و آسايش آخرت هم خواهد بود و شايد دفن كردن سيم و زر و گوهرهاى گرانبها و حتّى موادّ غذائى همراه مردگان، ناشى از چنين پندارى بوده است.
قرآن كريم، تأكيد مىكند كه نه مال و فرزند به خودى خود (و صرف نظر از رفتار مربوط به آنها) موجب تقرّب به خداى متعال مىشود1 و نه در جهان آخرت، سودى به كسى2 مىبخشد، و اساساً اين گونه روابط و اسباب دنيوى گسسته مىشود3 و هر كسى داراييها و متعلّقات خود را رها مىكند4 و تك و تنها به سوى خداى متعال، محشور مىگردد5 و فقط روابط معنوى الهى، پايدار مىماند و به همين جهت، مؤمنانى كه با همسران و فرزندان و بستگانشان پيوندهاى ايمانى دارند در بهشت با هم خواهند بود6.
حاصل آنكه: رابطه بين دنيا آخرت از قبيل رابطه بين پديده هاى دنيا با يكديگر نيست و چنان نيست كه هر كسى در دنيا نيرومندتر و زيباتر و شادتر و بهره مندتر باشد در آخرت هم همانگونه محشور شود و گرنه مىبايست فرعونها و قارونها سعادت اخروى بيشترى داشته باشند بلكه چه بسا كسانى كه در دنيا ناتوان و رنجور و تهيدست باشند ولى در اثر انجام وظايف الهى، سالم و زيبا و نيرومند، محشور و از نعمتهاى ابدى برخوردار گردند.
بعضى از ناآگاهان چنين پنداشتهاند كه مفاد آيه شريفه «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً»7.
اين است كه سلامت و بهره منديهاى دنيا، رابطه مستقيم با سلامت و بهره منديهاى آخرت دارد، غافل از آنكه: منظور از «كورى» در اين آيه، كورى ظاهرى نيست
بلكه مقصود، كوردلى است چنانكه در آيه ديگرى مىفرمايد:
«فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ»8.
همانا چشمها نابينا نمىشود بلكه دلهايى كه در سينه هاست نابينا مىشود.
----------------------------------
1. سبأ / 37.
2. شعراء / 88، لقمان / 33، آل عمران / 10، 116، مجادله / 17.
3. بقره / 166، مؤمنون / 101.
4. انعام / 94.
5. مريم / 80، 95.
6. رعد / 23، غافر / 8، طور / 21.
7. اسراء / 72. (كسى كه در دنيا كور باشد در آخرت هم كور و گمراهتر خواهد بود).
8.حج / 46.
و در جاى ديگر مىفرمايد:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى. قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً. قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى»1.
و كسى كه از ياد من (يا كتاب من) اعراض كرد زندگى سختى خواهد داشت و روز قيامت، او را كور خواهيم كرد. گويد: چرا مرا كور محشور كردى در صورتى كه قبلا نابينا بودم؟ (خداى متعال) گويد: همچنانكه آيات ما به تو رسيد و آنها را به فراموشى سپردى امروز فراموش مىشوى!
پس علت كورى آن جهان، فراموش كردن آيات الهى در اين جهان است نه كورى ظاهرى.
پس رابطه دنيا و آخرت، غير از نوع رابطهاى است كه بين اسباب و مسبّبات دنيوى، وجود دارد.
نعمتهاى دنيا موجب شقاوت اخروى هم نمىشود
از سوى ديگر، بعضى پنداشتهاند كه ميان نعمتهاى دنيا و نعمتهاى آخرت، رابطه معكوس، برقرار است و كسانى به سعادت اخروى مىرسند كه از نعمتهاى دنيا، بهرهاى نبرده باشند. و بر عكس، كسانى كه از نعمتهاى دنيوى، برخوردار باشند از سعادت اخروى، محروم خواهند بود. و به آيات و رواياتى تمسّك كردهاند كه دلالت دارد بر اينكه دنياپرستان، بهرهاى از آخرت ندارند. غافل از2 اينكه دنياطلبى، مساوى با بهره مندى از نعمتهاى دنيا نيست بلكه دنياطلب، كسى است كه لذّتهاى دنيا را هدف فعاليتهاى خود قرار دهد و همه نيروهايش را صرف دستيابى به آنها كند هر چند به خواسته هايش نرسد؛ و آخرت طلب، كسى است كه دل به لذّتهاى دنيا نبندد و هدفش زندگى آخرت باشد هر چند از نعمتهاى دنيوى فراوانى برخوردار باشد مانند
-----------------------------------
1. طه / 124-126.
2. بقره / 200، آل عمران / 77، اسراء / 18، شورى / 20، احقاف / 20.
حضرت سليمان و بسيارى از انبياء و اولياء خدا (سلام الله عليهم اجمعين) كه از نعمتهاى دنيوى زيادى بهرهمند بودهاند و از آنها براى رسيدن به سعادت اخروى و رضوان الهى، استفاده مىكرده اند.
پس ميان بهره مندى از نعمتهاى دنيوى و بهره مندى از نعمتهاى اخروى، نه تناسب مستقيم، وجود دارد و نه تناسب معكوس. بلكه هم نعمتها و هم بلاهاى دنيا براساس تدبير حكيمانه الهى بين انسانها تقسيم شده1، و همه آنها وسيله آزمايش ايشان است2. و بهره مندى يا محروميّت از نعمتهاى دنيا خودبخود نشانه نزديكى يا دورى از رحمت الهى و سبب سعادت يا شقاوت اخروى نيست3.
نتيجه
نتيجهاى كه از اين بحثها به دست آمد اين است كه انكار همه گونه رابطه بين دنيا و آخرت در حكم انكار معاد است، ولى نه رابطهاى بين نعمتهاى آخرت، وجود دارد و نه بين نعمتهاى دنيا و عذابهاى آخرت و بالعكس، و بطور كلّى، رابطه بين دنيا و آخرت از قبيل رابطه بين پديده هاى دنيوى نيست و محكوم قوانين فيزيكى و بيولوژيكى نمىباشد بلكه آنچه موجب نعمت يا عذاب اخروى مىشود اعمال اختيارى انسانها در دنياست آن هم نه از آن جهت كه صرف كردن نيرو و انرژى و ايجاد تغييراتى در موادّ است بلكه از آن جهت كه از ايمان و كفر باطنى، سرچشمه مىگيرد.
و اين است مفاد صدها آيه قرآن كه بهره مندى از سعادت آخرت را در گروى ايمان به خدا و روز قيامت و انبياى الهى، و انجام دادن كارهاى خداپسند مانند نماز و روزه و جهاد و انفاق و احسان به بندگان خدا و امر به معروف و نهى از منكر از منكر و مبارزه با كافران و ستمگران و اقامه عدل و قسط دانسته؛ و مبتلا شدن به عذاب ابدى را معلول كفر و شرك و نفاق و انكار قيامت و تكذيب انبياء، و ارتكاب انواع گناهان و ستمها
-----------------------------------
1. زخرف / 32.
2. انفال / 28، انبياء / 35، تغابن / 15، اعراف / 168، كهف / 7، مائده / 48، انعام / 165، نمل / 40، آل عمران / 186.
3. آل عمران / 179، مؤمنون / 56، فجر / 15-16.
قلمداد كرده است و در آيات فراوانى بطور اجمال، عامل سعادت اخروى را «ايمان و عمل صالح»1 و عامل شقاوت ابدى را «كفر و گناه»2 معرفى كرده است.
پرسش
1- انكار رابطه بين دنيا و آخرت، چه اشكالى دارد؟
2- معناى مزرعه بودن دنيا براى آخرت را توضيح دهيد.
3- چه نسبتى بين نعمتهاى دنيا و نعمتهاى آخرت، وجود دارد؟
4- چه نسبتى بين نعمتهاى دنيا و عذابهاى آخرت، وجود دارد؟
5- ميان چه امورى از دنيا و سعادت و شقاوت آخرت، رابطه حقيقى برقرار است؟
---------------------------------
1. بقره / 25، 38، 62، 82، 103، 112، 277، آل عمران / 15، 57، 114، 115، 133، 179، 195، 198، نساء / 13، 57، 122، 124، 152، 162، 173، مائده / 9، 65، 69، انعام / 48، توبه / 72، يونس / 4، 9، 63، 64، رعد / 29، ابراهيم / 23، نحل / 97، كهف / 2، 29، 30، 107، طه / 75، حج / 14، 23، 50، 56، فرقان / 15، عنكبوت / 7، 9، 58، روم / 15، لقمان / 8، سجده / 19، سبأ / 4، 37، فاطر / 7، ص / 49، زمر / 20، 33، 35، غافر / 40، فصّلت / 8، شورى / 22، 26، جاثيه / 30، فتح / 17، حديد / 12، 21، تغابن / 9، طلاق / 11، انشقاق / 25، بروج / 11، تين / 6، بيّنه / 7-8.
2. بقره / 24، 39، 81، 104، 161، 162، آل عمران / 21، 56، 86، 88، 91، 116، 131، 176، 177، 196، 197، نساء / 14، 56، 121، 145، 151، 161، 168، 169، 173، مائده / 10، 36، 72، 86، انعام / 49، توبه / 3، 68، يونس / 4، 8، رعد / 5، كهف / 32، غافر / 6، شورى / 26، جاثيه / 11، فتح / 13، 17، حديد / 19، مجادله / 5، تغابن / 10، ملك / 6، انشقاق / 22، 24، غاشيه / 23-24، بيّنه / 6.
نظرات شما عزیزان: