اخلاق و رفتار امام رضا عليه السلام
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 22074
بازدید دیروز : 1923
بازدید هفته : 36091
بازدید ماه : 66602
بازدید کل : 10458357
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 10 / 9 / 1395

 

اخلاق و رفتار امام رضا عليه السلام  

امامان پاك ما در ميان مردم و با مردم مي‌زيستند، و عملا به مردم درس زندگي و پاكي و فضيلت مي‌آموختند. آنان الگو و سرمشق ديگران بودند، و با آنكه مقام رفيع امامت آنان را از مردم ممتاز مي‌ساخت، و برگزيده خدا و حجت او در زمين بودند در عين حال در جامعه حريمي نمي‌گرفتند، و خود را از مردم جدا نمي‌كردند، و به روش جباران، انحصار و اختصاصي براي خود قائل نمي‌شدند، و هرگز مردم را به بردگي و پستي نمي‌كشاندند و تحقير نمي‌كردند.

ابراهيم بن عباس مي‌گويد: «هيچگاه نديدم كه امام رضا عليه السلام در سخن بر كسي جفا ورزد، و نيز نديدم كه سخن كسي را پيش از تمام شدن قطع كند؛ هرگز نيازمندي را كه مي‌توانست نيازش را برآورده سازد رد نمي‌كند، در حضور ديگري پايش را دراز نمي‌كرد، هرگز نديدم به كسي از خدمتكاران و غلامانش بدگويي كند. خنده او قهقهه نبود بلكه تبسم بود، وقتي سفره غذا به ميان مي‌آمد همه افراد خانه حتي دربان و مهتر را نيز بر سفره خويش مي‌نشاند و آنان همراه با اما غذا مي‌خوردند. شب‌ها كم مي‌خوابيد و بيشتر بيدار بود، و بسياري از شب‌‌ها تا صبح بيدار مي‌ماند و به عبادت مي‌گذراند، بسيار روزه مي‌داشت بخصوص روزه سه روز در هر ماه را ترك نمي‌كرد. كار خير و انفاق پنهان، بسيار و بيشتر در شبهاي تاريك مخفيانه به فقرا كمك مي‌كرد».

محمد بن ابي عباد مي‌گويد: «فرش آن حضرت در تابستان حصير و در زمستان پلاسي بود. لباس او{در خانه{ درشت و خشن بود، اما هنگامي كه در مجالس عمومي شركت ميكرد{لباس‌هاي خوب و متعارف مي‌پوشيد} و خود را مي‌آراست.»

شبي امام ميهمان داشت، در ميان صحبت چراغي نقصي پيدا كرد، ميهمان امام دست پيش آورد تا چراغ را درست كند امام نگذاشت و خود اين كار را انجام داد و فرمود: «ما گروهي هستيم كه ميهمانان خود را بكار نمي‌گيريم».

يك بار شخصي كه امام را نمي‌شناخت در حمام از امام خواست تا او را كيسه بكشد، امام عليه السلام پذيرفت و مشغول شد، ديگران اما را به آن شخص معرفي كردند، و او با شرمندگي به عذرخواهي پرداخت ولي امام بي توجه به عذرخواهي او همچنان او را كيسه مي‌كشيد و او را دلداري مي داد كه طوري نشده است.

شخصي به امام عرض كرد: «به خدا سوگند هيچ كس در روي زمين از جهت برتري و شرافت پدران، به شما نمي‌رسد».

 

امام فرمود: «تقوي به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار آنان را بزرگوار ساخت».

 

مردي از اهالي بلخ مي‌گويد: در سفر خراسان با امام رضا عليه السلام همراه بودم. روزي سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران و غلامان حتي سياهان را بر آن سفره نشاند تا همراه او غذا بخورند.

من به امام عرض كردم: «فدايتان شوم، بهتر است اينان بر سفره‌اي جداگانه بنشينند». فرمود: ساكت باش، پروردگار همه يكي است، پدر و مادر همه يكي است، و پاداش هم به اعمال است».

ياسر خادم امام مي‌گويد:‌ «امام رضا عليه السلام به ما فرموده بود اگر بالاي سرتان ايستادم (و شما را براي كاري طلبيدم) و شما به غذا خوردن مشغول بوديد برنخيزيد تا غذايتان تمام شود». به همين جهت بسيار اتفاق مي‌افتاد كه امام ما را صدا مي‌كرد، و در پاسخ او مي‌گفتند: «به غذا خوردن مشغولند» و آن گرامي مي‌فرمود: «بگذاريد غذايش تمام شود».

يك بار غريبي خدمت امام رسيد و سلام كرد و گفت: «من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجي راه تمام كرده‌ام. اگر مايليد مبلغي به من مرحمت كنيد تا خود را به وطنم برسانم، و در آنجا از جانب شما معادل همان مبلغ را به مستمندان صدقه خواهم داد، زيرا من در شهر خويش فقير نيستم و اينك در سفر نيازمند مانده‌ام».

امام برخاست، به اطاقي ديگر رفت و دويست دينار آورد و از بالاي در، دست خويش را به سمت آن مرد دراز كرد، و آن شخص را صدا زد و فرمود: «اين دويست دينار را بگير و توشه راه كن، و به آن تبرك بجوي، و لازم نيست كه از جانب من معادل آن صدقه بدهي».

آن شخص دينارها را گرفت و رفت. امام از آن اطاق به جاي اول بازگشت، از ايشان پرسيدند: «چرا چنين كرديد كه شما را هنگام گرفتن دينارها نبيند؟»

فرمود: «تا شرمندگي نياز و سؤال را در او نبينم.....»

امامان معصوم و گرامي ما در تربيت پيروان و راهنمايي ايشان تنها به گفتار اكتفا نمي‌كردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ويژه‌اي مبذول مي‌داشتند، و در مسير زندگي اشتباهاتشان را گوشزد مي‌فرمودند؛ تا هم آنان را از بيراهه به راه آيند، و هم ديگران و آيندگان بياموزند.

سليمان جعفري از ياران امام رضا عليه السلام مي‌گويد: براي برخي كارها خدمت امام بودم ، چون كارم انجام شد خواستم مرخص شوم، امام فرمود: «امشب نزد ما بمان».

همراه امام به خانه او رفتم. هنگام غروب بود، غلامان حضرت مشغول بنايي بودند، امام در ميان آنها غريبه‌اي ديد، پرسيد: «اين كيست؟»

عرض كردند: «به ما كمك مي‌كند و به او چيزي خواهيم داد»

فرمود: «مزدش را تعيين كرده‌ايد؟»

گفتند: «نه! هرچه بدهيم مي‌پذيرد».

امام برآشفت و خشمگين شد. من به حضرت عرض كردم:

«فدايتان شوم خود را ناراحت نكنيد».

فرمود: «من بارها به اينها گفته‌ام كه هيچ‌كس را براي كاري نياوريد مگر آنكه قبلا مزدش را تعيين كنيد و قرارداد ببنيديد. كسي كه بدون قرارداد و تعيين مزد كاري انجام دهد اگر سه برابر مزدش را بدهي باز گمان مي‌كند مزدش را كم داده‌اي، ولي اگر قرارداد ببندي و به مقدار معين شده بپردازي از تو خشنود خواهد بود كه طبق قرار عمل كرده‌اي، و در اين صورت اگر بيش از مقدار تعيين شده چيزي به او بدهي هرچند كم و ناچيز باشد مي‌فهمند كه بيشتر پرداخته‌اي و سپاسگذار خواهد بود».

احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي كه از بزرگان اصحاب امام رضا عليه السلام محسوب مي‌شود نقل مي‌كند: من با سه تن ديگر از ياران امام خدمتش شرفياب شديم، و ساعتي نزد امام نشستيم؛ چون خواستيم بازگرديم امام به من فرمود: «اي احمد! تو بنشين».

همراهان من رفتند و من خدمت امام ماندم. سؤالاتي داشتم به عرض رساندم و امام پاسخ فرمودند، تاپاسي از شب گذشت. خواستم مرخص شوم، فرمود: «مي‌روي يا نزد ما مي‌ماني؟»

عرض كردم: «هرچه شما بفرماييد، اگر بفرماييد بمان مي‌مانم و اگر بفرماييد برو مي‌روم».

آنگاه امام برخاست و به اطاق خود رفت. من از شوق به سجده افتادم و گفتم: «سپاس خداي را كه حجت خدا و وارث علوم پيامبران در ميان ما چند نفر كه خدمتش شرفياب شديم تا اين حد به من محبت فرمود».

هنوز در سجده بودم كه متوجه شدم امام به اطاق من بازگشته است؛ برخاستم، حضرت دست مرا گرفت و فشرد فرمود: «اي احمد! اميرمؤمنان عليه السلام به عيادت صعصعة بن صوحان {كه از ياران ويژه آن حضرت بود} رفت، و چون خواست برخيزد فرمود: «اي صعصعه! از اين كه به عيادت تو آمده‌ام به برادران خود افتخار مكن (عيادت من باعث نشود كه خود را از آنان برتر بداني) از خدا بترس و پرهيزگار باش، براي خدا تواضع و فروتني كن خدا تو را رفعت مي‌بخشد». »

امام با اين عمل و سخن خويش هشدار داده است كه هيچ عاملي جاي خودسازي و تربيت نفس و عمل صالح را نمي‌گيرد، و به هيچ امتيازي نبايد مغرور شد، حتي نزديكي به امام و عنايت و لطف آن بزرگوار نيز نبايد وسيله فخر و مباهات و احساس برتري بر ديگران گردد.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی