سیر به سوی غایت معرفت
راهی كه ما هر چه برویم بیشتر تحت تأثیر انوار الهی قرار میگیریم راهِ ارتباط وجودی با خدا و اسماء الهی است و از طریق معرفت نفس این راه گشوده میشود و در همین رابطه حضرت علی(ع) فرمودند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدِ انْتَهَى إِلَى غَایَةِ كُلِّ مَعْرِفَةٍ وَ عِلْم ٍ»(6) هرکس خود را بشناسد حقیقتاً به نهایت هر علم و معرفتی دست یافته و این یك راه دیگری است، همان راهی است که در وصف آن فرمودهاند: «كه علم عشق، در دفتر نباشد». حضرت امام خمینی(رض) با اینکه همهی عمر مقید به مسجد و مدرسه هستند در توجه به راهی که با اسماء الهی مأنوس شوند میفرمایند:
در میخانه گشایید به رویم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
منظورشان آن است که از علم حصولی به سوی علم حضوری رجوع کنند.
توصیهی بزرگان آن است که «خود را ورق بزنید» معلوم میشود این کار یك کار ارزشمندی است و موجب میشود تا انسان از زوایای وجودِ خود و نحوهی آن در عالم آگاه شود در آن صورت همواره از پنجرهی چنین بودنی بر عالم و آدم بنگرد. همینطور که اگر شما خدا را پیدا كردید دیگر نمیتوانید بیخدا زندگی كنید، اگر رابطهی حضوری با حقایق پیدا کنید به چیز بزرگی رسیدهاید. در حالیکه میشود سالها خدادان بود، ولی از خدا بهرهمند نشد و او را به عنوان محبوب دل خود احساس نکرد، آری اگر او را پیدا كنیم دیگر نمیتوان بدون او زندگی کرد. اینکه ما در عباداتمان خسته میشویم به جهت آن است كه غائبانه خدا را عبادت میکنیم و در محضر حضرت حق حاضر نیستیم.
یک نوع نظر به خدا هست که در نتیجهی آن میتوانیم با او ارتباط پیدا کنیم که همان مسیر «لقاءالله» است و قرآن راهِ آن نوع ارتباط با خدا را چنین معرفی میکند که «مَن كَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»(7) هرکس میخواهد به لقاء پروردگارش نایل شود پس باید عمل صالح انجام دهد و در عبادتِ پروردگار خود هیچکس را شریک او قرار ندهد و غیر خدا را در زندگی خود مؤثر نداند. اینکه فرمودهاند این آیه را قبل از خواب بخوانید به این جهت است که متذکر لقاء الهی شوید و با امید به لقاء الهی بخوابید و بیدار شوید. در این آیه نمیگویند منشأ ملاقات با خدا كتاب و درس و مدرسه است بلکه راه لقاء الهی را انجام اعمال شرعی و شرکنورزیدن در عبادت الهی به خدا معرفی میکنند، یعنی در اموراتمان تمام توجهها به خداوند باشد و نگذاریم چیزی جای خدا را بگیرد. در بحثِ «معرفت نفس» سعی میشود روشن شود بسیاری از چیزهایی که ما تصور میکنیم در زندگی ما نقشآفرین هستند، هیچ نقشی ندارند ولی روح و روان ما را به خودشان مشغول میکنند و از حقیقت بازمان میدارند. به گفتهی حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالی� �لیه»
از جمع کتب نمیشود رفع حُجُب
در رفع حجب کوش نه در جمع کتب
ضرورت تغییر نگاه
حتماً قصهی آن كارگری را كه در حمام سرِ مردم را میتراشید، شنیدهاید. هرچه تیغش كُند میشد، بیشتر فشار میآورد، و در نتیجه پوست سرمردم را میكَند. به او گفتند: یك ریال بده یك تیغ بخر و سر مردم را اینطور تكهتكه نكن. در جواب گفت: چرا یك ریال بدهم تیغ بخرم؟! ده شاهی(8) میدهم نان میخرم، میخورم، قدرت دست و بازویم زیادتر میشود، بیشتر فشار میآورم. چیزی که مردم به او پیشنهاد میكردند که تیغش را عوض كند، پیشنهادِ تغییر روش بود، ولی کاری که آن كارگر پیشه كرده بود؛ اصرار بر ماندن بر روش قبلی است. با اینهمه او در عین عدم موفقیت، روش خود را عوض نكرد، همان كار غلط را با انرژی بیشتر ادامه داد. فكر میكرد به تیغ كم فشار میآورد لذا برنامه میریخت بیشتر فشار بیاورد.
یك وقت میگوییم: ما همین كارهایی را كه میكنیم باید ادامه دهیم، اگر نتیجه نداد، بیشتر تلاش میكنیم، اگر باز هم نتیجه نداد، بیشتر تلاش میكنیم. این یك راه است، یك راه هم این است كه متوجه تذکر مولوی شویم، که:
گر نه موشِ دزد در انبان ماست
گندمِ اعمال چلساله كجاست؟!
موشِ دزدی در صحنهی فعالیتهای ما پیدا شدهاست. لذا به جای آنکه تمام وقتت را صرف کنی و گندمِ بیشتر در این انبار بریزی، موش را از انبار بیرون کن.
رو تو اول دفع شــرّ موش كــن
بعد از آن، در جمع گندم كوش كن
مثال فوق میگوید، اگر چندسال معارف اسلامی درس دادی و با چندین دلیل خدا و معاد و نبوت و امامت را اثبات کردی ولی دیدی نه خودت به جایی رسیدی و نه بقیه، راهش این نیست كه خودت را بیشتر خسته كنی و بیشتر حرف بزنی، باید روش و نگاه به موضوع را عوض كنی.
اگر دیدیم در فعالیتهای دینی، دلِ زنده حاصل نشد و هر چه جلو میرویم مثل همان اول است، باید كمی فكر كنیم، نكند راه و روش ما غلط است، حالا آیا ما باید راه و نگاه را عوض كنیم، یا همینطور كار را به همان روش قبلی ادامه دهیم؟
بیست سال است در مقابل حضرت حیّ قیّوم سجده كردیم اما احساس بقاء و حیات نمیكنیم! پس معلوم است با مفهومِ حیِّ قیّوم زندگی میکنیم نه با خود حیّ قیوم.
این مقدمات برای این است که روشن شود ارتباط با حقایق معنوی دو راه دارد: یك راه، راهی است كه معلومِ ما، معلوم زندهای نیست، مثل مفهوم خدا و یک راه هم راهی است که انسان با معلوم زنده مرتبط میشود که از طریق معرفت نفس میتوان این راه را پیدا کرد و نه تنها با خدا که با همهی عالم رابطهای درست برقرار کرد.(9) حضرت علی(ع) میفرمایند: «لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَیْ ء»(10) نسبت به نفس خود جاهل مباش زیرا هرکس به شناخت خود جاهل باشد به هر چیز جاهل است و آن را درست نخواهد شناخت. در معرفت نفس معلومِ شما خود شمائید و میتوانید بدون هر واسطهای با خودتان به روشنی مرتبط شوید. گفت:
تو یک چیزی ولی چندین هزاری
دلیل از خویش روشنتر نداری
وقتی رابطهی خود را با خودمان درست برقرار کردیم و وارد وادی نظر به وجودِ خودمان شدیم و نه نظر به مفهوم خود، اقرار خواهیم کرد که فكر میكردیم خود را میشناختیم و بعد از سالها تازه آرزو میکنیم: «كِی بدانم مرا چنان كه منام؟!»
در معرفت نفس رویکرد اصلی باید این باشد كه راهی در پیش است كه انسان با خودِ واقعیت ارتباط پیدا كند و نه با مفهوم واقعیت، آن هم از طریق نزدیكترین واقعیت یعنی خودمان.
نظرات شما عزیزان: