شـاخـصه هـای بـرتـر رسـول اکـرم بـر پیامبـران
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2558
بازدید دیروز : 8958
بازدید هفته : 345373
بازدید ماه : 2558
بازدید کل : 11059409
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 2 / 8 / 1400

کارت پستال میلاد پیامبر اکرم و امام جعفر صادق


اسوه جهانیان
آیاتی درقرآن رسول خدا را به عنوان اُسوه والگوی انسانها معرفی می‏کند وآیاتی دیگر، آن حضرت را مهذّب و تزکیه شده الهی می‏داند آنگاه می‏فرماید: او اسوه شماست، به او اقتدا کنید فرموده خدا که: ?لقد کان لکم فی رسول الله اُسوة حسنة?۷ بعد از آن است که پیغمبر خود را به آداب الهی مؤدّب ساخته، با دستوراتی نظیر: ?خذ العفو وآمر بالعرف وأعرض عن الجاهلین?۸ آراسته است.


درعظمت رسول خدا همین بس که خدای سبحان می‏فرماید: ?ولقد اتیناک سبعاً من المثانی والقران العظیم?۹ ما سوره مبارکه «فاتحة» و قرآنی عظیم را به تو دادیم. کتابی که: ?لو أنزلنا هذا القران علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیة الله?۱۰ اگر حقیقت آن را بر کوه نازل می‏کردیم آن کوه متلاشی می‏شد، کوه توان تحمّل عظمت قرآن را ندارد امّا تو به خوبی آن را تحمّل می‏کنی.
آنان که در برابر قرآن، هیچ عکس العملی نشان نمی‏دهند به این جهت است که قرآن را تحمّل نکرده‏اند، تنها اندکی از وجود لفظی و کتبی یا از مفهوم ذهنی آن بهره‏برده، وحی قرآنی در جانشان ننشسته است و گرنه آنان نیز در خود احساسی داشتند و برخود می‏لرزیدند چنانکه دراین باره می‏فرماید: ?الله نزل أحسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی تقشعرُّ منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم إلی ذکر الله… ?۱۱: اندام کسانی که از خشیت الهی برخوردارند در برابر عظمت قرآن می‏لرزد، ابتدا بی‏تابی می‏کنند، سپس به آن مأنوس شده بدن و دلشان می‏آرمد.
آنان که واکنشی در برابر قرآن ندارند برای آن است که وحی قرآنی به دلشان نمی‏نشیند و گرنه مؤمن هنگامی‏که قرآن بر او تلاوت می‏شود بر ایمانش افزوده می‏گردد: ?إذا تلیت علیهم ایاته زادتهم إیماناً? و هنگام یاد حق، دل او می‏تپد: ?الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم?۱۲ اگر با ذکر نام الهی دل ما نمی‏تپد برای آن است که به دلمان راه پیدا نکرده، ذِکر لفظی هست ولی ذُکر قلبی نیست، یاد خدا که به دل راه یافت حتماً آن دل در برابر محبوب مطلق، به تپش درمی‏آید، خاصیّت ذکر خدا آن است که، ابتدا همراه آن تپش باشد، سپس انس و آرامشِ لذت بخشی پدید آید و هر چه ظرفیت قلب بیشتر و انس با قرآن افزونتر باشد، تحمّل آن و آرامش در سایه آن بیشتر خواهد بود، لذا اگر قرآن بر کوه نازل می‏شد آن را متلاشی می‏کرد ولی بر قلب رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و آن حضرت همچنان آرام بود ?نزل به الروح الأمین ? علی قلبک لتکون من المنذَرین?۱۳ قلب او آن قدر استوار و مستحکم بود که از هر کوهی متصلّب تر می‏نمود.
نرمی و صلابت در قلب رسول اکرم
قلب پیامبر، همانند قرآن کریم دارای دو وصف ممتاز نرمی‏و صلابت است، نرمی‏دل رسول اکرم را می‏توان از آیه: ?فبما رحمة من الله لنت لهم?۱۴ استنباط کرد، و صلابت آن را از مقایسه با کوه فهمید، زیرا کوه با همه صلابت در برابر وحی توان مقاومت ندارد ولی قلب رسول اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم آن را تحمّل می‏کند، قرآن کریم نیز دارای دو صفت برجسته آسان بودن و وزین بودن است؛ آسان بودن را می‏توان از آیه: ?ولقد یسّرنا القران للذکر فهل من مدّکر?۱۵ استنباط کرد، و وزین بودن آن را از آیه: ?إناسنلقی علیک قولاً ثقیلاً?۱۶ استظهار نمود.
بعضی از امور، افراد ضعیف را می‏لرزاند و افراد متوسط و قوی در برابر آن مقاومند؛ بعضی از مسائل، افراد متوسط را به رعشه می‏افکند ولی افراد قوی را نمی‏لرزاند؛ و بعضی از حقایق، افراد قوی را نیز به لرزه وا می‏دارد ولی توان لرزاندن اوحدی از انسانها را ندارد و بعضی از مراتب، اوحدی از انسانها را نیز به رعشه می‏اندازد نظیر غشیه‏ای که هنگام تلقی وحی، بدون وساطت جبرئیل، بر حضرت رسول عارض می‏شد. مرحوم صدوق (رحمه الله) از امام‏ششم (علیه السلام) نقل می‏کند که فرمود: «ذاک إذا لم یکن بینه وبین الله أحد، ذاک إذا تجلی‏الله له … »۱۷: آنگاه که خدای سبحان بدون واسطه تجلی می‏کرد و کسی بین پیامبر و خدا حاجز نبود به پیغمبر حالت غشیه‏ای خاصّ دست می‏داد که مدهوش می‏شد و به لرزه در می‏آمد!
قلب، هر اندازه قوی باشد گاه توان محدود خود را از دست داده در برابر قویتر از خود می‏تپد.
رسول خدا از هر کوهی استوارتر است، کوه را می‏توان از بیرون به وسیله سیل، که سینه کوه را شکافته درّه پدید می‏آورد، و از درون به وسیله آتشفشان منفجر کرد، یا از دامنه یا قلّه‏اش کاست ولی رسول خدا چنان استوار بود که نه عوامل درونی، مانند غضب و ترس او را متزلزل می‏کرد، و نه علل و عوامل بیرونی می‏توانست از صلابت و عظمت او بکاهد، از هر کوهی استوارتر بوده. مؤمن واقعی نیز از هر کوهی استوارتر است؛ نه پیرو دشمن‏های بیرون، و نه تابع دشمن‏های درون؛ نه همچون کوههای آتشفشان، که از درون منفجر می‏گردد و نه چون کوههای سیل زا، از بیرون کاسته می‏شود، حتّی در حال نبرد با کافران و مشرکان، که بر اساس: ?أشدّاء علی الکفار?۱۸ خشمناک می‏شود، باز تعادل خود را حفظ می‏کند.
صراط مستقیم
رسول خدا چون خود صراط مستقیم است و صراط مستقیم از مو باریکتر و از شمشیر برنده‏تر است او نیز از هر مویی باریکتر و از هر شمشیری برنده‏تر است، در جوامع روایی آمده است، که «اهل‏بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) صراط مستقیم‏اند»۱۹ و بالاتر از همه، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خود صراط مستقیم است، برای آن که در مسائل اعتقادی، اخلاقی و عملی، راه، عین رونده آن است و اگر صراط مستقیم از مو باریکتر و … و سالک، عین صراط است پس شناخت مقام بعضی از سالکان، چون رسول خدا، از مو باریکتر و از شمشیر برنده تر است.
دقت‏فراوان لازم است که انسان از خط افراط و تفریط که هر دو گمراهی است برهد؛ خدا فرمود: ?یس ? و القران الحکیم ? إنک لمن المرسلین ? علی صراطٍ مستقیمٍ?۲۰ تو بر بستر صراط مستقیم هستی. صراط مستقیم راه کوی و برزن نیست، که رونده غیر از راه باشد و بر سینه آن حرکت کند. اصولاً متحرک با حرکت خود، مسافت را از قوّه به فعل در می‏آورد، هیچ مسافتی از پیش آماده نشده، مقوله «أین» که مسافت حرکت است غیر از «مکان» است که ممکن است قبلاً وجود داشته باشد ولی مسافت نیست زیرا، حرکت در «أین» است نه در مکان به عنوان سطح، به هر حال سالک حق، عین راه است و اگر کسی در این راه حرکت کرد و پیرو ?فاستقم کما أمرت ومن تاب معک?۲۱ شد، و از گرایش به سمت افراط و تفریط دوری جست خود، عین صراط می‏شود؛ لذا خدا به رسولش‏فرمود: «تو بر صراط مستقیم هستی» و در جای دیگر می‏فرماید: ?فاستمسک بالذی أوحی إلیک إنک علی صراط مستقیم?۲۲: روش و راهی را که داری محکم بگیر، چون تو بر صراط مستقیمی. اگر راه، بعضی از حقایق مقصد را نشان ندهد «سبیل» منقطع الآخر است نه «صراط»؛ بزرگراهی را که به مقصد نهایی منتهی می‏شود، صراط می‏نامند و اگر کسی خواست به عالیترین اوج کمال انسانی برسد، قرآن و سنت پیامبر، صراط مستقیم است.
چون رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از نظر ظرافت و حدّت آنچنان است و از جهت صلابت و استقامت این چنین، خدای سبحان او را الگوی انسانها قرار می‏دهد، الگو قرار گرفتن، تنها در خصوص مسائل فرعی و عملی و امثال آن نیست بلکه در معارف عقلی، کرامت و ولایت، نیز هست. هرکس درهردرجه‏ای باشد وبخواهد به کمال نزدیک گردد، خواه از اوتاد یا اَبدال یا سایر فِرَق، چه کسانی که تحت تدبیر و تربیت ولی و راهنمایی هستند و چه آنها که از حیطه ولایت ولی ظاهری خارجند، و بالأخرة هر انسانی در هر گوشه عالم بخواهد راه راست را طی کند الگویش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است؛ او در همه امور، شریعت، طریقت و حقیقت، اُسوه است. ممکن نیست کسی جز از مسیر پیروی رسول خدا بتواند به کمال انسانی راه پیدا کند، چون فرمود: تو بر صراط مستقیمی.و کمال، جز صراط مستقیم نیست.
تجلیل در خطاب
۷٫ خدای سبحان، از نظر ادب محاوره، حرمتی خاصّ برای خاتم انبیا قایل است که برای انبیای پیشین قایل نبوده، انبیای گذشته را با نام مخصوص آنها خطاب می‏کند، امّا هرگز نام مبارک پیغمبر اسلام را به عنوان یا محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نمی‏برد بلکه همیشه از او با تعبیرات تجلیل آمیز مانند: ?یا أیّها النبی?! ?یا أیّها الرسول?! یاد می‏کند و اگر احیاناً خطاب ?یا أیّها المزّمّل? و ?یا أیّها المدّثّر? هست، ناظر بر نکته لطیف تاریخی‏است.
مثلاً در باره آدم ابوالبشر می‏فرماید: ?یا ادم اسکن أنت و زوجک الجنّة?۲۳ و در باره نوح می‏فرماید: ?یا نوح إنّه لیس من أهلک?۲۴ و در باره موسی: ?یا موسی أقبل و لاتخف?۲۵ و در باره حضرت عیسی: ?و إذ قال الله یا عیسی ابن مریم?۲۶ و در مورد حضرت داود: ?یا داود إنّا جعلناک خلیفة?۲۷، ولی در باره رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم علاوه بر خطاب جلالت آمیز خود، به بندگان نیز می‏آموزد که: ?لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً?۲۸: هرگاه خواستید پیامبر را صدا بزنید او را مانند مردی عادی صدا نزنید، بلکه هم نحوه صدا زدن و هم اصل آن آمیخته با تجلیل و تکریم باشد.
عظمت در اخلاق
۸٫ خداوند پیامبر خود را به عظمت اخلاقی می‏ستاید: ?و إنک لعلی خلقٍ عظیمٍ?۲۹ با جمله اسمیه و تأکید، می‏فرماید: تو دارای اخلاق عظیمی هستی، وقتی خدای سبحان از چیزی به عظمت یاد کند، معلوم می‏شود که از عظمت فوق العاده‏ای برخوردار است چون او هرچیزی را به عظمت نمی‏ستاید؛ بسیاری از موارد را با صفت «ضَعف» یا «قلّت» یاد می‏کند، سراسر دنیا را اندک می‏شمرد: ?متاع الدنیا قلیل?۳۰ و از دسیسه‏های شیطان به عنوان: ?إنّ کید الشیطان کان ضعیفاً?۳۱ سخن می‏گوید؛ امّا وقتی از خُلق رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نام می‏برد می‏فرماید:ای پیامبر تو واجد همه ملکات نفسانی در حدّ اعلا هستی!
دید باطلی است که انسان چون کفار قریش، عظمت را در سایه ثروت بداند، آنها که گفتند: ?لولا نزِّل هذا القران علی رجلٍ من القریتین عظیم?۳۲ فلان ثروتمند ساکن مکه یا مدینه یا طائف را عظیم می‏دانستند، عظمت به خُلق است نه مال، و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از این خلق عظیم برخوردار است.
دو ویژگی خاص
۹٫ خداوند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را شخصیتی جهانی دانسته و در باره قلمرو رسالت او می‏فرماید: ما تو را برای جهانیان فرستادیم امّا بر مؤمنان منّت نهادیم. این دو نکته در باره قرآن کنار هم آمده است که قرآن کتابی جهانی است: ?شهر رمضان الذی اُنزل فیه القران هدی للناس و بیناتٍ من الهدی و الفرقان?۳۳ لیکن تنها اهل‏تقوا از آن طرفی می‏بندند: ?ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین?۳۴ این کتاب برای همه آمده، ولی عده‏ای به عمد خود را از آن محروم کرده‏اند، کتابی جهانی است ولی اهل‏تقوا و فضیلت از آن بهره می‏گیرند.
در باره رسول خدا نیز این دو تعبیر را دارد، از طرفی می‏فرماید: تو پیامبری جهانی هستی: ?وما أرسلناک إلا کافةً للناس?۳۵، و از طرف دیگر می‏فرماید: ?لقد منّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولاً من أنفسهم?۳۶: خداوند بر مؤمنان منّت نهاده پیامبری را از خودشان در میان آنها برانگیخت.
«منّت» عبارت است از نعمت سنگین و بزرگی که تحمّل آن آسان نیست، تنها مؤمن از عهده پذیرش نعمت پیامبری و اطاعت از آن، به خوبی برمی‏آید، نعمت ایمان، رسالت و ولایت چنین است. در باره اصل ایمان می‏فرماید: ?بل الله یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمان?۳۷ و در باره اصل امامت: ?ونرید أن‏نمنّ علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمة?۳۸: ما می‏خواهیم بر مستضعفان منت نهاده از بین آنها افرادی را بر انگیخته به مقام امامت بر زمین برسانیم. و در باره رسالت نیز فرمود: ?لقد مَنّ الله علی المؤمنین… ?. علت منحصر ساختن منت بر مؤمنان، با اینکه رسول خدا پیامبری جهانی است، عدم پذیرش نعمت از ناحیه دیگران است، از این رو در سوره سبأ می‏فرماید: ?و لکنّ أکثر الناس لا یعلمون?۳۹ وقتی اکثر مردم آگاه نباشند و از این نعمت خود را محروم سازند پس منّتی هم نیست زیرا نعمت را تحمّل نکردند.
حاصل آنکه: رسالت پیامبر برای همه انسانها تا روز قیامت هست ولی تنها مؤمنان از فیض رسالت بهره‏مند می‏شوند و خدا تنها بر آنان منت نهاده و رسول، از بین آنها مبعوث شده است. گرچه بعثت همه انبیا منّت است امّا دو ویژگی خاتمیت و منت بودن بعثت تنها در خصوص پیامبر خاتم آمده است.
رأفت و رحمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
۱۰٫ خداوند در مورد بعضی از انبیا تعبیر برادر کرده می‏فرماید: «برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم۴۰، «برای قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم»۴۱، «…آن هنگام که برادرشان نوح آنها را گفت… »۴۲ ولی درباره پیامبر اسلام تعبیر برادر نیامده، بلکه می‏فرماید: ?هو الذی بعث فی الأمّیین رسولاً منهم?۴۳ یا اینکه می‏فرماید ?لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیزعلیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم?۴۴: پیامبری برای شما آمده که از جانتان برخاسته، انحراف شما برای او بسیار سخت است، با حرص و شوق کوشش می‏کند تا شما مؤمن بشوید، او مظهر رأفت و رحمت خدا برای مؤمنان است.
رحمت و رأفت، صفت فعل حقّ است و هر صفت فعل را از مقام فعل موصوف، انتزاع می‏کنند نه از مقام ذات وی، جایگاهی که محلّ انتزاع رأفت و رحمت است، جایگاهی امکانی است، و همان جایگاه می‏شود، رئوف و رحیم، و بارزترین مصداق و مظهر آن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.
