باز هم باب عنایت وا شد//مناجات با خدا
باز هم باب عنایت وا شد
که هلال مه حق پیدا شد
رمضان آمده از سوی رحیم
دست خالی من و دست کریم
باز هر خسته دلی شاد شده
دلم از بند غم آزاد شده
باز هم جرم و گنه می بخشد
صله بر سائل ره می بخشد
کیست از ماه خدا بهره بَرَد
رزق و روزی ز همین سفره بَرد
که به من رزق عنایت کردی
بر در خویش تو دعوت کردی
بر در خویش تو دعوت کردی
حالیا آمده ام، مهمانم
به سر سفره ی تو می مانم
در صف عشق مرا هم بنشان
باید آیا بدهم من قَسَمت
تا شوم غرق عطا و کرمت
جان زهرا و علی کن نظری
تا که آید ز نگارم خبری
جواد حیدری
نظرات شما عزیزان: