چگونگي امر شيطان به سجده
مفسران در پاسخ به اين سؤال كه اگر شيطان از فرشتگان نبود چگونه فرمان سجده شامل وي شد، دو گونه جواب دادهاند:
يك. برخي از مفسران معتقدند وي از ملائكه بوده و مقصود از «الْجِنِّ» در آية «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ...» (كهف: 50) معناي لغوي جنّ يعني موجود مخفي و ناديدني است؛ در نتيجه جنّ بودن شيطان نيز به معناي پوشيده بودن وي از حواس است29 نه آنكه وي از جنيان باشد.
اما اين پاسخ از دو جهت با اشكال روبهروست: اولاً ارادة معناي لغوي از واژة الجن در آية مذكور خلاف ظاهر است؛30 ثانياً: فرشته بودن ابليس، با جملة «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» در آية پيشگفته، سازگار نيست؛ زيرا با توجه به عصمت فرشتگان31، فسق در آنها راه ندارد.
دو. ابليس نه جزء ملائكه، بلكه تنها در ميان آنها بوده، ولي قطعاً مشمول فرمان به سجده بر آدم بوده است؛ البته اينكه چرا آشكارا در قرآن از فرمان سجده به شيطان، سخني به ميان نيامده شايد بدين علت باشد كه بيتوجهي به فرمان خداوند، شايستة مقام ربوبي نيست؛ از اينرو، فقط عصيان شيطان بيان شده ولي سخني از امر به وي مطرح نشده است. به هرحال مسلماً شيطان، مأمور به سجده بوده است (حال يا در ضمن امر به فرشتگان يا به امري جداگانه32) به ويژه با توجه به قرينة جملة «أَبى وَ اسْتَكْبَرَ» در آية محل بحث و جملة «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» در آية 50 كهف كه هر دو جمله، نشان دهنده تحقق امر به سجده و استنكاف ابليس از آن است؛ زيرا إباء در صورتي معنا دارد كه قبل از آن امري تحقق يافته باشد و شخص مأمور از انجام دادن آن أمر استنكاف ورزد. همچنين در جملة «ففسق عن أمر ربه» كه به معناي خارج شدن ابليس از فرمان خداوندگار است، به روشني تحقق فرمان پيشين برميآيد. نيز از استثناي ابليس در آية «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ» ميتوان استظهار كرد كه شيطان، مشمول أمر الهي بوده است.
و اما در جملة «كان من الكافرين» دو احتمال داده شده است: الف. ابليس جزء دستهاي از جنيان بود كه قبل از انسان در زمين زندگي ميكردند ولي كفر ورزيدند؛33 ب. ابليس در زمرة افرادي قرار گرفت كه كافر ميشوند (هرچند بعداً كافر خواهند شد).34
حكم سجده بر غير خدا
سجدة فرشتگان بر آدم، پرسش از حكم سجده بر غير خدا را پديد آورده كه به دو گونه به آن پاسخ دادهاند:
الف. از آنجا كه سجده عبادت ذاتي است، در سجدة مزبور، حضرت آدم(ع) تنها حكم قبله داشته و مسجود واقعي نبوده است از اينرو، آن سجده فقط براي خداوند صورت گرفته است.35 به اين مطلب در برخي از روايات اشاره شده است.36
ب. سجده، عبادت ذاتي نيست، بلكه به نيت و قصد سجده كننده بستگي دارد؛ مثلاً خم شدن ممكن است به اهداف مختلفي صورت پذيرد، مانند عبادت، احترام يا برداشتن چيزي از روي زمين. پس سجده، از عناوين قصديه است و صدق عنوان عبادت بر آن به توجه و قصد سجده كننده بستگي دارد. از اينرو سجدهاي كه به قصد عبادت انجام پذيرد براي غير خدا جائز نيست، اما به غير قصد عبادت و به نيتهاي ديگر دستكم در اديان پيشين جائز بوده است؛ چنانكه قصد برادران يوسف(ع) از سجده در برابر وي، اظهار و بندگي براي او نبوده است.37
ديدگاه اول با ظاهر آيات سازگار نيست؛ زيرا برحسب آن بيان ميبايست به جاي «اسجدوا لآدم» ميفرمود: «اسجدوا الي آدم».
حكمت سجدة فرشتگان بر آدم
از آيات قرآن انگيزه و هدف از سجدة فرشتگان آشكارا برداشت نميشود، ولي روشن است كه خداوند تواضع و خضوع ملائكه در برابر آدم را اراده فرموده بود. در چرايي اين اراده، وجوهي بر حسب اعتبارات عقلي گفته شده است؛ مانند اينكه گفتهاند: سجده رمز خضوع ملائكه در برابر موجودي بود كه ممكن است به مقاميبالاتر از همه ملائكه برسد؛38 زيرا فرشتگان مقامات و كارهاي معين و عباداتي ويژه دارند، مثلاً عدهاي از آنها تنها از راه سجده خدا را عبادت ميكنند و دستهاي ديگر فقط با حالت ركوع به عبادت مشغولاند. بر حسب همين تفاوت درجات و مقامات ميان فرشتگان است كه ملائكة آسمان اول حق ورود به آسمان دوم را ندارند و ملائكة آسمان دوم حق ورود به آسمان سوم را ندارند؛ چنانكه آنان كه مالك جنتاند نميتوانند مالك نار شوند؛ زيرا هريك مظهر يكي از اسماء خداوند متعال هستند، اما آدم ميتواند مظهر تمام اسماء الهي شود و ملائكه با خضوع در برابر وي به خدمت او درآيند، بلكه به مقاميبرسد كه هيچ مخلوقي بدان پايه نرسد، همان گونه كه پيامبر اعظمˆ در معراج به مرتبهاي رسيد كه مطابق روايت، جبرئيل عرض كرد اگر اندكي نزديك شوم بال و پرم ميسوزد.39
به هر حال، هرچند در موضوع خلافت گفتيم شامل نوع بشر ميشود، مقصود از سجده، سجده بر خود آدم بوده است؛ زيرا پس از آنكه خليفه در شكل آدم مجسم شد وي اولين موجودي بود كه با عنوان خلافت شناخته شد و به ملائكه فرمان رسيد كه بر شخص وي سجده كنند.
آيات 35 ـ 36
وَقُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَلا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ. فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتاعٌ إِلى حِينٍ.
و گفتيم: «اى آدم، تو و همسرت در اين باغ ساكن شويد و از [ميوههاي آن] به فراواني از هر جاى آن خواهيد بخوريد و [لى] به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود». پس شيطان آن دو را از آن بلغزانيد و آنها را از آنچه در آن بودند خارج كرد و گفتيم: «فرود آييد؛ در حالي كه دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاه، و تا چندى برخوردارى خواهد بود».
از ابتداي طرح داستان آدم در اين سوره، تاكنون به همسر آدم اشارهاي نشده بود، ولي اينجا به سكونت آن دو در بهشت ميپردازد كه از خلقت همسر آدم در هنگام خطاب مذكور حكايت دارد؛ از سوي ديگربه موضوع سجدة فرشتگان بر آدم در سورههاي متعددي از قرآن اشاره شده،40 اما داستان خروج آدم از بهشت، تنها در سورههاي بقره41، اعراف42 و طه43 آمده است.
در بحث از بهشت آدم و مسائل مربوط به آن، سؤالات متعددي رخ مينمايد:
كيفيت و مكان بهشت ذكر شده در آيه؛
مقصود از درخت ممنوعه و چگونگي تأثير آن در خروج از بهشت؛
چگونگي ورود شيطان به آن بهشت و وسوسة وي؛
ماهيت نهي خداوند (تحريمييا تنزيهي) و مخالفت آدم با فرمان خداوند؛
سازگاري داستان مزبور با عصمت انبيا و... .
بهشت آدم و حوّا
تشريح وضعيت بهشت مزبور و شرائط آن، به حل پارهاي از ابهامات اصل ماجرا، بسيار كمك ميكند. دربارة ماهيت و حقيقت آن بهشت چند ديدگاه مطرح شده است:
1. بهشت مزبور همان بهشت برين و خلد است44 كه از هر گونه آلودگي، گناه، محروميت و ناراحتي بركنار بود و خروج از آن نيز به صورت تنزل روح از تجرد به ماديت يا تنزّل به بدن تحقق يافت.45
2. واژة «جنت» در داستان مذكور به معناي لغوي آن است، يعني باغي در كرة زمين با انواع نعمتها و وسائل رفاه و آسايش كه دراختيار آدم قرار گرفت، مشروط به اينكه از آن درخت ممنوعه نخورد و الا بايد خارج شود و با زحمت و تلاش خويش وسائل زندگي را فراهم آورد.46
3. آن بهشت دركرة ديگري غير از زمين بود كه سرسبز وخرّم بوده است.47
4. جنت مزبور واسطهاي ميان بهشت دنيايي و بهشت خلد بوده است، يعني بهشت برزخي.
نظرات شما عزیزان: