كارى به اين نداريم كه حالا بعضىها ممكن است نگاه خوشبينانهاى يا دوستانهاى يا منصفانهاى نداشته باشند؛ بالاخره در فضاى عمومى كشور بايد اينها گفته شود و ثبت شود؛ اينها بسيار مهم است.
آنچه كه من امروز بايد به دوستان عرض كنم، در درجهى اول خداقوّتى است؛ انشاءالله كه خسته نباشيد. هشت سال كار كرديد، تلاش كرديد، كارهاى خوبى انجام گرفت، تحمل زحمات كار شبانهروزى را شماها نشان داديد؛ يعنى ديده شد، احساس شد، همه فهميدند كه رئيس جمهور محترم و همكارانشان در دولت حجم كارشان بسيار بالا و پرشتاب نسبت به همهى دورههاى ديگر بود و هست؛ اين نقطهى برجستهاى است كه نبايد اين را ناديده گرفت. همهى كسانى كه ميخواهند دربارهى دولتها، دربارهى كابينهها، دربارهى رؤساى جمهور قضاوت كنند - چه پيش خودشان، چه در منظر عموم - و نظرى بدهند، خوب است به اين نكته هم توجه كنند: حجم كار بالا و تلاش خستگىناپذير و اعراض از آسايشها و آسودگىها و امتيازاتى كه معمولاً مسئولان كشورها در دنيا دارند؛ استراحت ميكنند، تفريح ميروند، امتياز ميگيرند؛ اينها را نخواستن، نديدن، طلب نكردن، امتياز بزرگى است كه اين دولت بحمدالله از اين امتياز برخوردار بود.
يك نكتهى ديگر هم كه در مورد اين دولت در طول اين هشت سال مورد نظرم بود و بارها هم به آن اشاره كردم، اين است كه اين دولت بحمدالله توانست شعارهاى انقلاب را سر دست بگيرد و به آنها افتخار كند و آنها را در جامعه مطرح كند. يكى از كارهاى مهمى كه جبههى ضدانقلاب - چه انقلاب ما، و چه انقلابهاى ديگر - در طول تاريخ و در عرض دنيا داشتند و ميكردند، اين بوده است كه سعى كنند ارزشهاى انقلاب را كمرنگ كنند. به اينجا هم محدود نميشود؛ اول ارزشها را كمرنگ ميكنند، بتدريج آنها را محو ميكنند؛ اگر ميدان پيدا كنند، آنها را تبديل به ضدارزش ميكنند؛ اين كارى است كه در دنيا معمول است؛ اين را ما در تاريخ انقلابهاى دنيا مشاهده ميكنيم؛ و در انقلابهائى هم كه زمان خود ما - در طول اين عمر طولانىاى كه ما كرديم - ديديم و خبر شديم، اين را مشاهده كرديم. جبههى مقابل انقلاب و ضدانقلاب، شعارهاى انقلاب را هرگز فراموش نخواهد كرد؛ يعنى ميداند كه در اين روياروئى، در اين هماوردى، آن چيزى كه توانست جبههى انقلاب را پيروز كند و جبههى ضدانقلاب را به هزيمت وادار كند، در درجهى اول اين شعارها بود؛ كه هرچه شعارها پرمغز و جذاب و واقعى و براى مردم مفهوم و ملموس بود، كمك آن به پيشرفت انقلاب بيشتر شد. سعى ميكنند اين شعارها را بتدريج محو كنند، كمرنگ كنند.
در مورد كشور و انقلاب ما هم اين كار را دشمن شروع كرد؛ البته موفق نشدند؛ خدا را شكر ميكنيم. دشمن نتوانست شعارهاى انقلاب را كمرنگ و سپس محو كند. به نظر من يك بخش عمدهاى از اين هم مربوط ميشود به هوشيارى امام بزرگوارمان. آنچه كه امام بزرگوار از اظهارات خود، از گفتههاى خود، از نوشتههاى خود در ميان ما باقى گذاشت، بيّنات است، محكمات است؛ متشابهات نيست كه كسى آنها را نفهمد. آخرين سخن امام هم وصيتنامهى امام است. من هميشه به مسئولين و كسانى كه در دولتهاى گوناگون يك كار مهمى دستشان بوده است، توصيه ميكردم كه به وصيتنامهى امام مراجعه كنند. وصيتنامهى امام، لبّ ارزشهاى مورد نظر امام است؛ اينها را امام باقى گذاشته، زنده گذاشته است. لذاست كه اين ارزشها قابل تحريف نيست، قابل تغيير نيست. بله، نديده گرفتن اينها امرى است كه ميسر است براى كسانى كه بخواهند نديده بگيرند.
اين دولت اين شعارها را مطرح كرد، برجسته كرد، سر دست گرفت، به آنها افتخار كرد؛ در مجامع جهانى، احساس شرم از انگيزههاى انقلابى و از اهداف انقلابى و از شيوههاى انقلابى نكرد؛ اين خيلى كار بزرگى بود.
آنچه كه براى خدا كرديد، خداى متعال آنها را در نامهى عمل شما ثبت كرده و كرامالكاتبين آنها را نگه داشتهاند و بلاشك به درد شما خواهد خورد. آنچه را كه شما عمل كرديد، چه حالا بنده و امثال بنده ببينيم، بدانيم و تشكر كنيم، چه نبينيم، ندانيم و تشكر نكنيم، «انّ الله شاكر عليم»؛(۱) خدا، هم ميداند - عليم است - هم سپاسگزار است. اميدواريم انشاءالله خداى متعال به شماها توفيق دهد.
كارى كه بايد بر آن همت بگماريد، اين است كه رشتهى خدمت را رها نكنيد. همهى تلاشها منحصر نيست در فلان وزارتخانه يا فلان مسئوليت در دولت؛ نه، صحنهى كشور صحنهى تلاش است، صحنهى كار است، صحنهى فعاليت است؛ و اين كار، دو جور ميتواند انجام بگيرد: متوجه اهداف انقلابى، و غيرمتوجه به اهداف انقلابى. شما چه در دولت آينده و در دولتهاى آينده حضور داشته باشيد، چه نداشته باشيد، كارى كه انجام ميدهيد و مسئوليتى كه برعهده ميگيريد - كه طبعاً امثال شماها، مديران شايسته و كارآمد، در هر بخشى از بخشها خالى از مسئوليت نميمانند - سعى كنيد آن را با توجه به اهداف انقلاب و با رويكرد هدفهاى انقلاب انشاءالله انجام دهيد. خداى متعال شماها را مأجور خواهد داشت، ما هم در حد خودمان و به قدر خودمان تشكر ميكنيم.
من طبق معمول هميشهمان - ديگر حالا مجال هم نيست، وقت هم نيست - يك جمله از نهجالبلاغه براى شما بخوانم: «و اعلم انّ امامك طريقا ذا مسافة بعيدة و مشقّة شديدة».(۲) اين جزو وصاياى اميرالمؤمنين به امام حسن مجتبى (عليهالسّلام) است. در واقع بايد گفت وصيت، صميمانهترين حرفى است كه هر كسى ميزند؛ چون وقتى است كه ديگر انسان در عالم ماده حضور ندارد و اغراض مادى قاعدتاً يا نيستند يا بالاخره ضعيفند؛ لذا در وصيتنامه صميمىترين حرفها گفته ميشود؛ آن هم وقتى كه مخاطب وصيت، عزيزترين افراد نسبت به انسان است؛ فرزند انسان، آن هم فرزندى مثل امام حسن، فرزند بزرگ اميرالمؤمنين - كه بلاشك احبّ افراد در دل آن بزرگوار و چشم آن بزرگوار است - مخاطب اين وصيت است. البته اميرالمؤمنين فرمودهاند كه اين وصيت مخصوص شما نيست، مال همه است؛ ليكن مخاطب اصلى، امام حسن است. بنابراين، اين لبّ لباب كلمات و معارف و ذهنيات اميرالمؤمنين است. البته بيانات اميرالمؤمنين، هر كلمهاش، هر جملهاش حكمت است؛ مخصوص اين وصيتنامه نيست. اعماق و ژرفاى كلمات اميرالمؤمنين را واقعاً ماها نميفهميم؛ امثال ماها قادر نيستيم به آن ژرفا برسيم؛ يك چيزى را استفاده ميكنيم. كسانى را ما ديديم كه هرچه حكمتشان برتر، انديشهشان والاتر و عمق فكرىشان بيشتر بود، بيشتر توانستند نكاتى را از اين كلمات دريابند. نهجالبلاغه يك چنين چيزى است. حالا اين در نهجالبلاغه، وصيت اميرالمؤمنين است.
ميفرمايد: بدان كه پيش روى تو راهى وجود دارد كه مسافت خيلى طولانى و مشقت شديدى در آن هست. اين راهى كه پيش روى شما است - راه رسيدن به جزاى عمل و رسيدن به قيامت - راه طولانىاى است. «و انّه لا غنى لك فيه عن حسن الارتياد»؛(۳) در يك چنين راهى، تو بايد با منتهاى طلب حركت كنى - «ارتياد» يعنى خواست، طلب، تلاش همراه با اراده و نيت - چارهاى ندارى جز اينكه كار را جدى دنبال كنى. يعنى اين راهى نيست كه انسان بتواند آن را سرسرى بگيرد. بله، غفلت داريم، كار را سرسرى ميگيريم؛ اما اين سرسرى گرفتن كار، از روى غفلت است. بدانيم كه حقيقت قضيه چيست، و كجا داريم ميرويم، و سرنوشت ابدى ما در كجا تحقق پيدا ميكند و عينى ميشود؛ اين را اگر توجه كنيم، جدى خواهيم گرفت. لذا شما در دعاى شريف كميل - كه باز از اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) است - ملاحظه ميكنيد: «و هب لى الجدّ فى خشيتك»؛(۴) دعا ميكند، از خداى متعال ميخواهد كه خشيت ما در مقابل پروردگار، يك خشيت جدى باشد؛ از ظاهر قلب و همين احساسات زودگذر و ناشى از عوارض زندگى نباشد؛ به معناى واقعى كلمه، انسان در مقابل پروردگار احساس خشيت كند.
«قدّر بلاغك من الزّاد مع خفّة الظّهر».(۵) حالا شما ناچاريد از اين راه سخت و طولانى كه راه قيامت است، عبور كنيد؛ شما به سمت قيامت از وسط دنيا داريد ميگذريد، ناچاريد از اين گذرگاه ماده عبور كنيد با همهى لوازم اين ماده، با همهى خصوصياتى كه انسان در اين محيط مادى و در فضاى مادى به طور طبيعى دارد؛ بنابراين كارى كه بايد بكنيد براى اينكه آن نهايت براى شما آسان شود و مطلوب باشد، اين است: «قدّر بلاغك من الزّاد»؛ آن مقدارى از توشه را كه تو را به منزل برساند، تقدير كن - يعنى اندازهگيرى كن - بدان چقدر كار لازم دارى براى اينكه بروى. اين بخش اول است.
بخش دوم: «مع خفّة الظّهر»؛ بار دوش خودت را هم سبك كن. اين دو تا هدايت و راهنمائى است كه اميرالمؤمنين ميكند. اولاً بدان چه لازم دارى براى عبور از اين راه. در پاسخ اينكه ما چه لازم داريم، خودشان بيان كردند: اجتناب از محرّمات و انجام واجبات. يعنى آن اندازهى لازم، و به قول پزشكان، آن دوز لازم از ذخيرهاى كه شما لازم داريد براى اينكه بتوانيد اين راه را طى كنيد، همين واجبات است؛ اين واجبات را كه انجام دهيد، آن مقدار لازم از ذخيره را داريد. هرچه بيشتر كرديد و بر اين واجبات افزوديد، امكانات بيشترى خواهيد داشت، استفادهى بيشتر و بهرهى بيشترى خواهيد برد. ليكن مقدار فرائضى كه بر ما واجب است، آن حداقل نيازى است كه ما براى عبور در اين راه داريم. محرّمات هم همين جور است. يعنى اجتناب از محرّمات، حداقلِ آن پرهيز از آسيبهائى است كه در اين راه ممكن است براى ما پيش بيايد. بنابراين اگر از محرّمات اجتناب كرديم و واجبات را انجام داديم، اين همان پرواز مورد نظر را براى من و شما ممكن و فراهم ميكند؛ چيز بيشترى لازم نيست. بعضىها دنبال برخى از خصوصياتند؛ كسى را پيدا كنند، از او ذكرى بگيرند، از او رياضتى فرا بگيرند. اينها لازم نيست؛ رياضت شرعى، مشخص است. اگر همين نمازها را بخوانيم، درست بخوانيم، بوقت بخوانيم، اركانش را درست بهجا بياوريم، با توجه بخوانيم، يا روزه را درست بگيريم - همين واجبات و فرائضى كه در اختيار ما است - همينها انسان را پرواز ميدهد.
و من به شما عرض بكنم؛ ما اگر چنانچه همين مقدار را انجام دهيم، خود اين زمينهاى خواهد شد براى جذب انوار الهى به ميزان زياد. يعنى اين حداقلى كه براى ما لازم است، هنرش فقط اين نيست كه ما را قادر خواهد كرد بر اين كه اين راه را طى كنيم؛ بلكه هنر ديگرش اين است كه زمينهى ما را براى جذب بيشتر نور الهى و تفضل الهى فراهم خواهد كرد. وقتى انسان نماز فريضه را خوب بخواند، به طور طبيعى ميل به نوافل پيدا خواهد كرد. وقتى انسان از دروغ، از غيبت، از قول به غير علم، از تهمت، از افساد، از مال مردم خورى، از خيانت در امانت پرهيز كند، خود اين، دل انسان را آمادهى تلقى هدايت الهى و معرفت الهى خواهد كرد؛ ما را پيش خواهد برد. اين توصيهى اول.
توصيهى دوم هم اينكه فرمودند: «مع خفّة الظّهر»؛ بار دوش خودت را سبك كن. ماها كه بارهاى سنگينى را بر دوش گرفتيم، اميدواريم انشاءالله خداى متعال توفيق دهد كه بتوانيم اين بارها را حمل كنيم. اگر شماها انشاءالله بتوانيد اين بارها را حمل كنيد و بسلامت به منزل برسانيد، اجر فراوانى هم خواهد داشت. يعنى اين مسئوليتهاى سنگين همچنان كه دغدغهى فراوانى براى خود انسان ايجاد ميكند، اما از آن طرف هم اگر خوب انجام بگيرد، فضيلت بسيارى خواهد داشت.
اميدواريم انشاءالله خداى متعال همهى شماها را موفق و مؤيد بدارد و هميشه در خدمت اسلام و در خدمت انقلاب قرار داشته باشيد.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
نظرات شما عزیزان: