این همه اختلاف، و این همه روایتهاى گوناگون چرا؟ پیش از این نوشتیم كه در چنان سالها، تاریخ حادثهها از خاطر یكى به ذهن دیگرى انتقال مىیافت. و چه كسى مىتواند ادعا كند كه همه این ناقلان از اشتباه بر كنار بودهاند. و این در صورتى است كه موجبات دیگر در كار نباشد. اما مىدانیم كه در آن روزهاى پرآشوب، از یك سو دسته بندىهاى سیاسى هنوز قوت خود را از دست نداده بود، و از سوى دیگر مسلمانان سرگرم جنگ در داخل سرزمین اسلام بودند در چنین شرایط كدام كس پرواى ضبط تاریخ درست حوادث را داشت؟ بر فرض كه هیچ یك از این دو عامل دخالتى در این روى داد نداشته باشد، بدون شك دستههاى سیاسى كه پس از این تاریخ روى كار آمدند تا آنجا كه توانستهاند تاریخ حادثهها را دستكارى كردهاند.
بارى به نقل مجلسى از دلائل الامامه در این بیمارى بود كه دو تن از صحابى پیغمبر یعنی ابو بكر و عمر خواستار دیدار او شدند. اما دختر پیغمبر رخصت این دیدار را نمىداد. على (ع) گفت من پذیرفتهام كه تو به آنان اجاز ملاقات دهى. فاطمه گفت حال كه چنین است خانه خانه تو است 8 هر چند ابن سعد نوشته است ابو بكر چندان با دختر پیغمبر سخن گفت كه او را خشنود ساخت 9 اما ظاهرا از این ملاقات نتیجهاى كه در نظر بود بدست نیامد. دختر پیغمبر به آنان گفت نشنیدید كه پدرم فرمود فاطمه پاره تن من است هر كه او را بیازارد مرا آزرده است؟ گفتند چنین است! فاطمه گفت شما مرا آزردید و من از شما ناخشنودم 10 و آنان از خانه او بیرون رفتند. بخارى در صحیح نویسد: پس از آنكه دختر پیغمبر میراث خود را از خلیفه خواست و او گفت از پیغمبر شنیدم كه ما میراث نمىگذاریم زهرا دیگر با او سخن نگفت تا مرد.11
در واپسین روزهاى زندگى، اسماء دختر عمیس را كه از مهاجران حبشه و از نزدیكان وى بود طلبید. چنانكه نوشتیم اسماء نخست زن جعفر بن ابى طالب بود، چون جعفر در نبرد مؤته شهید شد به ابو بكر بن ابى قحافه شوهر كرد. دختر پیغمبر به اسماء گفت:
- من خوش نمىدارم بر جسد زن جامهاى بیفكنند و اندام او از زیر جامه نمایان باشد.
- من در حبشه چیزى دیدم، اكنون صورت آن را به تو نشان مىدهم. سپس چند شاخه تر خواست. شاخهها را خم كرد. پارچهاى به روى آن كشید. دختر پیغمبر گفت:
- چه چیز خوبى است. نعش زن را از نعش مرد مشخص مىسازد. چون من مردم، تو مرا بشوى! و نگذار كسى نزد جنازه من بیاید. 12
در آخرین روز زندگانى آبى خواست. بدن خود را نیكو شست و شو داد جامههاى نو پوشید و به غرفه خود رفت. خادمه خویش را گفت تا بستر او را در وسط غرفه بگستراند. سپس روى به قبله دراز كشید دستها را بر گونههاى نهاد و گفت من همین ساعت خواهم مرد 13 به نقل علماى شیعه، شوهرش على (ع) او را شست و شو داد. ابن سعد نیز همین روایت را اختیار كرده است 14 . لیكن چنانكه نوشتم ابن عبد البر گوید دختر پیغمبر اسماء را گفت تا متصدى شست و شوى او باشد. و گویا اسماء در شست و شوى فاطمه (ع) با على علیه السلام همكارى داشته است.
ابن عبد البر نوشته است چون دختر پیغمبر زندگانى را بدرود گفت، عایشه خواست به حجره او برود اسماء طبق وصیت او را راه نداد. عایشه شكایت به پدر برد كه:
- این زن خثعمیه 15 میان من و دختر پیغمبر در آمده است و نمىگذارد من نزد جسد او بروم. بعلاوه براى او حجلهاى چون حجله عروسان ساخته است. ابو بكر در حجره دختر پیغمبر آمد و گفت:
- اسماء چرا نمىگذارى زنان پیغمبر نزد دختر او بروند؟ چرا براى دختر پیغمبر حجله ساختهاى؟
- زهرا به من وصیت كرده است كسى بر او داخل نشود.
- چیزى را كه براى نعش او ساختهام، وقتى زنده بود به او نشان دادم و به من دستور داد مانند آن را برایش بسازم.
- حال كه چنین است هر چه به تو گفته چنان كن. 16
ابن عبد البر نوشته است نخستین كس از زنان كه در اسلام براى او بدین سان نعش ساختند فاطمه (ع) دختر پیغمبر (ص) بود. سپس مانند آن را براى زینب بنت جحش (زن پیغمبر) آماده كردند.
منبع: زندگانى فاطمه زهرا(س)، سید جعفر شهیدی
شکوری - گروه دین و اندیشه تبیان
1. همانا پرهیزكاران را نیكو بازگشتگاهى است. بهشت جاویدان كه درهاى آن بروى آنان گشوده است.
2. بحار ص 191 ج 43. روضة الواعظین ص 151.
3. الاستیعاب ص 749.
4. بحار ص 213 ج 43.
5. عیون المعجزات بنقل مجلسى ص 212.
6. طبقات ج 8 ص 18.
7. انساب الاشراف بلاذرى ص 402.
8. بحار ج 43 ص 170 بنقل از دلائل الامامه و نیز رجوع شود به علل الشرائع ج 1 ص 178.
9. طبقات ص 17 ج 8.
10. بحار ص 171.
11. صحیح ج 5 ص 177.
12. استیعاب ص 751 و رجوع به طبقات ابن سعد ج 8 ص 18 و انساب الاشراف ص 405 و بحار ج 43 ص 189 شود.
13. بحار ج 43 ص 172 به نقل از امالى شیخ طوسى و رجوع به انساب الاشراف ص 402 و طبقات ج 8 ص 17-18 شود.
14. طبقات ج 8 ص 18.
15. خشعم از قحطانیان و از عربهاى جنوبى بوده است. و این سرزنشى است كه عدنانیان (و از جمله قریش) به قحطانیان مىكردند.
16. استیعاب ص 751، چنانكه نوشتیم اسماء در این تاریخ زن ابو بكر بوده است.
نظرات شما عزیزان: