5- «انسان» محل ظهور اسماء الهی
تعریف انسان به «حیوان ناطق» که در منطق گفته میشود، تعریف کاملی برای انسان نیست، چون در این تعریف نظر به ادراک و فهم انسان شده و میخواهد بگوید انسان حیوانی است که قدرت ادراک و فهم دارد. در حالیکه شواهد قرآنی و سیرهی اولیاء الهی(ع) نشان میدهد انسان میتواند تا مقامی که مظهر نمایش جمال حضرت ربّالعالمین باشد، صعود کند. قرآن میفرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسمَاءَ كُلَّهَا»(20)
خداوند همهی اسماء را به آدم آموخت و بعد هم او را مأمور کرد که؛ «یا آدَمُ! اَنْبِئْهُمْ بِاَسْمَائِهِمْ» ای آدم! از آن اسمائی كه به تو تعلیم دادیم ملائکه را آگاه کن و اسماء آنها را به آنها خبر بده. پس میشود طوری زندگی کرد که زندگی ما در این دنیا نمایش اسماء الهی باشد و شناخت نفس نظر به چنین مقامی دارد تا انسان جان خود را مجلای همهی اسماء الهی بنگرد و از این طریق متوجه پروردگار خود شود.
اگر كسی توانست خود را از حجابهایی که مانع نظر به حقیقت انسان است، آزاد کند با حقیقتی از خود آشنا میشود که مقام تجلی همهی اسماء الهی است و به این معنی گفته میشود از خود شروع كنید، چون تمام حقایق عالَم در نزد خودتان است و بر این اساس امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ تَجَرَّدَ»(21) هرکس خود را شناخت از همهی علائق دنیایی مجرد و جدا میشود. چون حقیقتِ همهچیز را در نزد خود مییابد و قرآن را انعکاسی از همان اسماء میبیند که بر جانش تجلی کرده، امام صادق(ع) در رابطه با تجلی اسماء الهی در قرآن فرمودند: «إنَّ اللهَ تَجَلَّی لِعِبادِهِ فِی کَلامِهِ وَلکِنْ لا یعْلَمُون(لا یبْصرون)»(22) خداوند در کلامش برای بندگان تجلی نموده ولکن آنها نمیدانند یا نمیبینند. حقیقت آن است که دین، قصهی دانهدانهی تارهای وجود ماست، دین آمدهاست كه تمام تارهای وجود ما را به ترنّم وادارد. انسان درواقع در دینداری، سمفونیِ كاملِ خودش را اجرا میكند و بحث «معرفت نفس» انسان را متوجه این حقیقت میکند. به گفتهی مولوی:
تا ابد هر چه بُوَد او پیش پیش
درس كرد از علم الأسماء خویش
به همین جهت وقتی انسان از حجابهایی که او را از خودش غافل کرده آزاد شود آنچه را پیامبران خدا برایش میآورند تصدیق میکند. مولوی میگوید:
خویش را صافى كن از اوصاف خود
تا ببینى ذات پاك صاف خود
بینى اندر دل علوم انبیا
بى كتاب و بى مُعید و اوستا(23)
پس میتوان گفت رابطهای دو طرفی بین خودشناسی و فهم شریعت هست. زیرا از یک طرف «شریعت» مظهر و مذکّر اسماء الهی است و از طرف دیگر جان انسان محل تجلی اسماء الهی میباشد. و به همین جهت خداوند نام قرآن را ذکرٌ للعالمین گذاشت زیرا قرآن متذکر همان حقایقی است که در جان انسان هست. قرآن میفرماید: «لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْكُمْ كِتَابًا فِیهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»(24) ما کتابی را سوی شما نازل کردیم که در آن به یاد شما بودیم، آیا در آن تعقل نمیکنید؟ کافی است انسان از طریق معرفت نفس به این موضوع حساس شود تا به کمک دستورات شریعت الهی هر چه بیشتر به حقیقت خود دست یابد و دینداری را عین برگشتِ هرچه بیشتر به خویشتنِ خود بیابد.
شریعت الهی در همهی ابعاد خود، مذكّر حقیقت درونیِ انسان است، تا با هرچه بیشتر قلبیکردن عقاید و اعمالی که دین میفرماید، انسان به فطرت خود نزدیک شود و آنچه مانع ارتباط صحیح با خودِ راستین انسانها است از میان برود. یک رابطهی دوطرفی بین «خودشناسی» و «فهم شریعت» برقرار است که میتوان گفت رابطهای است بین اجمال و تفصیل از یک حقیقت، چون انسان در فطرت خود به صورت اجمال همهی اسماء را دارا است و قرآن که حامل همان اسماء الهی میباشد، به عنوان «ذکر» متذکر همان اسماء میشود تا انسان از اجمال به تفصیل آید و جنبههای بالقوهی خود را فعلیت بخشد و این است معنی اینکه گفته میشود یك رابطهی دوطرفی بین «عمل به شریعت» و «خودشناسی» وجود دارد. مهم آن است كه از طریق «معرفت نفس»، منظر خود را به شریعت تصحیح كنیم تا انتظاراتمان از آن، برآورده شود.
نظرات شما عزیزان: