مقدمه
ما در کشوری زندگی میکنیم که با کشورهای دیگر به خصوص با کشورهای غربی متفاوت میباشد و در ابعاد گوناگونی با هم دیگر اختلاف دارند. اما ما با همه این تفاوتها کاری نداریم بلکه فقط به بررسی نوع حکومت حاکم بر ایران میپردازیم که با حکومتهای کشورهای دیگر متفاوت میباشد.
لکن به نظر میرسد برای هر مسلمانی و برای هر جوان ایرانی چنین سوالی مطرح میباشد که چرا حکومت ما و یا نظام ما یک قیدی به عنوان اسلامی دارد، ولی در سایر کشورها چنین چیزی نیست حتی در کشورهای مسلماننشینی مانند عربستان . پس چرا ما باید نظام اسلامی داشته باشیم چرا ما نظام دموکراتیک و یا نظام دموکراسی و دیگر نظامها را نداریم .
همان طوری که هر انسانی در بدن خود مراکز حساسی مانند مغز و قلب دارد و زندگی انسان به این دو بستگی دارد فلذا به نظر میرسد بحث مشروعیت و مقبولیت نیز چنین جایگاهی دارد. اگر این مسئله به خوبی حل شود مسائل دیگر خود به خود حل خواهد شد.
در اینجاست که فلسفه به وجود آمدن حکومت اسلامی مطرح میشود که ما به اختصار در ذیل به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- عمل پیامبر در تشکیل حکومت: یعنی این که ما چون پیرو پیامبرهستیم بنابر این باید حکومتی را که ایشان به خاطر سعادت مسلمین تشکیل داده بودند باید دوباره احیاء و زنده کنیم تا مسلمین به سعادت و خوشبختی مد نظر پیامبر برسند .
2- ضرورت استمرار اجرای احکام الهی که فقط در زمان پیامبر ضرورت ندارد بلکه برای همیشه است .
3- ماهیت و کیفیت قوانین اسلام طوری است که بدون حکومت قابل اجرا نیست. مثل احکام دفاعی و احکام مالی و بخصوص احکام کیفری و حقوقی .
4- لزوم وحدت مسلمانان و تشکیل امت واحده .
5- لزوم نجات مردم مظلوم و محروم .
ما با توجه به این پنج مورد مذکور به ضرورت حکومت اسلامی پی میبریم و در نهایت به این نتیجه میرسیم که چون ما مسلمان هستیم و معتقد به پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امامت دوازده معصوم علیهم السلام هستیم باید حکومتی که بر ما حاکم است اسلامی باشد .
و به خاطر این هدف مقدس یعنی تشکیل حکومت اسلامی و ایجاد زمینه برای ایجاد دولت حضرت مهدی(عج) ملت قهرمان ایران سالها تلاش کردند و درخت حکومت اسلامی را با خون شهیدان خود آبیاری کردند تا این که بالاخره در سال 1358 یک نظامی به نام نظام جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد. و در رأس این نظام فردی به نام ولی فقیه قرار گرفت. و حضرت امام خمینی(ره) هدایت جامعه را به عهده گرفت.
اما بعد از مدتی بحثهایی در جامعه مطرح شد، که چرا در رأس حکومت ما ولی فقیه باشد؟ چرا در رأس حکومت ما یک اقتصاددان نباشد؟ و چرا یک سیاستمدار و غیره نباشد و عدهای دیگر مطرح کردند که اگر رأس حکومت ولی فقیه است، قبول، اما آیا این شخص منتخب مردم است و یا این که خیر، یک حق شرعی نیز دارد و آیا در این نظام اسلامی ما، مانند حکومت اسلامی پیامبر، این رهبر از جانب خداوند نصب شده است و یا این که مردم انتخاب کرده است؟
علماء و فقهاء و سایر افراد در این زمینه قلم فرسایی کردهاند و مطالب گوناگون نوشتهاند و جواب تمام سوالهایی که در بالا مطرح شده است داده شده اما به طور خلاصه بحثی به عنوان مشروعیت و مقبولیت نظام مطرح میشود که این حکومت ما آیا مشروعیت الهی دارد و یا این که مشروعیت مردمی و یا این که مشروعیتی دوگانه متشکل از الهی و مردمی دارد و افراد صاحب نظر این سه نظر را ارایه كردهاند لكن عدهای معتقد به مشروعیت الهی ولی فقیه هستند مثلحضرت امام خمینی(ره) و عدهای نیز به مشروعیت مردمی ولی فقیه معتقدند مانند آقای منتظری و صالحی نجف آبادی و عدهای نیز به مشروعیت دوگانه یعنی الهی و مردمی نظر دارند.
اما ما در این تحقیق به دنبال این هستیم که ببینیم واقعاً کدام یک از این موارد مذکور به حقیقت نزدیک است. و با استدلالهای عقلی سازگاری دارد و به خصوص با قانون اساسی این نظام اسلامی سازگار است، ما میخواهیم بدانیم که دیدگاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مورد ولایت فقیه چیست؟ و چه نوع مشروعیتی را برای ولی فقیه قائل است، اما با توجه به این که افراد مختلفی، با گرایشهای سیاسی گوناگونی در مورد مشروعیت و مقبولیت ولی فقیه سخن گفتهاند و مطلب نوشتهاند سعی خواهیم کرد به دور از اغراض سیاسی به این قضیه بپردازیم و فقط از بعد علمی و استدلالی به این مسئله نگاه کنیم .
و ببینیم که از دیدگاه شیعه واقعی ولایت فقیه باید چه نوع مشروعیتی داشته باشد . اما سایر مواردی که در مورد ولایت فقیه و همچنین در مورد خود حکومت اسلامی مطرح است ما به آنها نمیپردازیم .
اما همان طوری که هر انسانی در بدن خود مراکز حساسی مانند مغز و قلب دارد و زندگی انسان به این دو بستگی دارد فلذا به نظر میرسد بحث مشروعیت و مقبولیت نیز چنین جایگاهی دارد. اگر این مسئله به خوبی حل شود مسائل دیگر خود به خود حل خواهد شد. بحث مشروعیت و مقبولیت ولایت فقیه امالمسائل مربوط به حکومت اسلامی و ولایت فقیه میباشد، و اگر نوع این مشروعیت معلوم بشود سایر موارد نیز به تناسب آن عوض خواهند شد و لذا محور اساسی بحث در مورد مشروعیت و مقبولیت ولایت فقیه است .
و ما سعی خواهیم کرد دیدگاه بنیانگذار این نظام اسلامی در ایران را نیز به طور مفصل بحث کنیم . که ایشان با استدلالهای گوناگونی که عمدتاً در دو کتاب (ولایت فقیه و البیع) خود میآورند و معتقد به مشروعیت الهی هستند و معتقدند که ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آن موجب تصدیق آن میشود و چندان به برهان احتیاج ندارد .
و در نهایت از حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا له الفداه) میخواهم که مرا در نوشتن آنچه را که مطابق با معیارها و ملاکهای ائمه اطهار (علیهم السلام) است و مد نظر ایشان است یاری فرمایند .
ادامه دارد ...
نظرات شما عزیزان: