شکست عملیات طبس هم، نمکی تلخ به زخم گروگانها زد و عملا موج شکل گرفته در انتخابات، رئیسجمهور موبور دموکرات را به زیر کشید.
در نهایت آزادسازی گروگانها در روز تحلیف ریگان با کارتر، قدرتنمایی حضرت آیتالله خمینی (ره) بود؛ در این حادثه مراکز فکری جمهوریخواهان با انداختن شایعه دروغین آزادی گروگانها در بستری که ایران برای به زیر کشیدن کارتر فراهم کرد، این حادثه را به مسئله اول مردم آمریکا مبدل کردند.
این هدف با استفاده از یک تکنیک عملیات روانی به نام «برجستهسازی» به دست آمد؛ طبق نظریه برجستهسازی، این رسانهها هستند که به مردم میگویند به چیز فکر کنند و ممکن است در این میان موارد کم اهمیت در اولویت افکار عمومی قرار بگیرند و بالعکس، پس هر آنچه رسانهها به عرضه نمایش میگذارند اصولا میتوانند واقعی نباشند.
حاج قاسم باید به حاشیه برود!
وقتی پهپاد آمریکا را زدیم و هیچ اقدامی نکردند به بلوف روی آوردند و وقتی عین الاسد با خاک یکی شد حتی برای آل سعود مشخص شد که آمریکا اهل بلوف است.
وقتی به این نتیجه رسیدند که اقداماتشان در حوزه سخت هزینه دارد به دنبال عملیات نرم و عملیات روانی، سیاسی و اقتصادی از طریق مداخله ارزی، جاسوسی اقتصادی و کوچ دادن سرمایهها افتادند تا فشار حداکثری به نظام وارد کنند.
پس از سقوط هوایپمای اوکراینی مشخص شد که اقدام سخت ترور سردار سلیمانی، تلفیقی از اقدامات نرم را در پی دارد. آنها به دنبال تضعیف ما از طریق اقدامات جانبی هستند و خواستند با ترور سردار سلیمانی ما را دچار شوک و اندوه کنند تا اعتقادمان به مقاومت منطقهای تضعیف شود و از این طریق ما را به میز مذاکره بکشانند.
همزمان تلاش کردند تجمعاتی در داخل ایران ایجاد کنند که اگر چه اکثریت قریب به اتفاق این جماعت اندک، آدم آمریکا نیستند، اما درصد کوچکی از آنها بلندگوهایشان هستند که از جماعت سلطنت طلبان و منافقین دستور میگیرند.
غرب تصور میکرد با شهادت رساندن سردار سلیمانی جبهه مقاومت عقب نشینی میکند، اما وقتی جمعیت ۲۵ میلیونی تشییعکنندگان را در ایران و عراق دید دیگر نتوانست مولفه قدرت ایران را تضعیف کند و این شهامت و مقاومت، بمباران عین الاسد را به دنبال داشت.
صبح روز شنبه که ستاد کل نیروهای مسلح درباره هواپیمای اوکراینی اطلاعیه داد باید پیوسته اطلاعرسانیها صورت میگرفت، اینگونه اظهارات که ما خبر نداشتیم یا ما نبودیم، نباید گفته میشد چرا که وقتی دیواره دفاعی فرو میریزد همه جریانهای اطلاعاتی مخالف به میدان میآیند. در موضوع هواپیمای اوکراینی از خارج بحث کتمان را مطرح میکنند که ما باید در داخل این موضوع را تغییر دهیم و سوال درستی را مطرح کنیم که مثلا چرا اطلاعرسانی طول کشید.
در این شرایط رسانهها نباید از اینکه اعتبارشان زیر سوال میرود منفعل باشند؛ چنانکه در بهت رسانههای داخلی، خارجنشینان یکهتاز میدان شدند.
در موضوع هواپیمای اوکراینی قطعاً باید مقصران مجازات شوند، اما غرب به دنبال این است که این موضوع را همچنان در صدر نگه دارد تا به خواستههای خود برسند تا از این طریق افکار عمومی به مولفه موشکی و حضور منطقهای کم علاقه شود.
آمریکاییها به دنبال این هستند که با بیاعتبارسازی سپاه پاسداران مقوله دو قطبی معیشت یا موشک یا منطقه را بسازند؛ تحریمهای اخیر هم جنبه روانی دارد و همچنان تحریم را به عنوان ابزارهای فشارشان ادامه میدهند و اروپاییها تصمیم میگیرند مکانیسم ماشه را راه بیندازند و انگلیس هم تحریم غذا و دارو را مطرح میکند؛ و همه اینها برای به حاشیه بردن خون تازه در رگهای مردم از شهادت سردار سلیمانی است.
اگر چه معتقدیم هواپیمای اوکراینی را ما به اشتباه زدیم، اما نیمه دیگر ماجرا باید از دل جعبه سیاه بیرون بیاید که آیا اختلال یا نفوذی بوده است؟
دشمنان به دنبال ایجاد تجمعات و تظاهرات هستند که نمونه آن در تجمعات اخیر مقابل دانشگاه امیرکبیر و حضور سفیر انگلیس دیده شد و آنها میخواهند موقعیت کف خیابانی را مزمن کنند تا کم کم با هر انگیزهای مردم به خیابانها بیایند و فشار حداکثری خارجی را با فشار داخلی همراه و ما را وادار کنند پای میز مذاکره بیاییم.
غرب به دنبال جنگ ترکیبی در حوزههای مختلف سخت، نیمه سخت و نرم است و در انتخابات دوم اسفند به جای اینکه معیشت را شعار اول قرار دهند بحث مذاکره کنیم یا نکنیم را مطرح خواهند کرد و میخواهند این اولویت اول ما شود و از طریق عملیات روانی کاری کنند که مردم مشکلات معیشتی خود را اولویت ندانند.
در این بین انتشار خبر حضور رهبر انقلاب در نماز جمعه پس از ۸ سال چنان بمبی افکار عمومی را به خود متوجه کرد. رهبر انقلاب با تشخیص بازی مراکز فکری غربی با حضور در نماز جمعه، نیروهای انقلابی را از بازی انفعال در زمین آمریکا خارج کردند؛ حضور چند میلیونی مردم در نماز جمعه به تنهایی قدرتنمایی دوباره نظام پس از بزرگترین تشییع جنازه جهان یعنی سردار شهید سلیمانی بود.
نظرات شما عزیزان: