معرفت نفس طریق معرفت حق
معرفت نفس؛ روشی است كه انسان متوجه میشود معرفت به «جهان صغیر» یعنی انسان، راه وصولِ معرفت به «جهان كبیر» یعنی کلّ هستی است، تا از منظر علم حضوری به معرفت حق نایل آید و نه با آگاهی حصولی به خدای ذهنی مشغول شود. شما «تن» دارید، این عالَم هم «ارض» دارد. شما «خیال» دارید، این عالَم هم «عالم برزخ» و «عالم مثال» دارد. شما «عقل» دارید، این عالم هم «عالم جبروت» یا «عالم عقل» دارد. با «تنِ» خود با «عالم ارض» ارتباط پیدا میكنید. با «خیالِ» خود با «عالم مثال» ارتباط برقرار میكنید؛ همین كه میخوابید و خواب میبینید و چیزهایی را كه بعداً واقع میشود در خواب میبینید، با عالم مثال مرتبط شدهاید، خوابدیدنها ریشه در «عالم مثالِ منفصلِِ» عالم و «عالم مثالِ متصلِِ» شما دارد(16) و همینطور با عقل خود با عالم عقل و حقایق کلی میتوان ارتباط پیدا کرد. پس اگر انسان خود را درست بشناسد و درست جلو ببرد، به راحتی با عالم هستی ارتباط پیدا میكند چون با نفس ناطقهی خود دو طرف حلقهی هستی را بههم پیوند داده است.
شهود حقیقتِ مجرد نفس ناطقه بدون دخالت مفهوم و بدون حصول صورت ذهنی، نه تنها عامل ارتباطِ وجودی با خداوند است بلکه عامل ارتباط وجودی و قلبی با تمام حقایق عالم غیب و ملکوت خواهد شد و در چنین نگاهی است که مراقبهی نفس و محاسبهی آن درست انجام میگیرد، همچنان که یاد خدا به صورت حضوری بسیار با برکتتر از یاد خدا به صورت حصولی میباشد و فرهنگ و روش امامان معصوم(ع) از این نوع است و بر همین اساس امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ»(17) پروردگاری را که نبینم عبادت نمیکنم.
معرفت نفس طریق معرفت حق
معرفت نفس؛ روشی است كه انسان متوجه میشود معرفت به «جهان صغیر» یعنی انسان، راه وصولِ معرفت به «جهان كبیر» یعنی کلّ هستی است، تا از منظر علم حضوری به معرفت حق نایل آید و نه با آگاهی حصولی به خدای ذهنی مشغول شود. شما «تن» دارید، این عالَم هم «ارض» دارد. شما «خیال» دارید، این عالَم هم «عالم برزخ» و «عالم مثال» دارد. شما «عقل» دارید، این عالم هم «عالم جبروت» یا «عالم عقل» دارد. با «تنِ» خود با «عالم ارض» ارتباط پیدا میكنید. با «خیالِ» خود با «عالم مثال» ارتباط برقرار میكنید؛ همین كه میخوابید و خواب میبینید و چیزهایی را كه بعداً واقع میشود در خواب میبینید، با عالم مثال مرتبط شدهاید، خوابدیدنها ریشه در «عالم مثالِ منفصلِِ» عالم و «عالم مثالِ متصلِِ» شما دارد(16) و همینطور با عقل خود با عالم عقل و حقایق کلی میتوان ارتباط پیدا کرد. پس اگر انسان خود را درست بشناسد و درست جلو ببرد، به راحتی با عالم هستی ارتباط پیدا میكند چون با نفس ناطقهی خود دو طرف حلقهی هستی را بههم پیوند داده است.
شهود حقیقتِ مجرد نفس ناطقه بدون دخالت مفهوم و بدون حصول صورت ذهنی، نه تنها عامل ارتباطِ وجودی با خداوند است بلکه عامل ارتباط وجودی و قلبی با تمام حقایق عالم غیب و ملکوت خواهد شد و در چنین نگاهی است که مراقبهی نفس و محاسبهی آن درست انجام میگیرد، همچنان که یاد خدا به صورت حضوری بسیار با برکتتر از یاد خدا به صورت حصولی میباشد و فرهنگ و روش امامان معصوم(ع) از این نوع است و بر همین اساس امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ»(17) پروردگاری را که نبینم عبادت نمیکنم.
نظرات شما عزیزان: