شروع بیت با حرف ث
ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد که خاک میکده ی عشق را زیارت کرد
حافظ
ثمری گر ندهد آه فغان خواهد داد اثری گر نکند ناله دعا خواهم کرد
ثلث دين من ديده يار است عاشقم من٬ دين بسيار است
شروع بیت با حرف ج
جان بی علم بی نوا باشد مرغ بی پر نه بر هوا باشد
سنایی
جان خوشست اما نمی خواهم که جان گویم تو را خواهم از جان خوشتری یابم که آن گویم تو را
هلالی جغتایی
جانم بگیر و صحبت جانانه ام بخش کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست
هوشنگ ابتهاج
جانی که خلاص از شب هجران تو کردم در روز وصال تو به قربان تو کردم
فروغ بسطامی
جای مهتاب، به تاریکی شب ها تو بتاب من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند
فریدون مشیری
جذاب ترین مرحله، ای عشق همین است از من تو همان چیز بخواهی که ندارم
خلیل ذکاوت
جذبه عاشق اثر در سنگ خارا می کند کوهکن معشوق خود از سنگ پیدا می کند
صائب تبریزی
جز دل که گیرد جان من جز من که گیرد جان دل گر دل بمیرد وای من گر من بمیرم وای دل
مهرداد اوستا
جز راست مگوی گاه و بی گاه تا حاجت نایدت به سوگند
ناصر خسرو
جز کوی توام نیست به سر فکر مقامی تا عمر به پایان برسد منزلم این است
گلشن کردستانی
جمع ما جمع نباشد تو پریشان باشی یاد حیرانی ما آری و حیران باشی
وحشی بافقی
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش
سعدی
جوانی بر سر کوچ است، دریاب این جوانی را که شهری باز، نشناسد غریب کاروانی را
نظامی
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
شهریار
جهان را نیست کاری جز دو رنگی گهی رو می نماید گاه زنگی
نظامی
جهان سر به سر حکمت و عبرت است چرا بهره ی ما همه غفلت است
فردوسی
جان ها در اصل خود عیسی دمند یک دمش زخمند و دیگر مرهمند
نظرات شما عزیزان: