واژه "بسیج" در جامعه مذهبی ایران واژه ای آشناست و کمتر کسی یافت می شود که این واژه را به مفهوم مثبت و یا منفی نشنیده باشد و از شنیدن آن مفهومی برایش تداعی نکند . نوع نگرش افراد و تفسیری

که از این تعبیر دارند گوناگون و گاه متضاد است و فاصله عمیقی بین برداشتهای جاری از این واژه در ذهن جامعه وجود دارد . پس زمینه های ذهنی مردم که از چگونگی مواجهه آنان با این تعبیر و نیز نهادی که با همین نام وجود دارد، شکل گرفته در تفسیر آنان از واژه یاده شده نقش جدی دارد . گروهی از سیج یک مفهوم والای عرفانی دارند و در آن خروج از رنگ تعلق و غرق شدن در بی رنگی مطلق و نوعی قلندری می بینند عده ای از آن خاطره جنگ و دفاع و غیرت ملی را در ذهن می آورند، برای جمعی بسیج نهادی نظامی - انتظامی است که حتی از دخالت در حوزه شخصی افراد و پایمال کردن حقوق فردی هم پروا ندارد، برای بعضی بسیج و بسیجی تداعی گر لباس و شکل ظاهری است و برای گروههایی مفاهیمی دیگر را به ذهن می آورد اما پرسش اصلی همچنان بی جواب است که "بسیج" چیست؟

به نظر می رسد مناسب ترین روش برای دستیابی به مفهوم"بسیج" کنارگذاشتن آثار شرایط زمانی و مکانی در مفهوم بسیج و مراجعه به مبتکر این واژه در ادبیات ماست سخنان ایشان می تواند تنها منبع قابل اعتماد در تفسیر این واژ باشد .

به بهانه نشر تبیان بیست و نهم با عنوان بسیج در اندیشه امام خمینی شایسته است نگاهی به واژه بسیج در اندیشه مبتکر و بنیان گذار این تعبیر داشته باشیم .

در اندیشه امام بسیج بیش از آن که یک نهاد و تشکیلات باشد روش مدیریت نهضت، انقلاب و جامعه بود، چیزی که در ادبیات مبارزاتی از آن به قیام توده، نهضت ملی، حرکت مردمی، اعتراض عمومی و امثال آن تعبیر می شود و در ادبیات سیاسی مدیریت جامعه، به دموکراسی، مردم سالاری و نظائر آن یاد می گردد .

این روش نقطه مقابل روشهای انقلابی دیگر نظیر حرکتهای چریکی، قیام مسلحانه، کودتا و امثال آن در فرهنگ مبارزه است . به نظر امام خمینی تحول سیاسی از طریق بکارگیری نیروی توده ای روشی موفق و تجربه شده بود که در نهضتهای انبیا پاسخ لازم را داده بود . وی در سال پنجاه و هشت در یک سخنرانی چنین گفت:

"موسی - علیه السلام - که تفصیل تاریخش در قرآن هم هست و در کتب آسمانی هم هست، ملاحظه می کنید که یک آدمی بوده است، یک شبانی بوده است، شبان حضرت شعیب بود مدتها، و با یک عصا مردم را همین مردم توده را را برضد فرعون که در زمان او بزرگترین قدرت بود بسیج کرد . "

[از سخنرانی وی در جمع افراد جهاد سازندگی و پاسداران قم 5/4/58 صحیفه امام 8/292]

و در یک سخنرانی دیگر در همان سال گفت:

"به حسب تاریخ، تاریخ اسلام هم که نزدیک است به ما، تاریخ دیگر هم که منقول است ... قیامهای انبیا همیشه اینطوری بوده که یکی از بین خود اینها، از بین خود این مومنین که طبقه پایین بودند، از خود همین مردم پایین یکی انتخاب می شد برای اینکه تبلیغ کند و کارش هم، یکی از کارهایش هم این بود که همین جمعیت مستضعف مقابل مستکبر را تجهیز می کرد یا تبلیغاتی می کرد . "

[در جمع دانشجویان دانشجویان دانشکده بابل 30/4/58، صحیفه امام ج 9/170 - 169]

این روش تنها روش موفق و مورد بهره گیری پیامبران بود و روشهای دیگر در قیام موسسان ادیان کاربردی نداشت . همین امر موجب شده بود که وی علاقه ای به این روشها نشان ندهد و همواره بر نقش توده ها تاکید بورزد و بسیج تبلور تاکید ایشان بر نقش اول داشتن توده مردم بود .

از آنجایی که بسیج در دوران جنگ عراق علیه ایران نام و عنوان خود را تثبیت کرد شرایط زمانی به بسیج مفهوم نظامی بخشید و کم کم آن را به نهادی نظامی - انتظامی تبدیل کرد اما در دیدگاه امام بسیج نهاد نظامی نبود بلکه مفهومی فراتر و پر گسترده تر از آن داشت و رنگ نظامی یکی از رنگهای آن بود که تحت تاثیر شرایط زمانی پر رنگ تر گشت و گرنه واژه بسیج با مفهوم مردم سالاری و حاکمیت مردم بیشتر قرابت و همخوانی داشت . تاثیر منفی شرایط در محدود شدن این تعبیر به یک مفهوم نظامی موجب گشت تا این واژه که به واقع یک نظریه سیاسی - اجتماعی بود از مفهوم حقیقی خود دور شود و در یک شاخه آن محدود گردد و کارآیی خود را در حوزه واقعی خود از دست بدهد .

اما اکنون که شرایط یاد شده تغییر پیدا کرده و مباحث نظری و تئوریک در حوزه مدیریت اجتماعی در بین اندیشوران و متفکران جای مناسب باز کرده است شایسته است به بسیج عنوان یک دیدگاه و نظریه سیاسی، و نیز مبنای مشروعیت حاکمیت نگاهی دوباره انداخته شود تلاشی در خود برای استنباط مبانی نظریه حاکمیت مردم و مردم سالاری از نظر امام از آن انجام پذیرد .

امام نه تنها به بسیج توده ای به عنوان تنها روش درست برای تحولات اجتماعی

جوامع بشری می نگریست و آن را به مثابه مبنای حاکمیت می دید بلکه در تعبیر ایشان حزب الله نیز به همین مفهوم بود . وی حاکمیت ها را به دو شکل کاملا متمایز می دید; شکلی از آن حاکمیت بدون توجه به خواست و اراده مردم بود که از آن به حاکمیت قلدران یاد می کرد و شکل دیگر آن حاکمیت منبعث از اراده و خواست مردم بود و جامعه بشری در طول تاریخ، شاهد مبارزه و جدال بین این دو نوع حاکمیت بود . در ذهنیت وی حتی واژه حزب الله که ترکیب کاملا اسلامی دارد به مفهوم توده مسلمان نبود بلکه وی غیر مسلمانان را هم در قلمرو حزب الله می دید در نیمه نحست سال 58 در سخنانی گفت:

"من یک پیشنهادی در چند روز پیش از این کردم که اگر این پیشنهاد را عمل کنند، این اسباب این می شود که روابط ان شا الله کم کم پیدا بشود و ایجاد یک حزب مستضعفین، تمام مستضعفین دنیا اعم از مسلم و غیر مسلم، این دولتهای غیر اسلامی به مردم ظلم می کنند، ملتها اینطور نیستند ملت مثلا آمریکا، ملت فرانسه، آنهایی که ظلمی نمی خواهند بکنند، آن که ظلم می کند، آن که خلاف می کند دولتها هستند، آنها هم مستضعفین شان گرفتار مستکبرین است و اگر یک حزبی در عالم پیدا بشود، یک حزب عالمی، حزب مستضعفین که همان حزب الله است، این همان مشکل رفع بشود" .

در این سخن در یک سو حاکمان و در سوی دیگر مردم قرار دارند و پیشنهاد، ایجاد یک حزب مستضعفین است که شامل مسلم و غیر مسلم می شود و این حزب مستضعفین همان حزب الله است .

با این بیان می توان گفت: بسیج، حزب الله، مستضعفین و تعابیری از این دست که هم در مرحله آغازین قیام و هم پس از استقرار نظام مورد تاکید امام خمینی بود به واقع برجسته کردن نقش توده ها در مدیریت زندگی و جامعه خویش بود، این نقش در مرحله انقلاب و تحول در شکل تظاهرات و خواسته های عمومی مطرح می شد و در دوران استقرار بخشی به نظام در شکل نیروی مدافع و رزمنده تبلور یافت و در زمان تثبیت نظام در شکل حضور مداوم و همه گیر در تعیین مدیران و مسئولان از طریق رای گیری و امثال آن بود، مقابل این نگرش را می توان چنین ترسیم کرد . در مرحله تحول تکیه بر روشهایی چون کودتا، جنگ چریکی، ترور و نظایر آن و در مرحله استقرار بخشی تکیه بر نیروها و تشکلهای رسمی و در مرحله تثبیت نظام در دست گرفتن حاکمیت از سوی طراحان و مجریان تحول بدون توجه به خواست و اراده مردم .

با این وصف همه مردم عنوان بسیجی، حزب الله، مستضعف و امثال آن خواهند گرفت و بدیهی است که در این تفسیر نهاد، شکل ظاهری افراد، پوشش خاص، وابستگی و نظائر آن نقشی ندارند چنان که در اطلاق لفظ مردم به افراد جامعه هیچ کدام از این تشخص ها لحاظ نمی گردد . از این رهگذر تنها کسانی بیرون از دایره مفهومی عنوان یاده شده قرار می گیرند که ستمکاری، تجاوز به حقوق عامه، نادیده انگاشتن حق تصمیم گیری برای مردم و حاشیه ای تلقی کردن آنان را روش و مرام زندگی سیاسی خود قرار داده باشند و روحیه طغیانگری و فرعون منشی را در خود ایجاد کنند .

کتاب"بسیج در اندیشه امام خمینی" به واقع با بیان ضمنی در تلاش است همین مفهوم را القا کند و بر این نکته تاکید ورزد که بسیج منحصر در یک نهاد نیست و کار آن نیز نظامی یا انتظامی صرف نمی باشد بلکه تجلی حضور دائمی مردم در سرنوشت خود است که در هر شرایط متناسب با آن بروز و ظهور پیدا می کند . خواندن کتاب و تامل در آن برای درک اندیشه امام در این حوزه بسیار مفید است .