صفات فعلیه به صفات ذاتیه متّکی است، پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم فعلی است از افعال خدا که به ذات خدا تکیه دارد، او مانند سایر فقرا، ربط محض و فقر صرف است ولی مظهر رأفت و رحمت خداست.
خداوند برای خود رحمتی عامه ورحمتی خاصه قایل است واین دوخصوصیّت را برای قرآن و پیامبر نیز بیان داشته، از طرفی می‏فرماید: من رحمت عامه‏ای دارم: ?رحمتی وسعت کل شی‏ء?۴۵ یعنی هر چه مصداق شی‏ء است مشمول رحمت من است. و از طرف دیگر می‏فرماید: متّقیان، از رحمت ویژه‏ام برخوردارند: ?فسأکتبها للذین یتّقون?۴۶٫ رحمت عامّه مقابل ندارد، ولی مقابل رحمت خاصه، غضب است که زیر پوشش رحمت عامه است چنان که رحمت خاصه زیر پوشش رحمت عامه است،اینکه ما خدا را به رحمت فراگیرش سوگند می‏دهیم۴۷ ناظر به‏همان رحمت مطلقه‏ای است که مقابل ندارد.
قرآن نیز مظهر رحمت عامه است زیرا گرچه برای هدایت مردم است ولی سایر موجودات نیز که به تبع مردم آفریده شده‏اند از فیض قرآنی بهره‏مند می‏شوند.
اگر همه مردم پیرو قرآن باشند جهان اصلاح خواهد شد چون اگر فسادی هست بر اثر وجود انسانهای فاسد است و گرنه: ?ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت?۴۸ عالم، هماهنگ و موزون است، محرومیت و فساد به خاطر ?فبظلمٍ من الذین هادوا حرمنا?۴۹ است. وعده خدا این است که: ?ولو أنهم أقاموا التوریة والإنجیل وما أنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم ومن تحت أرجلهم?۵۰ آنان که به‏کتاب آسمانی خود ارج نهاده و به دستور خدا عمل می‏کنند، هم از روزی‏های بالا (مانند باران مناسب و تابش مناسب آفتاب) یا روزی‏های معنوی (مانند علوم و معارف) برخوردار خواهند بود و هم از روزی‏های زمینی چون مزارع و مراتع٫ اصولاً کسی که در صراط مستقیم قرار گرفت، فیض مادّی و معنوی به سوی او سرازیر می‏شود، لیکن فقط گروه مخصوصی به این فیض عظیم راه می‏یابند. پس قرآن هم در رحمت عامه مظهرعمومیت رحمت خداست: ?هدی للناس?۵۱ و هم در رحمت خاصّه مظهر خصوصیّت رحمت خداست: ?هدی للمتقین?۵۲٫
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، رحمت عامه‏ای است که همگان از او استفاده تکوینی و بهره غیر تکوینی می‏برند، از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که: در خدمت پیغمبر، از جایی عبور می‏کردیم، به هیچ درخت و سنگی نمی‏رسیدیم جز اینکه به‏آن حضرت سلام عرض می‏کردند۵۳ ! آری، همه چیز در پیشگاه رحمت خاصه خاضع است.
هر فضیلتی که مکتبهای غیر الهی دارند محصول بهره‏گیری از تعلیمات انبیاست، با این تفاوت که آنها جهت مردمی‏ره‏آورد انبیا را گرفته و جهت الهی آن را وانهادند، گرچه جهات الهی آمیخته با جهات مردمی‏است امّا مکاتب غیر الهی بین خدا و پیغمبر و بین ره آورد انبیا جدایی افکندند، بعضی را پذیرفته و نسبت به بعضی دیگر کفر ورزیدند: ?ویقولون نؤمن ببعضٍ و نکفر ببعض?۵۴، پس هر حرف حقی در جهان، محصول رسالت انبیاست که: «الحجة قبل الخلق»۵۵ قبل از اینکه دیگران بیایند، صاحبان وحی آمدند و گفته‏های نغز و دلنشین خود را عرضه کردند و دیگران بر سر سفره آنها نشسته و از گفته‏هایشان مدد گرفتند، لذا انبیا هم می‏توانند مظهر رحمت عامه خدا باشند و هم مظهر رحمت خاصه وی.
پیامبر بشیر و نذیر
در سوره سبأ فرمود: «پیامبر بشیر و نذیر است»۵۶ بشیر و نذیر بودن در کنار راهنمایی کردن است او راه و نتیجه پیمودن آن را نشان داده، عواقب تلخ انحراف از راه را نیز بیان می‏کند از این رو بشیر و نذیر است.
در سوره «احزاب» نیز پیامبر را با این اوصاف معرفی می‏کند: ?یا أیها النبی إنا أرسلناک شاهداً و مبشراً ? و نذیراً و داعیاً إلی الله بإذنه و سراجاً منیراً?۵۷ این آیه، رسالت عامه پیامبر را بیان می‏دارد، یعنی تو را برای جهانیان فرستادیم تو چون آفتاب روشنی بخشی. آفتاب برای همه مردم است امّا بهره خاص را بینایان می‏برند، پیامبر راهنمای همه مردم است، امّا صاحبنظران، محقّقان و انسانهای وارسته از وی بهره می‏برند نه تبهکاران. اهل مطالعه، نویسندگان، کسانی که کاری مثبت انجام داده، قدمهای خیر و سودمند برمی‏دارند به طور صحیح از آفتاب بهره می‏گیرند نه کسانی که بیراهه رفته یا به گناه تن در می‏دهند.
فرمود: تو هرگز خاموش نمی‏شوی، و اگر بخواهند نور تو را خاموش کنند خداوند مانع می‏شود: ?یریدون أن یطفؤا نورالله بأفواههم ویأبی الله إلا أن‏یتمّ نوره?۵۸ یا ?والله متمّ نوره?۵۹ این سراج منیر، پیوسته روشن و روشنگر جهانیان است.
عصاره رسالت و شخصیت حقوقی رسول خدا به صورت قرآن کریم متجلی است و این، چراغی است که خدای سبحان برافروخته و هرگز خاموشی ندارد چون: ?ما یفتح الله للناس من رحمةٍ فلا ممسک لها و ما یُمسک فلا مرسل له من بعده?۶۰٫ انسان چگونه می‏تواند چراغ الهی را خاموش کند؟ از هر وسیله‏ای که بخواهد کمک بگیرد، آن وسیله سپاه و ستاد خداست: ?لله جنود السموات و الأرض?۶۱ خود آن ابزار، قبل از اینکه در اختیار انسان باشد در اختیار خداست و خود انسان قبل از اینکه مسلّط برخود باشد، زیر سلطه قهر و قدرت باری تعالی است؛ اعضا و جوارح هر انسانی هم سپاه مسلح خدایند، بنابر این فرض ندارد کسی بتواند نور خدا را خاموش کند. با دمیدن دهان، نمی‏توان آفتاب را خاموش کرد آنچنان که می‏توان شمع را خاموش کرد! جز اینکه انسان خود را به رنج افکند راه به جایی نمی‏برد، زیرا بین شمس و شمع فرق نگذاشت.
خدا می‏فرماید: این سراج منیر را نه تنها برای مؤمنان که برای همه مردم فرستادم گرچه در آیه بعد می‏فرماید: مؤمنان را بشارت بده و این بشارت خاصّ است: ?وبشّر المؤمنین بأن لهم من الله فضلاً کبیراً?۶۲ تو مبشّر جهانیان هستی امّا تنها مؤمنان از تو استفاده کرده آنان را به رحمت خاصه نوید می‏دهی و گرنه توده انسانها از خُلق و سبک زیست مردمی‏تو بهره می‏برند، هر چند به راه نیایند، حد اقل از تیرگی آنها کاسته می شود.
? ? ?
……………………………………
۱ ـ سوره صف، آیه ۶٫
۲  ـ سوره مائده، آیه ۴۶٫
۳ ـ همان، آیه ۴۸٫
۴  ـ سوره احزاب، آیه ۴۰٫
۵ ـ سوره آل عمران، آیه ۳۹٫
۶  ـ همان، آیه ۴۵٫
۷  ـ قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «أوّل ما خلق اللهُ نوری» (بحار، ج۱، ص۹۷، ح۷)
۸  ـ سوره نساء، آیه ۴۱٫
۹ ـ سوره شوری، آیه ۱۱٫
۱۰ ـ سوره اخلاص، آیه ۴٫
۱۱  ـ سوره نور، آیه ۳۵٫
۱۲  ـ سوره نجم، آیه ۴۲٫
۱۳  ـ سوره توبه، آیه ۳۳٫
۱۴  ـ سوره ص، آیه ۴۵٫
۱۵  ـ همان، آیه ۱۷٫
۱۶  ـ همان، آیه ۴۱٫
۱۷  ـ سوره قمر، آیه ۹٫
۱۸ ـ سوره فرقان، آیه ۱٫
۱۹  ـ سوره بقره، آیه ۵۳٫
۲۰  ـ سوره إسراء، آیه ۱٫
۲۱  ـ سوره کهف، آیه ۱٫
۲۲ ـ «حمید» ازاسمای جمالیّه خداوند، و «سبوح قدّوس» از اسمای جلالیّه اوست. آنچه در سوره «إسراء» است تسبیح و جلال، و آنچه در سوره «کهف» آمده، تحمید و جمال است.
۲۳  ـ سوره نجم، آیات ۴ ـ ۳٫
۲۴  ـ سوره تکویر، آیه ۲۴٫
۲۵  ـ سوره نجم، آیه ۳٫
۲۶  ـ سوره انعام، آیه ۵۰٫
۲۷  ـ سوره آل عمران، آیه ۱۸۰٫
۲۸  ـ سوره بقره، آیه ۳٫
۲۹  ـ سوره احزاب، آیه ۲۱٫
۳۰ ـ سوره اعراف، آیه ۱۹۹٫
۳۱  ـ سوره حجر، آیه ۸۷٫
۳۲  ـ سوره حشر، آیه ۲۱٫
۳۳ ـ سوره زمر، آیه ۲۳٫
۳۴ ـ سوره انفال، آیه ۲٫
۳۵  ـ سوره شعراء، آیات ۱۹۴ ـ ۱۹۳٫
۳۶ ـ سوره آل عمران، آیه ۱۵۹٫
۳۷ ـ سوره قمر، آیه ۱۷٫
۳۸ ـ سوره مزّمّل، آیه ۵٫
۳۹  ـ بحار، ج۱۸، ص۲۵۶، ح۶٫
۴۰ ـ سوره فتح، آیه ۲۹٫
۴۱  ـ بحار، ج۲۴، ص۱۲، ح۵٫
۴۲ ـ سوره یس، آیات ۳ ـ ۱٫
۴۳  ـ سوره هود، آیه ۱۱۲٫
۴۴ ـ سوره زخرف، آیه ۴۳٫
۴۵  ـ سوره بقره، آیه ۳۵٫
۴۶ ـ سوره هود، آیه ۴۶٫
۴۷ ـ سوره قصص، آیه ۳۱٫
۴۸ ـ سوره مائده، آیه ۱۱۶٫
۴۹  ـ سوره ص، آیه ۲۶٫
۵۰  ـ سوره نور، آیه ۶۳٫
۵۱ ـ سوره قلم، آیه ۴٫
۵۲ ـ سوره نساء، آیه ۷۷٫
۵۳ ـ همان، آیه ۷۶٫
۵۴ ـ سوره زخرف، آیه ۳۱٫
۵۵  ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
۵۶  ـ همان، آیه ۲٫
۵۷ ـ سوره سبأ، آیه ۲۸٫
۵۸  ـ سوره آل عمران، آیه ۱۶۴٫
۵۹  ـ سوره حجرات، آیه ۱۷٫
۶۰  ـ سوره قصص، آیه ۵٫
۶۱  ـ سوره سبأ، آیه ۲۸٫
۶۲ ـ سوره اعراف، آیه ۷۳٫
۶۳ ـ سوره هود، آیه ۵۰٫
۶۴  ـ سوره شعراء، آیه ۱۰۶٫
۶۵  ـ سوره جمعه، آیه ۲٫
۶۶  ـ سوره توبه، آیه ۱۲۸٫
۶۷ ـ سوره اعراف، آیه ۱۵۶٫
۶۸  ـ همان.
۶۹  ـ همان.
۷۰ ـ سوره نمل، آیه ۱۹٫
۷۱  ـ سوره نساء، آیه ۱۶۰٫
۷۲ ـ سوره مائده، آیه ۶۶٫
۷۳ ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
۷۴ ـ همان، آیه ۲٫
۷۵ ـ کافی، ج۱، ص۴۴۶٫
۷۶ ـ سوره نساء، آیه ۱۵۰٫
۷۷ ـ بحار، ج۲۳، ص۳۸، ح۶۶٫
۷۸  ـ سوره سبأ، آیه ۲۸٫
۷۹ ـ سوره احزاب، آیات ۴۶ ـ ۴۵٫
۸۰  ـ سوره توبه، آیه ۳۲٫
۸۱ ـ سوره صف، آیه ۸٫
۸۲ ـ سوره فاطر، آیه ۲٫
۸۳  ـ سوره فتح، آیه ۴٫
۸۴  ـ سوره احزاب، آیه ۴۷٫
۱  ـ سوره نجم، آیات ۴ ـ ۳٫
۲  ـ سوره تکویر، آیه ۲۴٫
۳  ـ سوره نجم، آیه ۳٫
۴  ـ سوره انعام، آیه ۵۰٫
۵  ـ سوره آل عمران، آیه ۱۸۰٫
۶  ـ سوره بقره، آیه ۳٫
۷  ـ سوره احزاب، آیه ۲۱٫
۸  ـ سوره اعراف، آیه ۱۹۹٫
۹  ـ سوره حجر، آیه ۸۷٫
۱۰  ـ سوره حشر، آیه ۲۱٫
۱۱  ـ سوره زمر، آیه ۲۳٫
۱۲  ـ سوره انفال، آیه ۲٫
۱۳  ـ سوره شعراء، آیات ۱۹۴ ـ ۱۹۳٫
۱۴  ـ سوره آل عمران، آیه ۱۵۹٫
۱۵  ـ سوره قمر، آیه ۱۷٫
۱۶  ـ سوره مزّمّل، آیه ۵٫
۱۷  ـ بحار، ج۱۸، ص۲۵۶، ح۶٫
۱۸  ـ سوره فتح، آیه ۲۹٫
۱۹  ـ بحار، ج۲۴، ص۱۲، ح۵٫
۲۰  ـ سوره یس، آیات ۳ ـ ۱٫
۲۱  ـ سوره هود، آیه ۱۱۲٫
۲۲  ـ سوره زخرف، آیه ۴۳٫
۲۳  ـ سوره بقره، آیه ۳۵٫
۲۴  ـ سوره هود، آیه ۴۶٫
۲۵  ـ سوره قصص، آیه ۳۱٫
۲۶  ـ سوره مائده، آیه ۱۱۶٫
۲۷  ـ سوره ص، آیه ۲۶٫
۲۸  ـ سوره نور، آیه ۶۳٫
۲۹  ـ سوره قلم، آیه ۴٫
۳۰  ـ سوره نساء، آیه ۷۷٫
۳۱  ـ همان، آیه ۷۶٫
۳۲  ـ سوره زخرف، آیه ۳۱٫
۳۳  ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
۳۴  ـ همان، آیه ۲٫
۳۵  ـ سوره سبأ، آیه ۲۸٫
۳۶  ـ سوره آل عمران، آیه ۱۶۴٫
۳۷  ـ سوره حجرات، آیه ۱۷٫
۳۸  ـ سوره قصص، آیه ۵٫
۳۹  ـ سوره سبأ، آیه ۲۸٫
۴۰  ـ سوره اعراف، آیه ۷۳٫
۴۱  ـ سوره هود، آیه ۵۰٫
۴۲  ـ سوره شعراء، آیه ۱۰۶٫
۴۳  ـ سوره جمعه، آیه ۲٫
۴۴  ـ سوره توبه، آیه ۱۲۸٫
۴۵  ـ سوره اعراف، آیه ۱۵۶٫
۴۶  ـ همان.
۴۷  ـ همان.
۴۸  ـ سوره نمل، آیه ۱۹٫
۴۹  ـ سوره نساء، آیه ۱۶۰٫
۵۰  ـ سوره مائده، آیه ۶۶٫
۵۱  ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
۵۲  ـ همان، آیه ۲٫
۵۳  ـ کافی، ج۱، ص۴۴۶٫
۵۴  ـ سوره نساء، آیه ۱۵۰٫
۵۵  ـ بحار، ج۲۳، ص۳۸، ح۶۶٫
۵۶  ـ سوره سبأ، آیه ۲۸٫
۵۷  ـ سوره احزاب، آیات ۴۶ ـ ۴۵٫
۵۸  ـ سوره توبه، آیه ۳۲٫
۵۹  ـ سوره صف، آیه ۸٫
۶۰  ـ سوره فاطر، آیه ۲٫
۶۱  ـ سوره فتح، آیه ۴٫
۶۲  ـ سوره احزاب، آیه ۴۷٫


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی