اخوت دینی از منظر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)
پیامبر گرامی اسلام با الهام از تعالیم قرآن کریم مبانی نظری وعملی اتحاد امت اسلامی را براساس باورهای توحیدی و نظام اخوت ایمانی ومحبت و ایثار در راه خدا، وتعاون و مشارکت در وظایف اجتماعی بنیان گزاری نمود. پیامبر گرامی اسلام با تکیه بر مبانی اتحاد اسلامی مدینه ی فاضله ای مملو از عشق و صمیمیت و برادری و ایثار و تمامی فضایل انسانی ساخت که هنوز بشریت در حسرت و آرزوی تحقق دوباره ی چنین جامعه ای بسر می برد.
این وحدت و برادری که در عصر رسالت به احسن وجه در میان یاران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تحقق یافت، نمونه واقعی از امت واحده مورد نظر اسلام بود. که متأسفانه پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) دیری نپایید که آن اتحاد و اخوت به ضعف گرایید و بروز اختلاف و تفرقه و تشتت و تنازع به تدریج زمینه ساز حرکت امت اسلامی در مسیر ذلت و انحطاط شد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، ذلت و زبونی پس از عزت و سربلندی و در پی آن ضعف و سستی هر ملتی را نشأت گرفته از تفرقه ای می داند که ریشه در خصومت و دشمنی دارد؛ لذا ایجاد الفت و پرهیز از تفرقه و عداوت را بر مسلمانان واجب کرده و می فرماید:
«ما ذل قوم بعد العزحتی ضعفوا، و ما ضعفوا حتی تفرقوا و ما تفرقوا حتی تباغضوا…الواجب علی اولیائنا معاوده الائتلاف و رفض الاختلاف.»[۱]
خداوند متعال در قرآن کریم وحدت بر محور رهبری خدا و رسول و جانشینان آن حضرت را عامل حفظ همبستگی و اتحاد مردم معرفی می کند. حتی در سوره انفال، پی آمد فاصله گرفتن از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و رهنمودهای حیاتبخش آن بزرگوار را موجب اختلاف و تشتت و خواری مردم قلمداد می کند و با تاکید بیشتری بر این عامل همبستگی پای می فشارد و می فرماید: «از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و نزاع و کشمکش نکنید تا سست و ضعیف شوید، در این صورت قدرت و شوکت شما از میان می رود، بلکه در پاسداری از همبستگی و اطاعت از فرمان پیامبر صبر و استقامت ورزید که خدای سبحان به همراه استقامت کنندگان است.» رسول اکرم برای همه مسلمانان می تواند از این جهت نیز بهترین الگو باشد. و به عنوان محور وحدت و همبستگی مسلمانان برکات و آثار فراوانی را به آنان به ارمغان آورد[۲]. لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ.»[۳]
سطوح و مراتب اتحاد
۱. اتحاد انسانی
قرآن اتحاد انسانی را در سه سطح مورد بررسی و تأکید قرار می دهد. سطح نخست آن اتحاد انسانی است. در بینش و نگرش قرآن، همه انسان ها با همه اختلافات ظاهری از یک نفس واحد و یگانه ای آفریده شده اند و اختلافات ظاهری ناشی از عوامل بیرونی و در راستای اهداف خاصی بوده است. قرآن درباره گوهر واحد انسانی می فرماید: الذی خلقکم من نفس واحد؛ خداوند کسی است که شما را از یک گوهر آفرید.[۴] در گزاره شناختی دیگر به مسئله زنان و مردان توجه نمی دهد و می فرماید: انا خلقناکم من ذکر و انثی؛ ما شما را از مرد و زنی آفریدیم.[۵] بر این پایه و اساس نتیجه می گیرد که همه انسان ها صرف نظر از اختلافات ظاهری، زبانی، رنگ، ملیت و دین و فرهنگ از حقوق برابر برخوردارند و هیچ گونه تمایز و امتیازی میان مردمان جز به تقوا نیست: ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست[۶]؛ زیرا رنگ و زبان و اختلافات ظاهری دیگر نه تنها مایه امتیاز و برتری انسانی نیست بلکه این اختلافات و تمایز ظاهری مرتبط به امر دیگری است که در برخی از آیات از آن به نشانه های قدرت خداوند یاد می کند و می فرماید: و من آیاته... اختلاف السنتکم و الوانکم؛ از نشانه های قدرت الهی... اختلاف زبانی و رنگی شماست.[۷]
در تبیین علل و اهداف این دسته از اختلافات ظاهری در میان بشر بیان می دارد که اختلاف قومی، قبیله ای و نژادی به هدف شناسایی بهتر یک دیگر پدید آمده است: و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا؛ شما را ملت ها و قبیله های جداگانه ای قرار دادیم تا یک دیگر را به خوبی بشناسید. بنابراین هدف از اختلافات ظاهری چیزی جز امکان ساده و آسان ارتباط میان انسان ها نبوده است. فرض کنید که همه انسان ها از نظر شکل ظاهری و صفات و خصوصیات دیگر همانند و یکسان می بودند؛ در این صورت مشکلات بی شماری پدیدار می شد و امکان ارتباط سالم و آسان فراهم نمی شد.
با توجه به این بینش قرآنی این نگرش در مومنان پدیدار شد که به همه انسان ها به یک چشم بنگرند و روابط خود با مردمان را بر پایه احترام متقابل و حفظ حقوق انسانی تنظیم کنند. آموزه های دستوری قرآن نیز مبتنی بر این گزاره های شناختی و انسان شناختی است؛ این گونه است که به عنوان نمونه قرآن کشتن فرد انسانی را کشتن همه انسان ها دانسته و هر گونه رفتار ضدانسانی را تقبیح نموده و به عنوان فسادکننده در زمین به آتش دوزخ تهدید کرده است؛[۸] و یا دستور داده است که حقوق شهروندی را مراعات کنند و کسی را به ظلم و ستم از خانه و کاشانه خود نرانند و بی دلیل به بردگی نکشند.[۹] در آموزه های نبوی و علوی (یعنی صادر شده از مقام ولایت) نیز دستورها و فرمان های بی شماری است که به حقوق انسانی توجه داده و مردمان و مسئولان را بر محافظت آن ترغیب و تشویق می کند. حضرت امیرمومنان علی(علیه السلام) با استناد به همین گزاره های شناختی و آموزه های دستوری قرآن در عهدنامه مالک اشتر، مردم را به دو دسته همسان در آفرینش و برادر دینی دسته بندی کرده و می فرماید: اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق.[۱۰] و رعایت حقوق همگان را بر حاکم فرض و واجب می داند.[۱۱]
بنابراین اسلام مردم را به اتحاد انسانی دعوت می کند و از ایشان می خواهد در کنار هم به صلح و صفا و آرامش زندگی کنند و با همزیستی مسالمت آمیز از هرگونه تباهی و فساد در زمین و قتل و غارت و ستم و تجاوز خودداری ورزند. قرآن بر این اساس کسانی که به اتحاد انسانی نمی اندیشند و تجاوز و ستم و قتل را پیشه خود ساخته اند را به عنوان فسادکنندگان در زمین نکوهش و سرزنش کرده و آنان را به عذابی سخت تهدید و هشدار می دهد.
در قرآن با اشاره به قوم یهود و داستان رفتار و کنش و منش ایشان، به نقد رفتاری آنان پرداخته و می فرماید: آنان به جهت خودبرتربینی نژادی و قومی رفتاری دور از انسانیت پیشه کردند و حقوق فطری، طبیعی و انسانی آنان را از برخی از اقوام مجاورشان سلب کردند. یکی از نخستین پیمان هایی که خداوند از یهودیان گرفته آن است که انسان بی گناهی را نکشند و مردمان را از خانه و آشیانه خود نرانند و یا به بردگی و اسارت نگیرند. با این همه آنان برخلاف این بینش و نگرش و دستور الهی عمل کرده و نه تنها مردمان بی گناه را به قتل می رساندند و یا به بردگی می گرفتند و یا در برابر آزادی بردگان و در بند شدگان مالی می گرفتند بلکه از این نیز تجاوز و تعدی کرده و مردمانی از قوم و قبیله و هم آیین خویش را می کشتند و یا به بردگی و بندگی می گرفتند.[۱۲]
از این رو می توان گفت که در بینش و نگرش قرآنی انسان از کرامت خاصی برخوردار است و خداوند همه را کریم و بزرگوار دانسته و رعایت حقوق انسانی را بر همگان فرض و لازم شمرده است. تنها تمایزی که است در برتری پرهیزگاران است که از این مسئله به اکرم (بزرگوارتر) بودن آنان اشاره می شود که اثبات افضلیت برای این دسته به معنای نادیده گرفتن کرامت انسانی نیست. بنابراین می بینم که در بینش و نگرش و حتی گرایش نبوی و علوی، کرامت انسانی از جایگاه خاص و ویژه ای برخوردار است و پیامبر برای هدایت همگی ایشان دل می سوزاند و تلاش خستگی ناپذیری را برخود تحمیل می کند، به گونه ای که خداوند پیامبرش را از این کار بازمی دارد و می فرماید: لعلک باخع نفسک الایکونوا مؤمنین؛ شاید خود را به رنج و زحمت جانکاه بیافکنی که چرا ایمان نمی آورند.[۱۳] و هدایت و ضلالت مردمان را به خود به عنوان منشأ منسوب می کند.[۱۴]
در ادعیه اسلامی تقویت نگرش جهانی و انسان گرایی به شدت اصالت می یابد و در ادعیه می خوانیم که همه گرسنگان و بینوایان و برهنگان رامورد توجه خود قرار می دهد می فرماید: اللهم اکس کل عریان؛ اللهم اشبع کل جائع؛ اللهم اغنی کل فقیر و مانند آن که نگرش جهانی و انسانی آن به خوبی روشن و نمودار است.
۲.اتحاد پیروان شرایع آسمانی
سطح دوم از اتحاد که مورد تأکید و اهتمام اسلام و قرآن است، اتحاد و همبستگی میان پیروان شرایع آسمانی است. قرآن گوهر شرایع آسمانی را یک سان و تسلیم در برابر خداوند و توحید می داند، از این رو، از دین آسمانی به عنوان اسلام یاد می کند و همه پیروان شرایع آسمانی را به همبستگی و اتحاد در محور توحید می خواند. از این رو دین را تنها اسلام معرفی کرده که به معنای تسلیم در برابر یگانه هستی است و می فرماید: ان الدین عندالله الاسلام.[۱۵]
در تحلیل قرآنی همه شرایع بر اصول سه گانه توحید، نبوت و معاد بنیاد نهاده شده اند و همه پیامبران الهی مردمان را به این سه اصل می خوانده اند. بنابراین تفاوتی در اصول شرایع وجود نداشته و آن چه موجبات اختلاف میان شرایع شده است، اصول جزیی وفرعی است که به سبب مقتضیات زمانی و مکانی پدید آمده است و خداوند شریعت ها را برای راهنمایی افراد انسانی باتوجه به شرایط زمانی و عصری فرستاده است تا آن را روش زندگی خود قرار دهند و به کمال برسند. شریعت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نیز یکی از شرایع دین اسلام است و علت نامگذاری این شریعت به اسلام از آن رو بوده است که این شریعت به عنوان آخرین و کامل ترین شریعت و برای همه عصرها و زمان های پس از عصر نزول و برای همه جهانیان فرستاده شده است ازاین رو می توان شریعت پیامبر اکرم را به عنوان اسلام و دین کامل نیز نامگذاری کرد؛ زیرا هرگاه تطابق کلی میان دو چیز به گونه ای باشد که یگانگی در آن به حد کمال باشد می توان نام آن را بر دیگری گذاشت؛ از این رو می توان از شریعت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به عنوان اسلام یاد کرد؛ درحالی که نمی توان از شریعت و منهج و روش موسوی(علیه السلام) و یا عیسوی(علیه السلام) به اسلام یاد کرد، بلکه باید گفت که آن یکی از شرایع اسلامی است.نکته جالب این است که قرآن از شرایع و منهاج اسلامی سخن گفته است؛ به این معنا که شریعت به مفهوم کتاب قانون و منهج به مفهوم روش عمل و مدیریت است. درحقیقت در زمانی نیاز به قوانین خاص زمان لازم و ضروری بود و هم چنین برای هر عصری می بایست روش خاصی درپیش گرفته می شد تا دین اسلام باقی و برقرار بماند. از این رو هر پیامبری هم شریعتی جداگانه داشت و هم روشی خاص را برای دعوت و مدیریت و حکومت درپیش می گرفت. از این رو قرآن با بیان علت اختلاف میان شرایع می فرماید: لکل جعلنا منکم شریعه و منهاجا[۱۶] این که منهاج روشی خاص برای دعوت، مدیریت و حکومت دانسته ایم از آن روست که قرآن درباره هدف ارسال پیامبران می فرماید: و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه؛ و همراه ایشان کتاب حقی را فرو فرستادیم تا در میان مردمان در آن چه اختلاف کرده اند داوری و حکومت کند[۱۷]؛ زیرا داوری بدون قدرت اجرایی اعمال قانون و نظارت معنا و مفهومی ندارد. به این معنا که نمی توان بر پایه قانون در میان مردمان درباره موارد اختلافیشان داوری و قضاوت کرد بدون این که قدرت اجرا و اعمال قانون داشته باشید؛ بنابراین حکومت به معنای داوری و قدرت و اجرایی نمودن قوانین است.
در بینش قرآن تفاوت میان شرایع اسلام(به معنای اصطلاح عام) تفاوتی بر پایه مقتضیات بوده است؛ چنان که تفاوت دین اسلام و شریعت اسلامی با دیگر شرایع در بیان تفصیلی و جامعیت و کمال آناست.[۱۸]
باتوجه به اشتراک و یگانگی اسلام در همه شرایع و پذیرش اصول اساسی اسلام از سوی همگان، قرآن همه اهل کتاب و شرایع آسمانی را به اتحاد و همبستگی دعوت می کند و از آنان می خواهد تا در سایه سخن و عقیده مشترک با مسلمانان گردآیند و متحد گردند: قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الانعبد الا الله و لانشرک به شیئا؛ بگو ای اهل کتاب بیایید تا در کلمه یگانه ای که میان ما و شما مشترک است گردآییم، این که جز خدا را عبادت و پرستش نکنیم و چیزی را با او شریک قرار ندهیم.[۱۹] در این آیه محورهای اتحاد که توحید و دوری از شرک است بیان شده است؛ بنابراین پیروان ادیان آسمانی می توانند تحت این کلمه مورد پذیرش همگان گردآیند و تحت پرچم توحید حرکت کرده و به یکدیگر یاری رسانند با همزیستی و دوری از ظلم و ستم از فواید اتحاد و همبستگی بهره مند گردند.
در دو آیه دیگر از قرآن، خداوند نه تنها این نکته را راه نجات دنیا برمی شمارد بلکه با بیان دو شرط دیگر آن را عاملی برای نجات و رهایی از آتش دوزخ و بهره مندی از بهشت و نعمت های آن برمی شمارد. قرآن بیان می دارد شرط نجات پیروان شرایع آسمانی ایمان به خدا (توحید)، معاد و عمل صالح است: ان الذین آمنوا والذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛ به درستی که کسانی که به پیامبر و دین اسلام ایمان آورند و کسانی که یهودی و یا مسیحی و یا صابی شده اند کسانی هستند که به خدا و روز آخرت ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، پس برای آنان در نزد پروردگارشان پاداش است و آنان ترسان و اندوهناک نمی شوند.[۲۰]
البته این به معنای عدم نسخ شرایع پیشین نیست بلکه به معنای آن است که کسانی از اهل کتاب هستند که اسلام و حقانیت آن را نمی شناسند و باتوجه به جهل خود نسبت به اسلام به همان شرایع پیشین به شرط باور به توحید و رستاخیز عمل می کنند و کارهای شایسته و نیکو به جا می آورند آنان به این شرط اهل نجات هستند. اما کسانی که با اسلام آشنایی داشته و حقانیت آن را پذیرفته با این همه بر شرایع منسوخ گذشته حرکت می کنند می بایست از عاقبت خود هراسان و گرفتار حزن و اندوه باشند.
بر همین پایه و اساس است که قرآن نسبت به کسانی که اسلام را می شناسند و در محیط اسلامی زندگی می کنند می خواهد که یا اسلام را بپذیرند و یا جزیه بدهند.[۲۱] در برابر جزیه اسلام متعهد می شود تا با حفظ حرمت ایشان، حقوق و امنیت آنان را در جایگاه اقلیت های دینی محافظت کند.
قرآن با این همه، پیروان همه شرایع آسمانی را بر گرد آمدن در محور نقاط مشترک می خواند[۲۲] و از آنان می خواهد بر این محور با یک دیگر متحد شده و جامعه ای امن و به دور از ستم و تعدی برپا کنند و نسبت به عقاید و سنت ها و مراکز عبادی یک دیگر احترام متقابل داشته باشند[۲۳]؛ زیرا هر شریعت دیگری اصول شرایع دیگر را تأیید کرده و مدافع آن بوده است.[۲۴]
قرآن برای همزیستی با اهل کتاب و شرایع آسمانی و ایجاد همبستگی و اتحاد اجتماعی، راهکارهایی را بیان می کند که به صورت آموزه های دستوری در شریعت اسلام خودنمایی می کند. از جمله راهکارهای تقویت بنیادهای همزیستی و همبستگی اجتماعی در میان پیروان شرایع آسمانی، پاک شمردن خوراک و طعام اهل کتاب است که می تواند به عنوان مهم ترین عنصر تلقی شود.[۲۵] چنان که برای تقویت روابط اجتماعی معامله و داد و ستد با اهل کتاب را مجاز دانسته[۲۶] و مسلمانان را از مجادله و تندخویی با ایشان پرهیز می دهد.[۲۷] این آموزه ها و آموزه های دیگر قرآنی و نبوی در راستای تقویت بنیادهای همبستگی و همزیستی و اتحاد میان شرایع آسمانی است که در این جا به گوشه ای از آن پرداخته ایم.
۳. اتحاد مؤمنان و مسلمانان
سطح سوم که مهم ترین سطح از سطوح همبستگی و اتحاد از منظر قرآن است، اتحاد و همبستگی و یگانگی میان مؤمنان و مسلمانان به عنوان امت واحد است. در نگرش اسلام و قرآن، هرکس که شهادتین (گواهی به توحید و نبوت پیامبر) را بر زبان جاری ساخت مسلمان و مشمول احکام اسلامی است و واجب است با او هم چون برادری دینی برخورد کرد. این گونه است که بدون توجه به مسئله ایمان واقعی که ایمان قلبی و حقیقی است به صرف بیان زبانی شهادت از حقوق شهروندی اسلام برخوردار می گردد. هر چند که دسترسی به مقامات و فواید اخروی اسلام به ایمان واقعی است ولی در حوزه اجتماعی اسلام یعنی گفتن شهادتین کفایت می کند. این گونه است که بسیاری از مردمان در حوزه اتحاد دینی وارد می شوند و به عنوان امت اسلام از همزیستی و اتحاد و فواید آن برخوردار می گردند. (باتوجه به این که قرآن میان اسلام و ایمان جدایی افکنده و بیان می دارد که به اعراب بگویید که اسلام آوردیم و هنوز ایمان در جانشان نفوذ نکرده است، می توان گفت که در مرحله و سطح نخست که مراد و منظور ما اتحاد در آن سطح است اسلام و شهادتین کفایت می کند. در این سطح است که وحدت می تواند کاربردی فراتر از اتحاد با شرایع دیگر داشته باشد. شاید باتوجه به دو سطح اسلام و ایمان بتوان گفت که اتحاد در میان اهل اسلام به دو شکل می تواند ظهور و بروز کند، ولی آن چه مهم است اتحاد در میان اهل اسلام است. اما اتحاد میان اهل ایمان مقامی است که فواید آن چیز دیگری است.)
در آموزه های قرآنی مؤمنان و کسانی که ایمان واقعی دارند و اسلام در جانشان نفوذ کرده، برادر یک دیگر قلمداد شده و از اتحاد برادری بهره مند می شوند: انما المؤمنون اخوه[۲۸] این اخوت و برادری ایمانی آن چنان استوار بود که تا مدتی پس از پیمان برادری میان مؤمنان در مدینه، آنان از یک دیگر ارث می بردند.[۲۹] تا آن که با آمدن آیه: اولوالارحام بعضهم اولی ببعض[۳۰] این حکم منسوخ شد و تنها طبقات ارثی خونی و قرابتی از یک دیگر ارث بردند.[۳۱]
در نگرش اسلام و آموزه های قرآنی هرکس که از گذشته خود توبه کند و ایمان آورده و زکات دهد و نماز به پا دارد به عنوان برادر ایمانی محسوب می شود.[۳۲] و برای ایجاد اتحاد و تقویت همبستگی میان ایشان دستور داده می شود تا یک دیگر را به عنوان ولی و سرپرست و دوست قرار دهند[۳۳] و در کارهای نیک از یک دیگر یاری جویند.[۳۴] این گونه است که امت واحد و یگانه اسلامی پدیدار می شود.[۳۵] این پیوند ایمانی که در سطح فراتر از سطح پیوند اسلامی است بر پایه الفت و انسی است که خداوند در دل های مؤمنان می افکند و هدیه الهی به مؤمنان قلمداد می شود.[۳۶] که به دنبال این الفت از فروپاشی اجتماعی و تفرقه رهایی یافته و درهای آسایش و آرامش به سوی ایشان گشوده می شود .
باشد که باتوجه به آموزه های قرآن در سه سطح انسانی (جهانی) عقیدتی و اسلامی و ایمانی اتحاد و همبستگی را تقویت و جامعه جهانی برپایه صلح و صفا و آرامش و آسایش را برای همه بشریت برپا داریم.
باز نشر از: معاونت پژوهش حوزه های علمیه خواهران سراسر کشور
-------------------------------
پی نوشت:
[۱] واعظ زاده خراسانی، پیام وحدت، ص ۱۹۵.
[۲] بروجردی، گسترش و نوسازی تمدن اسلامی، ۱۳۷۵.
[۳] سوره احزاب، آیه ۲۱.
[۴] سوره نساء، آیه۱.
[۵] سوره حجرات، آیه ۱۳.
[۶] سوره حجرات، آیه ۱۳.
[۷] سوره روم، آیه ۲۲.
[۸] مائده آیه ۳۲.
[۹] بقره آیه ۸۴ و ۸۵ نساء آیه ۶۶.
[۱۰] نهج البلاغه، نامه ۵۳.
[۱۱] درباره نگرش اسلام به انسان و یگانگی آنان در خلقت و آفرینش نگاه کنید: المیزان، ج ۱۸، ص ۳۲۶.
[۱۲] نگاه کنید آیات ۸۴ و ۸۵ سوره بقره و آیات دیگر.
[۱۳] شعراء آیه ۲۶.
[۱۴] رعد آیه ۲۷ و نیز نحل آیه ۹۳ و ده ها آیه دیگر.
[۱۵] آل عمران آیه ۱۹.
[۱۶] مائده آیه ۲۸.
[۱۷] بقره آیه ۲۱۳.
[۱۸] آل عمران آیه ۳ تا ۵.
[۱۹] آل عمران آیه ۶۴.
[۲۰] بقره آیه ۶۲ و نیز مائده آیه ۶۹.
[۲۱] بقره آیه ۲۵۶ و نیز توبه آیه ۲۹.
[۲۲] آل عمران آیه ۶۴.
[۲۳] مائده آیه ۶۶ و ۸۳.
[۲۴] بقره آیه ۴۱ و نیز آل عمران آیه ۳.
[۲۵] مائده آیه ۵.
[۲۶] ممتحنه آیه ۸.
[۲۷] عنکبوت آیه ۴۶.
[۲۸] حجرات آیه ۱۰.
[۲۹] نساء آیه ۳۳.
[۳۰] انفال آیه ۷۵.
[۳۱] نگاه کنید تفسیر قمی ج۱ ص۱۶۵ و نیز تفسیر صافی ج۱ ص۴۴۷.
[۳۲] توبه آیه ۱۱.
[۳۳] توبه آیه ۷۱.
[۳۴] مائده آیه ۲.
[۳۵] انبیاء آیه ۹۲.
[۳۶] انفال آیه ۶۳ و آل عمران آیه ۱۰۳.
نظرات شما عزیزان: