شعر پیرامون حدیث نفس
هیچ خصلت ز ادب بهر بشر برتر نیست
به چه ارزد صدفی را که در او گوهر نیست
پدر و مادر خود را به بزرگی به نگر
هیچ کس در عظمت چون پدر و مادر نیست
می شود کاسته از جلوه ی شب در نظرت
آسمانی که در او روشنی اختر نیست
خیمه در دامن نا امن هوس ها بردن
کمتر از حادثه ی کشتی بی لنگر نیست
غافل از رهبر آگاه نباید بودن
راه را گم کند آن کس که ورا رهبر نیست
راه را گم نکنید ای به حقیقت پابند
وارث ختم رسالت که بجز حیدر نیست
کوثر از باغ بهشت آمد و آورد خبر
غیر زهرا که کسی آینه ی کوثر نیست
کربلا شاخص حق جویی مردان خداست
کربلایی که ز خاکش به جهان بهتر نیست
اوج غم های جهان حادثه ی عاشوراست
که به اندازه او واقعه ی محشر نیست
با نگاهی که حسین از پسرش داشت بدان
هر جوانی که به بالای علی اکبر نیست
وقتی از سوز عطش گشت خزان فهمیدم
کودک تشنه لبی چون علی اصغر نیست
“یاسر” از داغ حسین بن علی می گوید
لاله ای نیست کزین محنت و غم پرپر نیست
شاعر:حاج محمود تاری
نظرات شما عزیزان: