تویی بهانهی صبح و ترانهی خورشید
تویی برای گذر از شب سیاه امید
در آرزوی تو هستم؛ همیشه نورانی
اسیر زلف تو هستم، نگفته می دانی
اسیر زلف تو هستم، نگفته می دانی
من بی تو در این دیار خواهم پوسید
پاییزم و بی بهار خواهم پوسید
چشمی به در و چشم به راهت دارم
با این همه انتظار خواهم پوسید
(عبدالرحیم سعیدی راد)
پاییزم و بی بهار خواهم پوسید
چشمی به در و چشم به راهت دارم
با این همه انتظار خواهم پوسید
(عبدالرحیم سعیدی راد)
نظرات شما عزیزان: