پرسش وپاسخ
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 99051
بازدید دیروز : 136836
بازدید هفته : 99051
بازدید ماه : 421332
بازدید کل : 10813087
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 4 / 5 / 1394

پاسخگویی به سؤالات و شبهات: حتی بسیاری از ملائک الهی به عرش راهی ندارند، چه رسد به ابلیس و سایر شیاطین.

واقعاً شما کتاب تاریخ طبری را خوانده یا می‌خوانید؟ یا این مطلب را در پیامکی به نقل از طبری خوانده‌اید؟! اگر تا این حد علاقه به مطالعه‌ی کتب تاریخی دارید، خب چرا بین این همه کتاب معتبر، «تاریخ طبری» را انتخاب کردید؟! البته اشکالی ندارد، بخوانید؛ اما مثل این است که کسی نه نهج البلاغه خوانده باشد، نه اصول کافی خوانده باشد و نه هیچ کتاب روایی معتبر دیگری را خوانده باشد، بعد برود «صحاح ستّه = صحیح‌های شش‌گانه» را بخواند. خوب بدیهی است که با مشکل مواجه می‌گردد. بگذریم.

الف - اینگونه اقوال، حکایت گونه است، و البته حکایتی با دخل و تصرفات شخصی. مگر خداوند متعال انسان بچه سنّ را مکلف نموده و مخاطب وعده و وعید خود قرار داده است که ابلیس را در بچگی مخاطب و مکلف نموده باشد؟!

واقع این است که در میان موجودات عالَم، انسان [در حد کامل] و جنّ [تا حدود کمتری] از قوه اختیار و انتخاب برخوردار گردیده است. البته لازم به دقت و توجه است که محدوده‌ی "اختیار و انتخاب"، فقط عرصه «تشریع = قوانین الهی» است، وگرنه در عرصه‌ی «تکوین = خلقت و قوانین حاکم بر نظام آن»، هیچ اختیاری به کسی داده نشده است. و مهم است که بدانیم «اختیار»، تابع عقل و منطق و اراده است.

ب – کسی نمی‌تواند اختیار نماید که پیر نشود و نمیرد، هزار سال هم عمر کند، بالاخره پیر شده و می‌میرد - و یا اختیار کند که خورشید این بار از مغرب طلوع کند تا تنوعی باشد - یا اختیار کند که به جای نوزاد آدمی، فرشته یا طلای ناب بزاید، یا ...؛ چرا که این "تکوین = نظام هستی" است و اختیاری در آن داده نشده است. اما می‌تواند اختیار کند که امروز سر کار برود یا نرود و اگر رفت از راه حلال کسب روزی کند یا حرام؛ و نماز بخواند یا نخواند؛ با چه کسی ازدواج کند و چگونه و ...؛ اینها همه در حوزه‌ی تشریع هستند.

ج – پس در حوزه‌ی تشریع، انتخاب بر اساس اختیار است، اما باز در نتایج و عواقب و محصول آن، هیچ اختیاری نیست، همه طبق قوانین تکوینی و اجباری می‌باشند. کسی نمی‌تواند اختیار کند به جای تحصیل در علم فیزیک، برود بازی کند تا فیزیکدان شود. یا به جای عبادت و بندگی، برود کفر و شرک بورزد و به خود و دیگران ظلم کند تا رشد کند، به مقام قرب الهی راه یابد و به فلاح برسد. خیر؛ انتخاب راه با خودش است، اما تکوین و خلق و آثار و تبعات و عواقب، با خودش نیست.

ابلیس:

خداوند متعال در قرآن کریم تصریح دارد که "ابلیس" از دسته جنیان بود. «إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ». او در میان جنیان از مؤمنین بود و آن قدر عبادت کرده بود که در مقام "ملکوت" قرار گرفته بود. عبادت شش هزار ساله و نماز دو هزار ساله داشت. اما در درونش بیماری "تکبر" وجود داشت که هنوز ظهور و بروزی نداشته و بیرون نزده بود.

خدا برایش فرصتی (امتحان و آزمایشی) فراهم آورد که به این بیماری و نقص خود واقف شود، بفهمد که "تکبر" دارد. مثل ما که با آزمایشات، متوجه اختلالاتی در بدن می‌شویم که از آن آگاه نبودیم.

البته راه و داروی مداوای این ابتلا را نیز پیش رویش گذاشت و فرمود: به آدم علیه السلام سجده کن. ملائکه اطاعت کردند، چون فهمیدند که سجده به هر چه خدا بفرماید، همان سجده‌ی به خداست و اساساً عبادت و بندگی یعنی اطاعت از اوامر الهی در "تشریع = بایدها و نبایدها" که منطبق با "تکوین = بودن و شدن"هاست. اما ابلیس فاسق شد، یعنی از پوسته و مسیر بندگی خارج شد «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»، و بیماریش نه تنها علاج نشد، بلکه تشدید گردید و از نافرمانی، به عناد و لجاجت و دشمنی نیز کشانده شد.

«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا» (الکهف، 54)

ترجمه: و (به ياد آر) زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: به آدم سجده كنيد پس همگى سجده كردند جز ابليس كه از (طايفه) جن بود (و گرنه فرشته گناه نمى‏ كند) پس از فرمان پروردگار خود بيرون رفت. (پس) آيا او و اولاد او را به جاى من دوست و ياور و سرپرست مى‏گيريد در حالى كه آنها دشمن شمايند؟! بد بدلى است براى ستمكاران آنچه به جاى خدا مى‏گيرند.

بدل دوست و دشمن (باطل به جای حق):

ابلیس و سایر شیاطین جنّ و انس، خالق نیستند که بتوانند چیزی را خلق کنند، بلکه فقط در آن چه هست "بدل" می‌زنند. مثل طلای بدلی، پول بدلی و ... . همه انحرافات انسان از قرار دادن و گرفتن بدلی‌ها به جای اصلی‌هاست. از خدا و معبود و معشوق بدلی گرفته، تا پیامبر و کتاب و دین بدلی، تا امام بدلی، یا حتی تفریح بدلی، تجارت و سود بدلی و ... .

ابلیس خودش برای ظالمین "بدل" شد، تا به جای ولایت‌الله، ولایت او را بپذیرند. و البته بد بدلی است، چرا که خداوند متعال دوستدار مخلوقاتش است و او دشمن انسان است. «وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا».

پس این سرنوشت محتوم انسان گردید که هر گاه ولایت ابلیس و سایر شیاطین جنّ و انس را که ولایتی بدلی است، به جای ولایت الله، گرفت، اسیر و مغلوب دشمن خود می‌شود. و هر گاه هر "بدلی" را به جای اصلپذیرفت، مغبون و متضرر می‌گردد.

ندید دشمنان داخلی و خارجی، همیشه دوست را دشمن و دشمن را دوست نشان می‌دهند؟ این همان "بدل" زدن است، همان استراتژی «به جای» است. ندید سعادت و فلاح را در دلار نشان داده و عزت و استقامت را سختی و مشقت و بدبختی نشان می‌دهند؟ این همان "بدل" زدن است.

قصه ابلیس، قصه همه ما انسان‌هاست:

قصه ابلیس نیز مانند سایر قصصی که در قرآن کریم آمده است، قصه خود ما انسان‌ها می‌باشد. *- اگر ابلیس به واسطه عبادات بسیارش، در صف ملائک جای گرفت، هر انسانی نیز می‌تواند به واسطه عبادت پروردگار عالم، به مقام ملکوت رسیده و در صف ملائک جای بگیرد.

*- اگر در دورن ابلیس، بیماری تکبر بود و هنوز سرباز نکرده بود، و وقتی بیرون زد سبب ظهور عوارض بدی (عورات) چون حرص، حسد، آز، عناد، لجاج و ... گردید، این تکبر در درون تمامی ما انسان‌ها وجود دارد، هر چند که عابد و زاهد و ملکوتی باشیم.

*- اگر خداوند علیم، حکیم، خبیر و بصیرِ به احوال بندگان، "سجده" را برای ابلیس، علاج درد و درمان بیماری تکبرش قرار داد، برای انسان نیز "نماز" را علاج بیماری تکبرش قرار داد.

*- اگر خداوند منّان، ابلیس رجیم را به خاطر استکبار و خود بزرگ‌بینی‌اش در محضر حق تعالی، از آن مقام هبوط داد، هر جنّ و انس دیگری را نیز به خاطر استکبار و خودبزرگ‌بینی، هبوط می‌دهد.

از این رو، به اولاد حضرت آدم علیه‌السلام فرمود: شما همگی با استعدادِ کمال و تقرب به من آفریده شده‌اید، همه برای بهشت آفریده شده‌اید، پس بالقوه همه در بهشت هستید، پس کاری نکنید که شیطان شما را نیز مانند پدر و مادرتان فریب داده و از این بهشت اخراج کند؛ لباس تقوا را از تن شما درآورد و سبب ظهور و بروز بدی‌های شما گردد:

«يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ»  (الأعراف، 27)

ترجمه: اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد، لباس ايشان را از تن‏شان مى‏كند تا عورت‏هاشان را به ايشان بنماياند، شيطان و دسته وى شما را از آنجايى مى‏بينند كه شما نمى‏بينيد، ما شيطان‌ها را سرپرست كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‏آورند.

جایگاه و استراتژی دشمن:

"استتار" یک قانون کلی است، برای همین به تمامی نسل بشر (بنی آدم) تعلیم و تذکر داده شد. دشمن همیشه خود را مخفی می‌کند، هیچ گاه آشکار نیست، چرا که انسان اگر دشمن و ضرر آشکار را ببیند، از آن دوری می‌گزیند. اگر دقت کنیم، تمامی انحرافات، معاصی و خطاها، به ظاهر صورت خوشی دارند که صورت حقیقی و ناخوشایندشان پشت آن مخفی می‌باشد. [اما اهل ایمان، تقوا و بصیرت می‌بینند].

پس دشمن از جایی شما را می‌بیند، که شما او را نمی‌بینید؛ نگاه به نقطه ضعف‌هایی در شما دارد، که خودتان متوجه آن نیستید؛ در جایی کمین کرده است که شما از آن غافلید.

اما استراتژی دشمن نیز همیشه مبتنی بر این است که لباس ایمان و تقوا را تن آدمی خارج کند، تا عیب‌هایش بیرون بریزد و به واسطه آن عیب‌ها، هم با یک دیگر دشمنی کنند و هم در نهایت رسوا و هلاک گردند.

پس انسان باید همیشه موحد، مؤمن، آگاه، بصیر و دشمن شناس باشد، تا شیاطین نتوانند "بدلی" را به جای "اصلی" قالب زده و به او غالب کنند.

این به جای آن:

*- امروز "ولایت شیطان بزرگ" بدل از "ولایت حقه الهی" است – نظریه‌پردازانِ فرضیه باف، بدل از انبیا هستند – ایسم‌ها، بدل از کتاب و دین حق هستند – الگوهای فاسق، بدل از امام حق هستند – دروغ، بدل از سخن راست و صادق است – زنا، بدل از ازدواج – همجنس بازی به جای جماع زن و مرد - فساد، بدل از اصلاح – فحشا، بدل از تفریح .... و بالاخره زندگی و ارتباط مجازی، بدل از زندگی و ارتباطات حقیقی قرار گرفته‌ است.

شیاطین برای هر حقی، باطلی دارند و دائم تبلیغ می‌کنند که "آیا این به جای آن بهتر نیست"؟!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: پرسش وپاسخ
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی