تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 22725
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 154892
بازدید ماه : 208170
بازدید کل : 10599925
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 9 / 10 / 1398

انواع نیازهای انسان
اصل اول چه نیاز به دین؟ این سؤال است. برای نیاز به دین، موضوع ما دین برای چه؟ اول ببینیم لازم است دین داشته باشیم، بعد بگوییم: حالا اصول دین چیست؟ فروع دین چیست؟ انسان سه تا نیاز دارد، نیاز‌های بشر، یک نیاز دارد، نیاز شخصی است، مثل اینکه هر شخصی خوراک می‌خواهد، پوشاک می‌خواهد، مسکن می‌خواهد، یک نیاز شخص نمی‌خواهد ولی جامعه می‌خواهد، به آن نیاز اجتماعی می‌گوییم، یک نیاز، نیاز عالی است. نیاز شخصی معنایش این است که اگر یک نفر هم روی کره زمین باشد این را می‌خواهد. شخص، شخص می‌خواهد مثل نیاز به خوراک، پوشاک، مسکن، همسر و غیره.
نیاز اجتماعی یک نفر باشد نمی‌خواهد، جامعه می‌خواهد، یک نفر قانون نمی‌خواهد، ولی جامعه قانون می‌خواهد. یک نفر رهبر نمی‌خواهد. جامعه مدیر می‌خواهد. نیاز عالی چیست؟ نیاز عالی این است که آدم می‌خواهد ببیند برای چه آفریده شده‌است؟ هرکسی برایش این سؤال مطرح است. هدف چیست؟ حق چیست؟ باطل چیست؟ چه کاری باید بکنیم؟ چه چیزی را انتخاب کنیم؟ نیاز عالی اول از شناخت است. شناخت سرچشمه، این هستی سرش کجاست؟ تهش کجاست؟ مبدأ، معاد، این نیاز، نیاز عالی عبارت است از شناخت، شناخت چه؟ شناخت سرچشمه، شناخت آخر کار، شناخت هدف، شناخت حق و باطل، شناخت راه... این هم یک شناخت است. بنابراین انسان احساس نیاز دارد، شخصی، اجتماعی، عالی، دین پاسخگوی نیاز عالی است.
ما فقط شکم و شهوت نیستیم که بگوییم اصول دین سه تاست، خوراک، پوشاک، مسکن، خانه، ماشین، تلفن، استخدام رسمی، قرعه، بانک، پس انداز، این نیاز شخصی است. نیاز اجتماعی هم که زنبور عسل هم نیاز دارد. یعنی زنبور عسل هم مقررات دارد، ملکه دارند. زندگی زنبور عسل مقرراتی دارد. انسان بودن ما به معرفت ما و شناخت ماست. به نیت ماست، پس سؤال اول این بود که برای چه به سراغ دین برویم؟

نیاز عالی انسان، شناخت جهان
جوابش این است که انسان غیر از شکم و شهوت یک نیازهای دیگر هم دارد، می‌خواهد هستی را هم بشناسد. هدف خودش را بشناسد، من برای چه آمدم؟ چرا خدا مرا خلق کرد؟ چرا آفریده شدم؟ هستی چرا آفریده شد؟ سر و ته این هستی کجاست؟ دین چرا؟ پاسخ، انسان سه تا نیاز دارد و دین پاسخگوی نیاز عالی است. این حرف اول...
باید طوری حرف بزنیم که بچه ده ساله هم بفهمد. یک استاد دانشگاه نشسته، بگوید: خیلی خوب، فهمیدم. یا اصل مطلب را بفهمد یا اگر مطلب را بلد است، سبکش را ببیند که چطور این را به نسل نو القاء کند. این حرف اول تمام شد.
شیوه زندگی، بیانگر دین و آیین
این برای دین، چه دینی؟ اولاً اینکه ما آدم بی‌دین نداریم. آنهایی که می‌گویند: فلانی دین ندارد، هر راهی که می‌رود دینش است. خدا به بت پرست‌ها می‌گوید: شما هم دین دارید. آیه‌اش را حفظ هستید. «لَكُمْ‏ دِينُكُمْ‏ وَ لِيَ دِينِ» (کافرون/۶) یعنی شما دین دارید، منتهی دین شما بت است، خیلی خوب، بت! آن عقیده‌ای که دارید و رفتاری که می‌کنید، هرکس عقیده و رفتارش دینش است. لذا نمی‌شود گفت: من دین ندارم. دین نباشد چه می‌خوری؟ همان غذایی که انتخاب می‌کنی راه توست. با چه کسی دوست هستی؟ با چه کسی بد هستی؟ تمام حرکات ما و موضع‌گیری‌های ما دین ماست، حالا یا حق یا باطل، کدام دین؟ این فاز دوم است.
برای شناخت دین اصولی را باید در نظر گرفت، یکی اینکه فطری باشد، ۲- عقلی باشد. ۳- قابل عمل باشد. ۴- جامع باشد. ۵- کهنه نشود. این خصوصیات یک دین کامل است. فطری یعنی چه؟ ما در کلمه‌ی فطرت از قبل از انقلاب بیانم این بود. فطرت یعنی چهار تا هر داشته باشد. هرچیزی چهار تا هر داشت این فطری است. در هر زمان، در هر مکان، در هر سن و در هر رژیم، مثلاً علاقه به مادر فطری است چون در هر زمان بچه‌شان را دوست دارند. در هر مکان بچه‌شان را دوست دارند. در هر سن بچه‌شان را دوست دارند. این فطری است. اما فلفل خوردن فطری نیست، هندی‌ها می‌خورند و ما نمی‌خوریم. عمامه فطری نیست، آخوندها دارند و غیر آخوندها ندارند. چیزهایی که یک عده دارند و یک عده ندارند فطری نیست. فطرت باید چهار تا هر داشته باشد. هر زمان، هر مکان، هر سن، هر رژیم... اینکه می‌گویم شما بگویید این شیوه‌ی تدریس من است، خدمت معلمین همکار. حرف‌هایتان را ناقص بزنید. باقی‌اش را بچه‌ها بگویند. سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز... شما که می‌گویید: نمیرد هرگز من این وسط یک نفس می‌کشم و به نفع من است و هم وقتی طرف مشارکت در کلاسداری کرد و نصفش را من گفتم و نصفش را او گفت، حضور ذهن دارد. فطرت یعنی چهار تا هر داشته باشد. سؤال: اگر علاقه به بچه فطری است، پس چرا شنیدیم در صدر اسلام که دخترانشان را زنده به گور می‌کردند و دختران خود را می‌کشتند؟ شما گفتید فطرت در هر زمان، نه در زمان جاهلیت دختران خود را می‌کشتند و این جواب...
انواع رفتارهای فطری انسان
جوابش این است که آنجا هم فطری است منتهی ما فطرتمان یکی نیست. علاقه به آبرو هم فطری است. علاقه به پول هم فطری است. علاقه به بازی هم فطری است. علاقه به بچه هم فطری است. گاهی یکی از این علاقه‌ها بر یکی از علاقه‌های دیگر غلبه می‌کند. ما در جامعه خودمان بازی را دوست داریم، درس هم دوست داریم، خیلی‌ها درس را فدای بازی می‌کنند و خیلی‌ها بازی را فدای درس می‌کنند. اینکه می‌گوییم فطری است، معنایش این نیست که همه مردم یکسان هستند، یکی ممکن است یک غذا... غذا خوردن فطری است. در هر زمانی در هر مکانی، در هر سنی و در هر رژیمی مردم غذا می‌خورند. منتهی یکی این رقم غذا را بیشتر دوست دارد و یکی آن رقم غذا، غلبه‌ی بعضی از حالات بر بعضی دیگر، جوابش هست. فکر می‌کردند دختر ننگ است براساس این تصور که دختر ننگ است می‌گفتند: آبرویمان ریخت، برای اینکه آبرویمان نریزد، چه کنیم؟ زنده در گور کنیم یا از منطقه فرار کند.
فطرت ارزش دارد چون فطرت معلم نمی‌خواهد. علاقه بچه اینطور نیست که مادرها را جمع کنیم و بگوییم: مادرها، شما که مادر هستید، باید، نباید، باید نباید... علاقه بچه کلاس نیاز ندارد. ترم و واحد ندارد. چیزهای فطری معلم نیاز ندارد. تمرین ندارد، تلقین نمی‌خواهد. نه تمرین می‌خواهد، نه تلقین می‌خواهد و نه معلم، این علامت فطرت است. 
پناه‌بردن انسان به خدا در خطرات
حالا، هر بچه‌ای یک جوی آب ببیند به مادرش می‌گوید: مامانی، باباجون، این آب از کجا می‌آید؟ یعنی سؤال می‌کند سرچشمه‌اش کجاست؟ می‌گوییم: آقاجون این از فلان جاست. می‌گوید: کجا می‌رود؟ در هر زمان، در هر مکان، در هر سن، در هر رژیم، یک جوی آب که دید می‌گوید: از کجا آمده، مبدأش چیست؟ به کجا می‌رود؟ منتهایش چیست؟ این طبیعی انسان است. ما که می‌گوییم دین فطری است، معنایش این است. انسان بی نهایت طلب است و هیچ چیز پرش نمی‌کند. پول پرش نمی‌کند، زور پرش نمی‌کند، قلدری، حکومت، ریاست، سیر نمی‌شود. لذا چیزی که انسان را پر می‌کند فقط خدای بی نهایت است. چون انسان بی نهایت طلب است، خدای بی نهایت او را پر می‌کند. به هر چیزی تکیه کند وا می‌رود و می‌گوید: این چه بود؟ مثل بچه، بچه اول برای آدامس گریه می‌کند، بعد برای دوچرخه گریه می‌کند، بعد برای موتور گریه می‌کند. بعد برای ماشین گریه می‌کند. بعد برای همسر گریه می‌کند. سیر نمی‌شود. دین باید فطری باشد. یعنی طبع انسان بپسندد و فطری هم هست.
انسان اگر گیر کند، سوار کشتی شده، کشتی گرفتار طوفان شد، خطر پیش آمد. هواپیما نقص فنی پیدا کرد و خطر پیش آمد، همه اینها که در کشتی و هواپیما هستند وقتی دیدند از قدرت قیچی شدند و ممکن است لحظه دیگر نباشند، همه جیغ می‌زنند و این جیغ یعنی دنبال یک ناجی می‌گردد. همه انسان‌ها وقت اضطرار دنبال یک ناجی می‌گردند. کسی دنبال دو تا ناجی نمی‌گردد. همه دنبال یک ناجی می‌گردند. 
تشکر از مُنعم، ریشه خداپرستی
تشکر، فطری است. شما بچه کوچک را گل بدهی، ممکن است نتواند بگوید: متشکرم، ولی وقتی گل را گرفت، لبخند می‌زند. این لبخند تشکر است. نماز تشکر از خداست. ریشه نماز فطری است. سه رکعت، دو رکعت، چطور بخوانیم، تشهد، حمد، قل هو الله آنها فطری نیست. آنها دستوری است. نیاز به دکتر فطری است. همه بیمارها می‌خواهند دکتر بروند. اما حالا چه دکتری بروند، چه قرصی، چه رنگی، چه ساعتی و چطوری، آن ریزش دیگر تعبد است، ولی اصل تشکر از ولی نعمت فطری است. کجا تشکر از ولی نعمت نمی‌کنند. گرسنگی فقرا را درک کنید این چیز خوبی است، این ریشه‌ی روزه است. مزاحم را برطرف کنید، این ریشه‌ی جهاد است. مردم را به خوبی‌ها دعوت کنید، این امر به معروف است. جلوی مفاسد را بگیرید، این ریشه‌ی نهی از منکر است. ریشه‌های دین همه فطری است ولو جزئیاتش، خصوصیاتش فطری نیست. اصل نیاز به لباس فطری است اما چه لباسی بپوشیم این مربوط به این است که می‌خواهد بیرون برود، لباس کار است، لباس خلبانی است، لباس کشتی است، لباس شنا است، اصل لباس را همه بشریت قبول کرده است. چه رنگ و چه لباسی و چه فرمی و چه سایزی، این مربوط به آدم‌های مختلف است. وقتی می‌گوییم: یک چیزی فطری است، کسی نگوید: آقا شما می‌گویید دین فطری است، کجای فطرت می‌گوید: نماز را دو رکعت بخوان، سه رکعت بخوانیم چه می‌شود؟ نگفتیم رکعاتش فطری است. اصل تشکر از خدا فطری است. قرآن وقتی می‌خواهد بگوید نماز بخوان، می‌گوید: «فَلْيَعْبُدُوا» (قریش/۳) باید مردم عبادت کنند. می‌گوییم: چرا؟ می‌گوید: «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف‏» اصل تشکر فطری است منتهی فرمش را باید ببینیم چیست. مهمان را باید پذیرایی کرد، اصل پذیرایی فطری است. طوری که اگر کسی پذیرایی نکرد، هرکس باشد صاحبخانه را توبیخ می‌کند، بابا ایشان چند ساعت در خانه شما مهمان بود، یک چای به او ندادی. اصل پذیرایی همینطور است اما چه کسی پذیرایی کند و چطور پذیرایی کند و با چه پذیرایی کنیم، آنها دیگر روی فرم این است که ببینیم مهمان چه می‌خواهد، صاحبخانه چقدر توان دارد، مهمان چه نیازی دارد. چه مصلحت است. چه برایش می‌سازد و نمی‌سازد و اینها...
سر حرف برگردیم. کمک کنید... چون جلسه وقتی خوابش می‌برد، معلم باید یک چیزی بگوید دوباره اینها را قلقلک بدهد بیدار شوند. انسان دارای چند نیاز است؟ سه نیاز. بلند بگویید. شخصی، اجتماعی، عالی. دین پاسخگوی نیاز عالی است. ۲- یعنی آنکه سه دقیقه گفتم، ده ثانیه بگویم که هم مرور شود و هم تکراری نباشد. ۲- دین، بی دین در کره زمین وجود ندارد. چون هرکسی راه و روشی که انتخاب می‌کند، راه و روش او دینش است. «لَكُمْ‏ دِينُكُمْ‏ وَ لِيَ دِينِ» هنر ما این است که در دین‌ها چه دینی را انتخاب کنیم. همه بچه‌ها درس می‌خوانند، چه مدرسه‌ای را انتخاب کنیم. همه کشورها علم و صنعت دارند. 
اهمیت انگیزه و هدف در کارها
هدف‌گیری‌ها مهم است. چند وقت پیش دانشگاه علم و صنعت رفتم سخنرانی کنم، گفتم: فوقش شما موتور هواپیما می‌سازید، از این بالاتر نیست. کجا را می‌خواهید بمباران کنید، موتور هواپیما را همه دنیا می‌سازد. کجا را می‌خواهید بمباران کنید. این جهت‌گیری‌ها، خیلی‌ها شکم پاره می‌کنند، منتهی جراح شکم پاره می‌کند برای جراحی، چاقوکش شکم پاره می‌کند برای کشتن. 
در نماز جمعه بعضی به اسم امام زمان که می‌رسند بلند می‌شوند، بعضی‌ها از امام حسن مجتبی بلند می‌شوند، این پیداست پایش درد گرفته است. می‌بیند یک دقیقه هم یک دقیقه است. یک آقایی یک جایی هرجا منبر می‌رفت یک نفر هم پای منبرش می‌آمد. می‌رفت منبر دوم این هم می‌دوید پای منبر دوم. واعظ دید گفت: آقاجون عقب من نیا. من این سخنرانی دومم همان سخنرانی اول است. شما می‌آیی برای شما تکراری است. گفت: من کاری ندارم چه می‌گویید من فقط تنها جایی که خوابم می‌برد پای منبر توست. می‌آیم پای منبر تو خوابم می‌برد غصه نخور که من... معلم باید لا به لای حرف‌هایش گاهی بخنداند. خنده در سخنرانی مثل تکان دادن گونی است، گونی که پر شد، تکانش می‌دهی باز جا باز می‌کند. یک خرده جنس می‌ریزیم تنگ می‌شود باز جا باز می‌کند. چون انسان چند دقیقه‌ای بیشتر حال ندارد درست و مؤدب بنشیند و چنین کند. چند دقیقه که اینطور شد خسته می‌شود و چنین می‌شود. بیست دقیقه سوم اینطور می‌شود. (خنده حضار) معلم باید کلاس را با نشاط نگه دارد.
معلمی یک مهارت است. درس خواندن مهارت نیاز دارد. کبابی مهارت می‌خواهد. همین عمامه مرا باز کنند و به شما بدهند هیچکدام نمی‌توانید ببندید، گدایی مهارت می‌خواهد. الآن گدایی روانشناسی دارد. یک گدا دم تالار عروسی می‌ایستد، همه اتو کشیده و با آرایش و دسته گل و شاد و شنگول تالار می‌روند. یک فقیر می‌گوید: عروسی شما مبارک باشد. من هم دختر دم بخت دارم. خوب تند تند پول می‌گیرد. یک گدا بلد نیست کجا بایستد، می‌رود دم دفتر طلاق می‌ایستد. زن و شوهر می‌گوید: خفه شو، می‌گوید: ننه‌ات خفه شود. بابایت خفه شود. چشمت کور شود. اینها دارند فحش می‌شوند و طلاق بگیرند، می‌گوید: بده در راه رضای خدا... برو گمشو تو دیگر حوصله ندارم. در اینکه کجا بایستیم گدایی کنیم روانشناسی می‌خواهد. تدریس یک هنر است. ما اساتیدمان بعضی سواد دارند و دلسوز هستند، مهارت معلمی ندارند، چه چیزی را اول بگوییم. آموزش و پرورش ما میلیاردها تومان پولش آتش می‌گیرد به خاطر بی مهارتی بعضی از معلم‌ها. بچه سر کلاس می‌آید صبحانه خورده و خوابش هم کرده است. ساعت اول می‌گویند: بدو، نیم ساعت او را می‌دوانند. یک خرده گرسنه می‌شود. ساعت دوم می‌گویند: نقاشی، سرش را بند می‌کنند به خطاطی و نقاشی و ورزش و دم ظهر می‌گویند: ریاضی، خسته، آخر سال می‌بینی بچه‌ها در درس عقب افتادند. چرا؟ برای اینکه معلم جا به جا کرده بود. زمانی که سیر بود و نشاط داشت، دواندند. زمانی که خسته شد، گفتند: بنشین ریاضی یاد بگیر. گاهی یک جا به جایی کردن، میلیاردها تومان سرمایه آتش می‌گیرد.
همه معلم‌ها باید مهارت ببینند. روضه خواندن مهارت می‌خواهد. من مهارت روضه خواندن ندارم. هرچه روضه‌خوان‌ها می‌گویند، من هم می‌گویم. آنها می‌گویند گریه می‌کنند، من که می‌گویم، می‌خندند. مهارت می‌خواهد. معلمی مهارت می‌خواهد. خیلی از درس‌هایی که می‌خوانیم، خیلی از درس‌هایی که می‌خوانیم لغو است. با آرزوی اینکه زمانی بیاید که خیلی از این محفوظات حذف شود، خیلی از درس‌هایی که در آموزش و پرورش و حوزه و دانشگاه می‌خوانیم، ضرورت ندارد و خیلی چیزهایی که ضرورت دارد، نمی‌خوانیم. آنجایی که ضرورت دارد نمی‌خوانیم، آنجایی که ضرورت ندارد می‌خوانیم، پایان نامه کارخانه مقواسازی، لذا «علماً نافعا» به ما گفتند: علم باید مفید باشد. 
فراگیری علم مفید در مدارس و دانشگاه‌ها
سیصد و پنجاه اعوذُ در کامپیوتر است، یکی را پیغمبر هر روز می‌گفت، «اعوذُ بک من علمٍ لا ینفع» پناه می‌برم از علم بی خاصیت. اینجا چون دبیرستان دخترانه هست، نمی‌دانم هست یا نیست، اگر هست الحمدلله و اگر نیست یک فکری بکنید. آئین همسرداری هم در کتاب‌های اینها هست؟ مختصر هست، خوب اگر هست الحمدلله! چه بهتر. رضاشاه رفت بازدید از پادگان، دم سربازخانه، دم آشپزخانه گفت: پسر، به سرباز گفت: پسر، گفت: بله آقا. گفت: غذا چیست؟ گفت: قربان آبگوشت است. رضاشاه رفت در آشپزخانه در قابلمه را بلند کرد، دید پلو است. گفت: پسر اینکه پلو است. گفت: قربان، چه بهتر! (خنده حضار) اگر هست که قربان چه بهتر. اگر نیست، دختر باید آئین... چه کنیم بچه ترسو می‌شود؟ چه کنیم بچه شجاع می‌شود؟ حالاتی که از مادر به بچه منتقل می‌شود را باید بخوانند. کوه هیمالیا چند متر است، به تو چه چند متر است. چه رابطه‌ای بین ما و کوه هیمالیا هست؟ اینقدر اطلاعات بی خاصیت می‌خوانیم و مدرک می‌گیریم آنوقت بعد زندگی دخترها فوق لیسانس است، همسرداری بلد نیست و اصلاً نمی‌داند چطور حرف بزند؟ با فامیلش چطور باشد؟
فیلم‌هایی که می‌بینیم. بسیاری از ساعات عمر ما پای فیلم آتش می‌گیرد. خلاصه‌ی این فیلم چه شد؟ پیامش چه بود؟ هدفش چه بود؟ چه هدفی را دنبال می‌کرد و آیا آن فیلم به هدفش رسید یا نرسید؟ همینطور عمر ما پای تلویزیون و پای رادیو و اخبار و روزنامه‌ها، برای بعضی هم دکان شده است. رئیس یکی از روزنامه‌ها می‌گفت، من رئیس یک روزنامه‌ای هستم، بگویم همه شما می‌شناسید. می‌گویند: آقا روزنامه باید دو بعد از ظهر چاپ شده و پخش شود در ایران. گفت: چرا پخش نمی‌کنید؟ گفت: خالی است، صفحه اول چیزی نداریم. گفت: بنویسید قرائتی مرد! پر کنید. گفتند: آقا صفحه‌ی آخرش هم جای خالی داریم. گفت: بنویسید خبر صفحه‌ی اول تکذیب می‌شود. (خنده حضار) غرض این است که روزنامه پر شود، غرض اینکه این فیلم... فیلم می‌سازند خوب شانه تخم مرغ را در یخچال بگذار و ببند، ولی چون می‌خواهد بگوید: تولید ما هشت دقیقه بود نه هفت دقیقه. در یخچال را باز می‌کند، یکی یکی می‌گذارد. کش می‌دهد! پیداست که خیلی حرف‌ها نه ضرورت...
معذرت می‌خواهم از اینهایی که این حرف‌ها را شنیدند. ولی باز باید بگوییم، آخر چوب سفت را باید بزنیم تا بشکند. با یک تبر نمی‌شکند. هرچه می‌خواهید بخوانید چهار شرط داشته باشد. معلمین، اساتید دانشگاه، طلاب، همکاران عزیز توجه کنید. از خودم نیست. یا هرچه می‌خوانید باید واجب باشد. یا اگر واجب نیست لااقل مستحب باشد. یا این علم باید مشکل جامعه را حل کند، یا اگر مشکل جامعه را حل نمی‌کند، مشکل یک نفر را حل کند. حتی سؤال‌های مذهبی، از من پرسیدند: امام زمان زن و بچه دارد؟ گفتم: واجب است بدانیم؟ فکر کرد و گفت: نه جزؤ واجبات نیست. گفتم: مستحب است بدانیم؟ گفت: نه، مستحب نیست. گفتم: الآن مشکل جامعه ما خانم امام زمان است؟ گفت: نه، گفتم: شخص شما با خانم ایشان مشکلی دارد؟ گفت: نه، گفتم: پس سؤال احمقانه است چون نه واجب است، نه مستحب است، نه مشکل جامعه است و نه مشکل فرد است. برای چه می‌خواهی تحقیق کنی.
یکجایی یک بزرگوار را دیدم گفت: دارم پایان نامه می‌نویسم در مورد اینکه مأمون الرشید شیعه بود یا سنی؟ گفتم: چه مشکلی را حل می‌کند؟ بالآخره مأمون الرشید امام رضا را کشت. حالا شیعه بود، شیعه امام کش بود، سنی هم بود، سنی امام کش بود. مهم این است که امام رضا را کشت. حالا بعد از ۱۴۰۰ سال چه مشکلی در مملکت است که... ۳۵۰ اعوذ است یکی این است «اعوذ بک من علمٍ لا ینفع» پناه می‌برم از علم‌های بی خاصیت. محفوظات و مدرک هیچ خاصیتی ندارد.
طرح تحول هم اسم است. مرد تحول می‌خواهیم. امام خمینی مرد تحول بود. با دویست کتاب، حاج احمد آقا می‌گفت: کتاب‌های امام خمینی هیچوقت از دویست تا بیشتر نشد. با دویست تا کتاب دنیا را تکان داد. من چند هزار جلد کتاب دارم و یک مزرعه را هم تکان ندادم. مرد تحول می‌خواهیم نه طرح تحول، امیدوارم آموزش و پرورش ما و حوزه‌های ما و دانشگاه ما، یک انقلابی شود علوم غیر مفید را بریزند در اقیانوس اطلس و علوم مفید را جایش بیاورند و اگر دیدند کم آوردند یک مهارتی بگذارند. چه اشکالی دارد این دبیرستان شما امتیازش به این باشد که همه دخترهای بی هنر، هنرمند شوند؟ هر دختری در دانشگاه بیاید یک هنری یاد بگیرد؟ این یکی. امتیاز باشد، این امتیاز باشد. اگر وقت دارند که هیچ، اگر وقت ندارند، تابستان. 
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
سوالات این هفته:
۱- خوراک و پوشاک، مصداق کدام نیاز انسان است؟
۱) نیاز شخصی
۲) نیاز اجتماعی
۳) نیاز عالی

۲- کدام یک از موارد ذیل، نیاز اجتماعی انسان است؟
۱) شناخت جهان
۲) شناخت انسان
۳) قوانین و مقررات

۳- آیه آخر سوره کافرون، بیانگر چیست؟
۱) دین، یعنی ایمان به خدا 
۲) انسان بی‌دین نداریم
۳) دین‌دار واقعی نداریم

۴- نشانه‌ی فطری‌بودن یک امر چیست؟
۱) هر انسانی در هر مکانی و زمانی داراست
۲) نیاز به معلم و آموزش ندارد
۳) هر دو مورد

۵- آیه‌ی آخر سوره قریش بیانگر چیست؟
۱) تشکر، ریشه عبادت
۲) امنیت، مقدم بر عبادت
۳) معیشت، مقدم بر عبادت


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: جامعه امروز
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی