اگر تحصیلکرده هستید ولی احساس اُنس و فهم روشنی از قرآن ندارید، شاید به این دلیل است که رشته تحصیلی شما ارتباطی با علم فهم قرآن ندارد؛ یا اینکه ارتباط مستمر و تدبّر کافی در آیات نورانی آن نداشتهاید.
شبهه: چرا بعضی از کمسوادها ادّعای فهم و عشق به قرآن را دارند ولی انسانهای تحصیلکرده زیادی چنین برداشتی از قرآن ندارند؟ میتوان گمان کرد که شاید قرآن، حرفی برای گفتن ندارد؟!
جواب:
1. فهم قرآن نیازمند تفکّر و تدبّر است. قرآن میفرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون؛[نحل/44] و ما اين ذكر[قرآن] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند!»
2. برای فهم قرآن نباید با پیشفرضهای منفی با آن روبرو شد؛ بلکه نیاز است که با طهارت روح و بدون نیّت سوء، آن را قرائت و از آن برداشت کرد، زیرا میفرماید: «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون؛[واقعه/79] و جز پاكان نمىتوانند به آن دست زنند[دست يابند].»
3. تحصیلات به تنهایی نمیتواند برای فهم قرآن کافی باشد. بلکه اطلاعات شخص باید مربوط به زبان قرآن و در راستای تحلیل و برداشت از قرآن باشد.
نتیجه اینکه؛ صِرف داشتن تحصیلات بالا در علوم مختلف نمیتواند ملاکی برای ارزیابی محتوای قرآن باشد و دلیلی برای اتّهام زدن به قرآن و مؤمنین شود.
دلیل اینکه قرآن کلام خداست این است که، با اینکه در تمامی موضوعات لازم برای هدایت انسانها ورود کرده است؛ امّا هیچ اختلاف و تضادّی در آن وجود ندارد.
از کجا میدانیم که این قرآن، کلام خداست نه غیر خدا؟
جواب را خود خداوند متعال فرموده است: «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً؛[نساء/82] آيا درباره قرآن نمىانديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىيافتند.» این یک جواب منطقی و عقلی است.
علم انسان ویژگیهایی دارد از جمله اینکه؛ محدود است، کم کم رشد میکند، وسعت موضوعی ندارد یعنی همه موضوعات را در بر نمیگیرد، محدود به زمان، مکان، زبان، فرهنگ بومی و... است و بسیاری از ضعفهای دیگر! با این اوصاف، عقلاً امکان ندارد
که بشری بتواند کلامی با این فصاحت و بلاغت در تمام موضوعات بنویسد و در عین حال، عاری از هر گونه تضاد و تناقض غیر قابل جمعی باشد. پس نتیجه این است که این قرآن، غیر از جانب خداوند نمیتواند باشد.
یکی از مهم ترین عوامل آرامش در خانواده، داشتن اعتماد به یگدیگر است. گاهی بر اثر تکرار اشتباهات گذشته این اعتماد کم رنگ شده یا به کلی از بین میرود.
چگونه اعتماد همسرم را جلب کنم؟
یکی از مهم ترین عوامل آرامش در خانواده، داشتن اعتماد به یگدیگر است. گاهی بر اثر تکرار اشتباهات گذشته این اعتماد کم رنگ شده یا به کلی از بین میرود.
از عواملی که حسن ظن و اعتماد را در بین همسران حاکم میکند، راستگویی در همه زمینه ها است. حتی در جایی که درصدی هم احتمال مخفی نگه داشتن قضیه ای هست، مطرح نکردن آن اشتباه محض است. موید این مطلب کلام نورانی حضرت علی (علیه السلام) است که فرمودند:
«اكْتَسِبُ الصّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلاثا:حُسْنَ الثِّقَةِ بِهِ، و َالْمَحَبَّةَ لَهُ، و َالْمَهابَةَ عَنْهُ[1]؛راستگو با راستگويى خود، سه چيز را به دست مى آورد: اعتماد، محبت و بزرگی» .
..............................................................
پی نوشت :
[1] تصنیف غررالحکم و دررالکلم، آمدی عبدالواحد بن محمد، مرکز نشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی، قم 1366، ص219 ، ح4358
نظرات شما عزیزان: