شبهه و پاسخ به شبهات
ارسال شده توسط مدیر سایت در 8 مرداد, 1392 - 21:03.
قال الصادق علیه السلام: اَلعالمُ بزمانه لا تَهجُم عَلَیه اللّوابُس 1
«آن کس که آشنا به زمان خویش باشد، شبهه ها و تردیدها به او هجوم نمی آورد.»
شبهه و تردید زاییدۀ ناآشنایی به مقتضیات زمان و شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر دوره است. هر کس زمان خود را بشناسد و با نیازمندی ها، ضرورت ها و پرسش های آن دوره آشنا باشد در معرض طوفان شبهات قرار نمی گیرد، بلکه با چراغ علم و شناخت مسیر خود را روشن کرده و به سوی مقصد و مقصود رهسپار می گردد.
پرسش نشان زایش فکری انسان و فعال بودن آن است. هر کس سؤال نکند یا باید به کنه و زوایای تمام موضوعات آشنا باشد و یا این که آرامشی ناشی از جهل و اطمینان حاصل از نادانی او را دربرگرفته است که به ذهن او پرسش نمی رسد. وگرنه انسان اندیشمند و فکور با سؤال ها و پرسش ها مواجه است و در باز تولید اندیشه از طریق و معبر پرسش به صحت و سقم فرضیه های خود پی می برد.
پرسش از سر تفقّه و درست اندیشی، نیمی از دانش است. تعبیر «حسن السؤال نصف العلم» بر همین معنا تأکید می کند که پرسش خود را چگونه سامان دهیم و طرح کنیم تا به جواب مستدل و درست نایل آئیم؟
البته پرسشگر در سؤال و پرسش خویش باید دست یابی به فهم جدید و دانش تازه را مد نظر و توجه قرار دهد. هر گونه سؤال سازی و پرسش تراشی که درصدد تخطئه و یا تخریب مخاطب صورت گیرد، اقدامی ضد علم و آگاهی است. امیرالمؤمنین علی(ع) در برابر شخصی که از ایشان پرسیدند: «ما طَعمُ الماء؟ فرمود: سَل تفقُّها و لا تعنُّتاً. طعم الماء، طَعمُ الحیاة.» یعنی پرسش باید برای دریافت حقیقت و شناختی جدید باشد وگرنه برای خودنمایی، به زحمت انداختن طرف مقابل و یا تفنن موجب رهیابی به مرتبه ای بالا نخواهد شد.
اساساً سؤال که از آن به استفهام یاد می شود در ذات خود همین معنا را نهفته دارد.
نکته دیگر در پرسشگری، رعایت توانایی و شناسایی دانایی پرسش شونده است. نباید از هر کسی پرسید و از او درخواست پاسخ کرد. قرآن کریم می فرماید: «فَسئَلوُا اهل الذّکر، از کسانی بپرسید که اهل ذکر باشند.»
شبهه نیز نوعی پرسش است که برای رفع اشتباه و التباس از حقیقت و واقعیت مطرح می شود اما چون خاستگاه شبهه همیشه مبارک نیست و به تعبیری شبهه افکن نه در پی کشف حقیقت بلکه درصدد ایجاد تردید در ضعیفان از اهل تحقیق و اندیشه است به همان جهت از آن به ایراد و اشکال نیز یاد شده است.
در ملل و نحل ابن حزم، جلد اول صفحه 10 تا 12 آمده است: شبهه، ایراد، اشکال، ایجاد تردید به اشتباه و مسلم نبودن است. گویند نخستین شبهه ای که در خلقت شد به وسیله ابلیس مطرح شد در باب خلقت آدم و گفت آدم را از خاک بیافریدی و من را از نار. و نار را بر خاک مزیت است و در شأن من نیست که به آدم سجده کنم و گویند به دنبال این شبهه، هفت شبهه دیگر وارد کرد بدین قرار:
1ـ خداوند قبل از آفریدن من خود می دانست که از من چه خواهد آمد، پس چرا مرا بیافرید؟
2ـ حال که مرا آفرید چرا مرا مأمور به اطاعت از خود کرد در حالی که می دانست من طغیان خواهم کرد؟
3ـ چرا مرا فرمان داد که از آدم خاکی اطاعت کنم؟
4ـ پس از این که من نافرمانی کردم چرا مرا لعن کرد در حالی که من به جز سرپیچی از سجده بر آدم کار دیگری مخالف امر او نگردم؟
5ـ چرا مرا به بهشت راه داد تا آدم را گمراه کنم؟
6ـ چرا مرا بر اولاد آدم مسلط کرد تا آدم را گمراه کنم؟
7ـ پس از همه این ها چرا مرا عمری جاویدان داد و مهلت داد تا همه خلق الله را وسوسه کنم؟
امـا در هـر حال پاسخگویی به پرسش ها و جواب از ایرادها و شبهه ها وظیفه کسانی است که عهده دار تبلیغ و ترویج دین و معارف آن هستند ولو این که پرسشگران و شبهه افکنان به نیت و قصد تخریب و تحریف و تضعیف این کار را انجام دهند.
بـرای پاسخگویی و اقدام به این مهم، شناختن مسایل و حوزه های القاء شبهه و طرح سؤال و روش های پاسخگویی لازم و ضروری است.
اسلام، مکتبی جامع و جامع نگر
اسلام بهعنوان دین خاتم، مکتبی جامع و جامع نگر است. یعنی آنچه از لوازم حیات و زندگی بشر مطرح است، اسلام برای آن ها طرح و برنامه دارد و به تمام شئون حیات بشری، از عقل و اندیشه، احساس و عاطفه و زیست توأم با آرامش و اطمینان نگریسته است. تعالیم خود را در حوزه ی شناخت، دریافت و تفسیر هستی و بایدها و نبایدهای زندگی اعم از حوزه ی ارزش ها و اخلاق و حقوق و احکام در دسترس پیروان خود و علاقمندان بشری قرار داده است. تاریخ ظهور اسلام و نفوذ آن در میان جوامع مختلف بشری، مخصوصاً تصرف مهمترین حوزه دنیایی یعنی تشکیل حکومت و پایه ریزی مدنیتی جدید بر پایه اصول و ارزش های دینی، تأیید این ادعاست. اما عواملی در زندگی مسلمانان ظهور کرد که آنان از سیر تکاملی تمدن اسلامی ناتوان شدند و دیگران در این مسیر گوی سبقت از مسلمانان ربودند. مخصوصاً این تمدن سازی جدید در جغرافیایی از کره زمین صورت گرفت که آن ها از دین خود بیگانه شده و به تعبیری بر مسیحیت شوریده بودند.
موج این نزاع و مقابله با دین به جوامع اسلامی نیز سرایت کرد و این پرسش را مطرح کرد که آیا دلیل پیشرفت و ترقی در جوامع غربی ناشی از دین گریزی آنان نیست؟
در پی همین پرسش، سؤال از قلمرو دین، سخن روز شد. هر چند این پرسش از مسایل نوظهور نبوده و نیست و در کتب کلامی و روایی ما نیز به چشم می خورد اما رویکرد جدید از پرسش در قلمرو دین حائز اهمیت و قابل توجه است و آن عبارت است از:
1ـ پرسش از قلمرو دین در گذشته بیشتر جنبه اثباتی داشت، اما امروز بیشتر جنبه سلبی دارد. به تعبیری طرح مسئله در گذشته برای اثبات دخالت اسلام و دین در یک حوزه از حیات بود، مانند اثبات ضرورت بعثت. در حالی که امروزه طرح این مسئله بیشتر برای انکار دخالت دین در برخی از حوزه های حیات است و این به پشتوانه پیشرفت چشمگیر دانش و احساس بی نیازی بشر از دین الهی است.
2ـ مسئله قلمرو دین در گذشته به صورت مستقل مطرح نبود، بلکه در ضمن مسائل دیگر و یا بهعنوان دلیل بر مطلبی دیگر مطرح می شد اما امروز بهعنوان یکی از مهم ترین مسائل فلسفه دین و کلام جدید بهطور مستقل به آن پرداخته می شود.
3ـ مراد از دین در مسئله قلمرو دین در کلام جدید مطلق دین است نه یک دین خاص و اگر در مباحث کلام جدید از دین خاصی نام برده می شود، بهعنوان مثال است.
در دهه های اخیر به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی موضوع قلمرو دینی به صورت جدی در جامعه ما مطرح شده است. مخصوصاً از این جهت که حاکمیت دینی داعیه جایگزینی نظامات دینی در مقابل نظام های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی... مبتنی بر اندیشه های غیردینی را دارد.
از طرف دیگر روشنفکران دگراندیش با پشتوانه ی آنچه غرب در رویارویی با مسیحیت بهدست آورده، در مقابل حاکمیت دینی و دیانت اسلامی صف آرایی نموده است و با طرح بخشی از مباحث معرفت شناختی و فلسفه تحلیل زبانی و در استمرار آن با تقدس زدایی از علوم اسلامی زمینه مطرح ساختن اندیشه جدایی دین از سیاست را فراهم می سازند.
آنچه که در این تلاش ها به چشم می خورد نوعی شتابزدگی علمی آلوده به سیاسی کاری است که پیگیری بحث ها را از مدار صحیح خود خارج می سازد.
علی ایحال لازم است با دسته بندی مباحث، شبهه ها و سؤال ها و شناسایی چالش های در سر راه دعوت اسلامی و تحقق حاکمیت دینی و ارزش های الهی، اقدام بایسته که همان پاسخگویی متعهدانه وعالمانه به پرسش ها و ایستادگی قاطع علمی در برابر شبهه افکنی هاست، صورت پذیرد.
اسلام بهعنوان یک مکتب همانند سایر نظام های فکری و اندیشه ای که تبیین و تحقق خود را نیز در میان آحاد بشری پیگیری می نماید، در سه مرتبه و مرحله مواجه با سؤال و چالش است که به اختصار نسبت به ارائه آن می پردازیم.
1ـ اثبات مکتب (تحقیق)
موضوعاتی که در این مرحله و مرتبه مطرح است عناصر سازندة جهان بینی اسلامی است که مباحثی همانند: مسائل شناخت شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی، فرجام شناسی و راهنماشناسی را شامل می شود. مواد محتوایی این مرحله که مفاهیم نظری آن را تشکیل می دهند، مباحثی همانند هستی و چیستی جهان، خلقت، علیت، نظم، حکمت، وحدت و کثرت، غیب و شهود ... است درباره ی انسان مسائلی همانند نیازها، گرایش ها، سعادت، فضیلت، تربیت، عقل و فطرت و ... و درباره جامعه، قانونمندی، رشد، توسعه، مدیریت، قانون گذاری، ولایت، سنت های اجتماعی و دربارة تاریخ، مسائلی همانند قانونمندی، سرنوشت، ضرورت، تکامل، انحطاط و تحول و ... مطرح می شود.
روش درست در اثبات احکام و یا نفی شبهات و اشکالات، اتکا به برهان، خطابه و مناظره است، همچنان که تکیه بر مغالطه، روش های پوزیتویستی و دیالکتیکی اتخاذ روش نادرست است. برای پاسخگویی و توسعه مطالعات نیاز به دانش های نظری هم چون متدولوژی، منطق، فلسفه، کلام، دین شناسی تطبیقی، اخلاق و فلسفه اخلاق و تاریخ و فلسفه تاریخ و انسان شناسی است.
2ـ شناخت مکتبی «تبیین»
بعد از اثبات ضرورت و سودمندی مکتب، ناگزیر به شناخت مکتب در ابعاد مختلف آن، همچون معارف توصیفی، معارف تکلیفی و معارف ارزشی آن هستیم. در شناخت مکتب مواد محتوایی آن قرآن، سنت، عقل و اجماع است که این شناخت و تبیین از روش اجتهاد، در حوزه ی اعتقاد، اخلاق و فقه به دست می آید. پذیرش روش های اخباری گری، قیاس، استحسان، مصلحت اندیشی، هرمنوتیک و تجربه گرایی، به کشف حقیقت و شناخت آموزه های اصیل مکتب منجر نخواهد شد و پژوهشگر و محقق را به بیراهه می برد. علوم مورد نیاز در این مرتبه کلام نقلی، اخلاق عملی دینی، فقه، اصول، رجال، درایه، تفسیر و تاریخ و عرفان است.
3ـ تحقق مکتب: «اجرا»
اثبات و شناخت مکتب گام های آغازین و ضروری برای تحقق مکتب در عرصه های حیات فردی و جمعی انسان است. در این مرحله معتقدان درصدد تحقق و کاربست آموزه های مکتب در حوزه های زندگی فردی، خانوادگی، سازمانی و اجتماعی هستند تا به لحاظ روحی، فکری در خانواده و به لحاظ نیروی انسانی، امکانات و منابع و مدیریت در سازمان و به لحاظ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جامعه تکالیف خود را بشناسند و نیازهای خود را پاسخگو باشند.
برای این مهم روش های مجموعه نگر که بتواند معارف دینی و دریافت های عقلی و تجربه های عملی را با هم تلفیق کند، مناسب ترین راه است و در مقابل جزءنگری و انتزاعی عمل کردن و اصالت دادن به تجربه و اکتفا به نقل، راه و روش قابل اعتماد و جامعی نخواهد بود.
در پی جویی و پاسخگویی به این نیاز، مجموعه ای از علوم انسانی و اسلامی همانند اقتصاد، سیاست، روان شناسی، جامعه شناسی و حقوق لازم و ضروری است.
شبهه ها و چالش ها در حوزه تحقیق، تبیین و تحقق مکتب
1ـ نفی قطعیت و ثبات در اصول، ارزش ها و احکام دینی از طریق رواج فرهنگ نسبی گرایی و ترویج روش های متنوع و شخصی در فهم دین به جای روش منطقی در اثبات مکتب و روش اجتهاد در تبیین مکتب
پی آمدها
الف: تردید در باورهای مردم و شکستن مرزهای مقدسات و حرمت های شرعی.
ب: مقایسه میان فرهنگ ها و ادیان گوناگون و توجیه نقاط اختلاف بهعنوان فرهنگ های منطقه-ای.
ج: برجسته کردن اختلاف نظر علما در پاره ای اصول و فروع و گرفتن استفتائات شاذّ و خلاف مشهور از برخی از علما.
د: انکار ضرورت مرجعیت دینی در فهم معارف وحی.
ه: افزایش حمله به شخصیت های روحانی و مذهبی.
و: افزایش تدریجی شبهات و تردیدها نسبت به اصول عقاید اسلامی و کشاندن دامنه شبهات به مسلمات دین و مذهب.
ز: غیرعقلانی دانستن اصول و ارزش های دینی و پرهیز دادن از دخالت عقل در حوزه دین یا دخالت دین در حوزه عقل و تجربه.
ح: تبلیغ پلورالیزم دینی و تردید در معیارهای حقانیت در پذیرش دین.
2ـ نفی جامعیت و شمول دین و منحصر ساختن آن به حوزه عبادیات و اخلاقیات فردی
پی آمدها
الف: تردید در مسأله امامت و ولایت سیاسی ائمه(علیهماالسلام) و انحصار ولایت در محدوده امور شرعی یا دینی.
ب: ایجاد شبهه در ثبات و استمرار شریعت و امکان جاودانگی احکام و ارزش های الهی.
ج: تردید در ضرورت یا ماهیت حکومت دینی و ترویج ادعای ناسازگار دین با نهادهای دنیوی.
د: تفسیر تاریخ پیامبران و ادیان الهی در قالب مصلحان فردی.
ه: ایجاد القاء شبهه در راستای تفکیک مدیریت دینی و علمی.
و: ترویج عرفان گرایی و صوفی منشی در بین اقشاری از مردم وتبلیغ شعار دین بدون شریعت.
ز: تفکیک مطلق حوزه دین و عقل و حس و پرهیز از پذیرش یک منطقه هماهنگ کننده.
ح: تأکید بر جنبه های علمی و فناوری و بی توجهی به جبنه های ارزشی و دینی در توسعة مناسبات اجتماعی.
ط: بزرگ جلوه کردن محدودیت های شرعی و عدم آشنایی به حکمت و فواید اجرای احکام.
3ـ تضعیف غیرت دینی و حساسیت های مذهبی و شیوع اباحه گری
پی آمدها
الف: تظاهر به فسق و فجور و شکستن مرزهای حلال و حرام در جامعه.
ب: تضعیف منطق تولی و تبری و مرزبندی های دینی و ارزشی.
ج: تضعیف اصل امر به معروف و نهی از منکر در جامعه به بهانه خشونت گرایی و قانون مداری.
د: اختلاط روابط زن ومرد و از میان برداشتن حریم های شرعی.
و: عقب نشینی مسئولان و کارگزاران حکومتی نسبت به حدود و حریم های ارزشی و اخلاقی.
و: رواج توجیهات بی پایه از سوی متدینان ومسئولان برای ایجاد تغییر در احکام و ضوابط شرعی.
ز: افزایش سن ازدواج و پیدایش زمینه های انحراف.
ح: افزایش مشکلات اقتصادی و پیدایش زمینه ها و شیوع راه های خلاف در کسب درآمد.
ط: بزرگ نمایی ضعف های اخلاقی مسئولان.
ی: دامن زدن به اختلافات و شکستن چهره های مقبول و مقدس.
4ـ افزایش مقبولیت روش های مادی و معیارهای حس گرا و کاربرد آن در محاسبات فردی و اجتماعی
پی آمدها
الف: تبلیغ ارزش ها و حساسیت های مادی در زندگی مردم و ترغیب به رفاه و تجمل.
ب: تبلیغ منافع فردی و تقدم آن بر منافع ملی دینی.
ج: بزرگ نمایی مشکلات اقتصادی و تبلیغ پیشرفت های مادی بهعنوان شاخصه توسعه و رشد.
د: افزایش فاصله فقر و غنا و تأثیرگذاری آن بر گرایش به جنبه های مادی و غیرارزش.
ه: تضعیف و تردید در اعتقاد به غیب و قدرت الهی در برنامه ریزی های حکومتی، اجتماعی.
و: ترویج منطق مادی و تجربی در حوزة کارشناسی.
1 - اصول کافی ج 1 – کتاب عقل و جهل حدیث 29
نوع مقاله:
نظرات شما عزیزان: