پرسش حسنیه از طریق معرفت خدا
در این هنگام حسنیه بار دیگر زبان گشوده و گفت:
ای ابراهیم! امروز که تو عالمترین دانشمند این عصری و من کنیزی بی اعتبار که از میان کفار به اسیری گرفته اند و خواجه ای مرا به چند درهم ناسره خریده و به شرف دین اسلام مشرف شده ام و به خدای یکتا معرفت پیدا کرده ام و پیغمبر و امام خود را شناخته ام، اینک سؤالات و شبهاتی دارم که نه بخاطر ستیزه جوئی و امتحان از تو سؤال می کنم، و از تو می خواهم که سؤالات مرا پاسخ گوئی تا در صورت پاسخ صحیح تو را مدح گفته و از امروز به سلک شاگردی تو در آیم و ملازم تو گردم.
1- اشاعره پیروان مذهب اشعری بودند که قائل به جبر بوده اند.
ای ابراهیم! چون فرزند از مادر متولد می شود، نه جهود است و نه ترسا، نه مسلمان است و نه مشرک، نه شیعه است و نه سنی، پدر و مادر او هستند که معلم و استاد اویند و او را مسلمان یا کافر یا جهود یا ترسا یا مؤمن یا منافق می کنند
هرکس اعتقاد باطلی داشته باشد یکی از آن دو حالت برای او متصور است، یا آنکه اعتقاد خود را حق می پندارد و بدان اعتقاد راسخ دارد و طبق آن عمل می کند و یا آنکه می داند که اعتقاد او باطل است و به تلبیس و خدعه و نیرنگ حق را می پوشاند و مردم را بدان می فریبد. این هر دو گروه در دوزخ هستند.
ای ابراهیم بگو ببینم آیا هیچیک از انسان ها می توانند خدا را حقیقتا بشناسند؟ یا نه؟ اگر می توانند از راه هدایت و عطای الهی است یا از راه مطالعه کتب، یا هر دو؟
ابراهیم از ترس جواب نمی داد.
حسنیه گفت ای ابراهیم! وقتی که تو، که از همه عالم تری جواب نمی دهی، پس من اشکال خود را از که بپرسم و تحقیق نمایم؟ ابویوسف که از شاگردان ابوحنیفه بود سر بلند کرد و گفت:
ای حسنیه! سؤال تو از راه تحقیق نیست، بلکه از این جهت است که با ما مجادله کنی و به ما کنایه و تعریض بزنی. با این وجود هر چه می خواهی سؤال کن.
حسنیه گفت! بسیاری از احادیث و تفاسیری که شنیده و مطالعه کرده ام به نقل از امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب علیه السلام و امام حسن و امام
حسین علیهماالسلام و سلمان و ابوذر و مقداد بوده ولی در این ولایت بعضی از مردم بر خلاف آن می گویند و شما نیز مخالف آنها هستید و آنها را باطل می دانید و هرکس را که به آن عمل نماید تکفیر می کنید و متاسفانه می بینم که اکثر احادیث شما از معاویه و عمرو عاص و انس بن مالک و عایشه و مانند اینهاست.
نظرات شما عزیزان: