مى رود، چنانكه در آيه 8 سوره زلزال به معنى گناه به كار رفته است .
15 لمم ، (بر وزن قلم ) به معنى نزديك شدن به گناه وبه معنى اشياى اندك است و در گناهان صغيره بكار مى رود. و در قرآن يكبار آمده است .
16 وزر، به معنى سنگينى است ، و بيشتر در مورد حمل گناه ديگران به كار مى رود، ((وزير)) كسى است كه كار سنگينى از حكومت را به دوش خواهد كشيد، اين واژه در قرآن 26 بار آمده است .
گاهى در قرآن واژه ((ثقل )) نيز كه به معنى سنگينى است در مورد گناه به كار رفته است ، چنانچه آيه 13 سوره عنكبوت به اين مطلب دلالت دارد.
17 حنث ، (بر وزن جنس ) در اصل به معنى تمايل به باطل و بازخواست آمده است و بيشتر در مورد گناه پيمان شكنى و تخلف ، بعد از تعهد، آمده است . اين واژه دوبار در قرآن آمده است .
اين واژه هاى هفده گانه هر كدام بيانگر بخشى از آثار شوم گناه و حاكى از گوناگونى گناه مى باشند، و هر يك با پيام مخصوص و هشدار ويژه اى ، انسان ها را از ارتكاب گناه برحذر مى دارند.
نظرات شما عزیزان: