شعر عشق ولایت
مرد حق باش که حق جلوه گر مردان است
هر که شد مرد خدا آینه اش قرآن است
حق طلب باش اگر عزت عالم خواهی
که حقیقت به جهان چشمه بی پایان است
مثل مردان خدا اهل بصیرت باشید
که بصیرت همه را آینه ی تابان است
پیروی کن ز ولایت که حقیقت این است
گر ولایت نبود راه تو بی سامان است
سوی ساحل نرساند به سلامت کشتی
آن که دریای دلش دستخوش توفان است
هر که در سینه نتاباند چراغ دین را
خانه ی قلب چنین فرد ز بن ویران است
“یاسر” از عشق ولایت شده گردون پیما
زآن سبب دیده ی خورشید بر او حیران است
شاعر:حاج محمود تاری
نظرات شما عزیزان: