«اصولاً رسول اكرم (صلی الله علیه واله) و ائمه عليهم السلام طبق رواياتي كه داريم قبل از اين عالم انواري بوده اند در ظلّ عرش و در انعقاد نطفه و طينت از بقيه مردم امتياز داشته اند.»(1)
حضرت امام خميني ضمن بيان مطلب فوق افزوده اند: «و مقاماتي دارند ـ الي ماشاء اللّه ـ چنانكه در روايات معراج جبرئيل عرض ميكند: ... هرگاه كمي نزديكتر ميشدم، سوخته بودم.(2) با اين فرمايش كه ... ما با خدا حالاتي داريم كه نه فرشته مقرب آن را ميتواند داشته باشد و نه پيامبر مرسل.(3) اين جزء اصول مذهب ماست كه ائمه عليهم السلام چنين مقاماتي دارند. چنانكه به حسب روايات اين مقامات معنوي براي حضرت زهرا عليهاالسلام هم هست.(4)»(5)
پيشوايان شيعه تمام عمر خويش را صرف بسط احكام و اخلاق و عقايد نمودند و تنها هدف و مقصدشان نشر احكام خدا و اصلاح و تهذيب بشر بوده، نورشان از بسيط خاك تا آن سوي افلاك و از عالم ملك تا آن سوي ملكوت اعلي پرتوافشاني كرده و مي كند.
در اين مختصر با استفاده از رهنمودهاي معصومين عليهم السلام و علماي بزرگوار در محضر درخشان ترين سيماي نوراني از تبار امام كاظم عليه السلام و آفتاب خطّه خراسان مي نشينيم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا ميگيريم.
1 ـ عبادت و نيايش
امام خميني مينويسد: فرموده ائمه عليهم السلام كه: «عبادت ما عبادت احرار است كه فقط براي حب خداست، نه طمع به بهشت يا ترس از جهنم است» از مقامات معمولي و اول درجه ولايت است. از براي آنها در عبادات حالاتي است كه به فهم ما و شما نمي گنجد.(6)
و در جاي ديگر ميفرمايد: شما خيال ميكنيد گريه هاي ائمه طاهرين عليهم السلام و ... براي تعليم بوده و مي خواسته اند به ديگران بياموزند؟ آنان با تمام آن معنويات و مقام شامخي كه داشتند از خوف خدا مي گريستند و ميدانستند راهي كه در پيش دارند پيمودنش چه قدر مشكل و خطرناك است. از مشكلات، سختيها ناهمواريهاي عبور از صراط كه يك طرف آن دنيا و طرف ديگرش آخرت ميباشد و از ميان جهنم ميگذرد خبر داشتند. از عوالم قبر، برزخ، قيامت و عقبات هولناك آن آگاه بودند از اين روي هيچگاه آرام نداشته و همواره از عقوبات شديد آخرت به خدا پناه مي بردند.(7)
شيخ صدوق (متوفا به سال 381) از ابراهيم بن عباس نقل مي كند كه:
حضرت رضا عليه السلام در شب كم ميخوابيد و بيشتر بيدار مي ماند، اكثر شبهايش را از اول شب تا صبح احيا مي داشت (و به عبادت و نيايش ميپرداخت).(8)
و حتي اهل منزل خود را به نماز شب وادار ميساخت.
شيخ صدوق در جاي ديگر از رجاء بن ابي ضحاك نقل ميكند كه وي گفت: مأمون به من مأموريت داد تا حضرت رضا عليه السلام را (به اجبار) از مدينه به مرو بياورم (تا تحت نظر باشد) و دستور داشتم از راه مخصوصي امام را بياورم و وي را از قم عبور ندهم (چون مركز شيعيان بود و احتمال شورش مي رفت) و شب و روز ميبايست به نگهباني از آن حضرت مشغول باشم. از مدينه تا مرو با حضرت بودم، به خدا سوگند كسي را مانند او در تقوا و كثرت ذكر خدا و خوف از او در تمام اوقات نديدم. و سپس به تفصيل، كيفيت اداي نمازها و ذكرها و راز و نيازهاي حضرترا شرح مي دهد.(9)
آن حضرت درباره وحشت و هراس شيطان از نماز و نمازگزار ميفرمايد: شيطان همواره از مؤمني كه مراقب وقت نمازهاي پنجگانه اش باشد در هراس است و در صورتي كه وي نمازهاي خود را ضايع كند بر او جرأت پيدا مي كند و كم كم او را در گناهان بزرگ مي اندازد.(10)
با اشك خود وضو كن
تحصيل آبرو كن
در پيشگاه يزدان
دور افكن اين ريا را
وين كبر و اين هوي را
يكدم بخوان خدا را
چون عاشقي پريشان
اصولاً پيوند ميان قرآن و عترت پيوندي عميق، جاودانه و پايدار است كه حديث شريف ثقلين بدان شهادت داده است. شيخ صدوق از يكي از معاصران حضرت چنين نقل كرده است: همه كلام حضرت و جوابها و مثالهايش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز يك بار قرآن را ختم مي كرد و مي فرمود: اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم مي توانم آن را ختم نمايم اما هرگز به آيه اي نمي رسم مگر اينكه در معناي آن و اينكه درباره چه چيزي و در چه وقتي نازل گشته، مي انديشم.(11)
آن حضرت در مورد پيروي از قرآن مي فرمايد: قرآن كلام و سخن خداست از آن نگذريد و هدايت را در غير آن نجوييد كه گمراه مي شويد.(12)
3 ـ اطاعت از ولي امر
اساسا تمامي ائمه اطهار عليهم السلام تا قبل از رسيدن به مقام امامت مطيع ترين فرد نسبت به ولي امر خويش بوده اند. امام كاظم عليه السلام فرموده اند: «علي، پسرم، بزرگترين فرزندم است و سخنانم را شنواتر و دستوراتم را مطيع تر است».(13)
و اينك ما كه در زمان غيبت حضرت صاحب العصر عليه السلام بسر مي بريم نيز بايستي با تمام توان خويش از ولايت فقيه كه منصب نمايندگي از جانب حضرت حجت(ع) است، حمايت و پاسداري نماييم. و چه بسيار دور از حقيقت اند آنان كه با طرح شبهات كودكانه مي خواهند اصل ولايت فقيه را زير سؤال برند، در صورتي كه اطاعت از ولي فقيه در زمان غيبت، مورد تصريح حضرات معصومين عليهم السلام قرار گرفته است و حضرت امام خميني نيز به تفصيل در كتاب ولايت فقيه به شرح آن پرداخته اند.
در قسمتي از كتاب فوق مي خوانيم:
الفقهاء امناء الرسل .. همانطور كه پيغمبر اكرم مأمور اجراي احكام و برقراري نظامات اسلام بود و خداوند او را رئيس و حاكم مسلمين قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است فقهاي عادل هم بايستي رئيس و حاكم باشند و اجراي احكام كنند و نظام اجتماعي اسلام را مستقر گردانند.(14)
شيخ طبرسي (از علما و دانشمندان قرن ششم) نقل ميكند كه: .. امام كاظم عليه السلام همواره به فرزندان خويش ميفرمود: اين برادر شما، علي بن موسي، عالم آل محمد است، پس از وي در مورد اديان خود بپرسيد و آنچه به شما تعليم ميدهند را حفظ كنيد، چرا كه از پدرم (امام صادق عليه السلام ) چندين بار شنيدم كه ميفرمود: عالم آل محمد در صلب توست و اي كاش او را درك ميكردم.(15)
يك بار خود آن حضرت فرمودند: من در روضه (مسجد النبي صليالله عليه وآله وسلم ) مينشستم، در مدينه دانشمندان زيادي بودند، هرگاه يكي از آنها در پاسخ دادن به مطلبي عاجز ميگشت، همگي به من اشاره ميكردند و مسائلي را پيش من ميفرستادند و من به آنها پاسخ ميدادم.(16)
آري! از سربلندي نديده قافش صداي سيمرغ.
شيخ طبرسي از هروي نقل كرده است كه: هيچ كس را دانشمندتر از علي بن موسي الرضا عليه السلام نديدم و هيچ دانشمندي نيز وي را نديد مگر اينكه همانند من به فضل و دانش او شهادت داد.(17)
شيخ صدوق مينويسد: مأمون افرادي را از فرقه ها و گروههاي مختلف و گمراه دعوت ميكرد و قصد آن داشت تا بر امام در بحث و مناظره پيروز شوند و اين به جهت حقد و حسدي بود كه نسبت به آن حضرت در دل داشت، اما امام با كسي به بحث ننشست جز آنكه در پايان به فضيلت آن حضرت اعتراف كرد و در برابر استدلال امام سر فرود آورد.(18)
آري «چراغي را كه ايزد برفروزد» هيچكس را توان خاموشي آن نخواهد بود.
خود حضرت امام رضا عليه السلام ميفرمايد: ... آنگاه كه من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجيل با انجيلشان و بر اهل زبور با زبورشان و بر صائبين با زبان عبري خودشان و بر هربذان با زبان فارسيشان و بر روميان با زبان خودشان و بر اصحاب مقالات با لغت خودشان استدلال كنم. و آنگاه كه هر دستهاي را محكوم كردم و دليلشان را باطل ساختم و دست از عقيده و گفتار خود كشيدند و به گفتار من گراييدند مأمون در مييابد مسندي كه بر آن تكيه كرده است حق او نيست و در اين هنگام پشيمان ميگردد. سپس فرمود: « و لا حول ولا قوة الا باللّه العلي العظيم».(19)
طبق تصريح آيات قرآن و روايات اهل بيت عليهمالسلام امر به معروف و نهي از منكر از اهميت ويژه اي برخوردار است و اصولاً ساير واجبات به واسطه آن دو برپا ميگردند.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده است: امر به معروف و نهي از منكر را ترك مكنيد كه در غير اين صورت ستمگران بر شما مسلط ميگردند و آنگاه هر قدر هم كه دعا كنيد اجابت نميشود.(20)
در جاي ديگر نيز فرموده اند: قوام دين در سه چيز خلاصه ميشود: امر به معروف، نهي از منكر و اقامه حدود.(21)
با توجه به فرمايش حضرت رسول اكرم صليالله عليه وآله وسلم كه بالاترين جهاد سخن عدلي است كه نزد فرمانرواي ظالمي ايراد گردد حضرت رضا عليه السلام در مقاطع مختلف زندگي خويش با جلوه هاي گوناگون توانست با بالاترين جهاد سياستهاي باطل زمامداران ستمگر زمان خويش را نقش بر آب نمايد و چهره حق و حقيقت را بنماياند. نقش امر به معروف و نهي از منكر به حدّي در زندگي آن حضرت بارز بود كه يكي از مهمترين علل شهادت حضرت رضا عليه السلام محسوب ميگردد. مرحوم شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا عليه السلام در باب اسباب شهادت آن حضرت، سه خبر نقل كرده است كه مؤيد ادعاي مزبور ميباشد.(22)
و جالب اينجاست كه در ضمن خبر اول حضرت به پرونده ثروتهاي بادآورده مأمون و غيرقانوني بودن آنها نيز اشارت كرده است.
مرحوم شيخ كليني (متوفا به سال 329) درباره عذاب تاركان امر به معروف و نهي از منكر حديثي از امام رضا عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت از قول رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرموده: زماني كه امت من نسبت به امر به معروف و نهي از منكر سهل انگاري كنند و مسؤوليت را به گردن يكديگر اندازند (و هر كس منتظر اين باشد كه ديگري آن را انجام دهد) در اين صورت بايستي منتظر عذاب الهي باشند و اين كار آنها به منزله اعلان جنگ با خداست.(23)
يكي از كنيزان مأمون چنين گفته است: «هنگامي كه در منزل مأمون بوديم در بهشتي از خوردنيهاي و نوشيدنيها و بوي خوش و پول فراوان بسر ميبرديم اما همين كه مأمون مرا به امام رضا عليه السلام بخشيد ديگر از آن همه ناز و نعمت خبري نبود، زني كه سرپرست ما بود، شب ما را بيدار ميكرد و به نماز وادار ميساخت كه بر ما سخت و گران ميآمد و آرزو ميكردم از آنجا رهايي يابم ..»(24)
كه البته به زودي توسط حضرت به ديگري بخشيده شد زيرا لياقت خدمت در منزل امام را نداشت.
همانطور كه ملاحظه ميشود، امام نسبت به نماز شب خواندن اهل منزل عنايت داشتند و لذا به سرپرست زنان دستور داده بودند كه آنها را در آن موقع بيدار نمايند.
در اينجا يادآوري اين نكته بجاست كه ميان «تحميل عقيده» و «تحميل عمل در برخي امور» تفاوت وجود دارد. در قرآن كريم ميخوانيم: « لا اكراه في الدّين»(25) [در دين تحميل عقيده راه ندارد.] در صورتي كه تحميل عمل در برخي از موارد كه مصلحت بالاتري وجود دارد نه تنها جايز بلكه ضروري ميباشد. به عنوان مثال وقتي معلمي دلسوز، دانش آموز خود را به انجام پاره اي از تكاليف وادار ميسازد، هيچگاه نميخواهد تحميل عقيده نمايد بلكه به خاطر در نظر گرفتن صلاح و مصلحت دانش آموزش به وي نوعي عمل را اجبار ميكند و چه بسا همان دانش آموز پس از رسيدن به مدارج عالي علمي از كار معلم بسيار خشنود و دلشاد گردد.
تذكرات دلسوزانه خميني كبير را مروري دوباره كنيم: بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران ميشود از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانيها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است و از آزاديهاي مخرب بايد جلوگيري شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسير ملت و كشور اسلامي و مخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است بطور قاطع اگر جلوگيري نشود همه مسؤول ميباشند و مردم و جوانان حزب اللّهي اگر برخورد به يكي از امور مذكور نمودند به دستگاههاي مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهي نمودند خودشان مكلف به جلوگيري هستند خداوند تعالي مددكار همه باشد.(26)
ائمه عليهم السلام نه فقط خود با دستگاههاي ظالم و دولتهاي جائر و دربارهاي فاسد مبارزه كرده اند بلكه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نموده اند، بيش از پنجاه روايت در وسائل الشيعه و مستدرك و ديگر كتب هست كه «از سلاطين و دستگاه ظلمه كناره گيري كنيد و به دهان مداح آنها خاك بريزيد، هر كس يك مداد به آنها بدهد يا آب در دواتشان بريزد چنين و چنان ميشود ..» خلاصه دستور داده اند كه با آنها به هيچ وجه همكاري نشود و قطع رابطه بشود.(27)
امام خميني در جاي ديگر اينطور ميفرمايند: ائمه ما عليهمالسلام همه شان كشته شدند براي اينكه همه اينها مخالف با دستگاه ظلم بودند اگر چنانچه امامهاي ما تو خانه هايشان مي نشستند .. محترم بودند، روي سرشان ميگذاشتند ائمه ما را، لكن ميديدند هر يك از اينها حالا كه نميتواند لشکركشي كند از باب اينكه مقتضياتش فراهم نيست، دارد زيرزميني اينها را از بين ميبرد، اينها را ميگرفتند حبس ميكردند ..(28)
مرحوم شيخ كليني از قول يكي از ياران امام رضا عليه السلام مينويسد:
پس از آنكه حضرت رضا عليه السلام به امامت رسيد سخناني ايراد فرمود كه بر جان وي ترسيديم و لذا به آن حضرت عرض شد: مطلبي آشكار كردي كه بيم داريم اين طاغوت (هارون) بر عليه شما اقدامي كند، و حضرت در جواب فرمود: هر كاري ميتواند انجام دهد ..(29)
يكي ديگر از ياران حضرت ميگويد: به امام عرض كردم: شما خود را به اين امر (يعني امامت) شهره ساخته و جاي پدر نشسته ايد، در حالي كه از شمشير هارون خون ميچكد (و دوران اختناق عجيبي حكمفرماست، شما با چه جرأتي چنين ميكنيد؟!) كه آن حضرت با پاسخ خود به وي فهماند كه اين مسائل و مأموريتهاي ائمه عليهمالسلام قبلاً از جانب الهي تعيين شده و هارون قدرت مقابله با حضرت را ندارد.(30)
امام هشتم با هشياري سياسي خويش توانست پس از مرگ هارون (كه در سال دهم از امامت حضرت اتفاق افتاد) در دوران نزاع و كشمكشهاي ميان دو برادر (يعني امين و مأمون) به ارشاد و تعليم و تربيت شيعه ادامه دهد. و بالاخره پس از به قدرت رسيدن مأمون ، با حركتها و موضعگيريهاي دقيق و حكيمانه نقش عظيم خويش را به خوبي ايفا نمود.
همانطور كه معروف است مأمون در ميان خلفاي بني عباس از همه داناتر و زيركتر بود، از علوم مختلف آگاهي داشت و تمام اينها را وسيله اي براي پيشبرد قدرت شيطاني خويش قرار داده بود و از همه مهمتر جنبه عوام فريبي وي بود. وي با طرح يك نقشه حساب شده، ولايت عهدي حضرت را پيشنهاد كرد كه اهداف مختلفي را دنبال مينمود از جمله: در هم شكستن قداست و مظلوميت امامان شيعه و پيروانشان، مشروعيت بخشيدن به حكومت خويش و خلفاي جور قبلي و كسب وجهه و حيثيت براي خويش، تخطئه شيعيان مبني بر عدم اعتنا به دنيا و رياست، كنترل مركز و كانون مبارزات، دور كردن امام از مردم و تبديل امام به يك عنصر درباري و توجيه گر دستگاه.
مقام معظم رهبري حضرت آيةاللّه خامنه اي (مدظله العالي) ضمن برشمردن و توضيح اهداف فوق فرموده اند:
در اين حادثه، امام هشتم علي بن موسي الرضا عليه السلام در برابر يك تجربه تاريخي عظيم قرار گرفت و در معرض يك نبرد پنهان سياسي كه پيروزي يا ناكامي آن ميتوانست سرنوشت تشيع را رقم بزند، واقع شد. در اين نبرد رقيب كه ابتكار عمل را بدست داشت و با همه امكانات به ميدان آمده بود مأمون بود. مأمون با هوشي سرشار و تدبيري قوي و فهم و درايتي بيسابقه قدم در ميداني نهاد كه اگر پيروز ميشد و اگر ميتوانست آنچنانكه برنامه ريزي كرده بود كار را به انجام برساند يقينا به هدفي دست مييافت كه از سال چهل هجري يعني از شهادت علي بن ابيطالب عليه السلام هيچيك از خلفاي اموي و عباسي با وجود تلاش خود نتوانسته بودند به آن دست يابند يعني ميتوانست درخت تشيع را ريشه كن كند و جريان معارضي را كه همواره همچون خاري در چشم سردمداران خلافتهاي طاغوتي فرو رفته بود بكلي نابود سازد. اما امام هشتم با تدبيري الهي بر مأمون فائق آمد و او را در ميدان نبرد سياسي كه خود به وجود آورده بود بطور كامل شكست داد و نه فقط تشيع ضعيف يا ريشه كن نشد بلكه حتي سال دويست و يك هجري يعني سال ولايت عهدي آن حضرت يكي از پر بركت ترين سالهاي تاريخ تشيع شد و نفس تازهاي در مبارزات علويان دميده شد و اين همه به بركت تدبير الهي امام هشتم و شيوه حكيمانه اي بود كه آن امام معصوم در اين آزمايش بزرگ از خويشتن نشان داد.(31)
آري نمونه هاي هشياري و تيزبيني آن حضرت در قضاياي متعددي جلوه گر است مانند ماجراي نماز عيد كه هر چند با پيشنهاد مأمون بود اما حركت و شيوه حضرت به گونهاي بود كه مأمون دستور جلوگيري از اقامه نماز را صادر كرد و به قول رهبر عزيزمان «مأمون را در ميدان نبردي كه خود به وجود آورده بود بطور كامل شكست داد.»
مرحوم شيخ صدوق به نقل از يكي از معاصران حضرت رضا عليه السلام مينويسد:
چون سفره انداخته ميشد، غلامانش حتي دربان و نگهبان نيز با او سر يك سفره مينشستند.(32)
مرحوم ابن شهر آشوب (متوفا به سال 588) نيز مينويسد:
روزي امام وارد حمام شد، مردي (كه حضرت را نميشناخت) از وي درخواست كرد تا او را كيسه كشد، امام نيز پذيرفت و مشغول شد. حاضران به آن مرد، حضرت را معرفي كردند و او با كمال شرمندگي و سرافكندگي از حضرت پوزش خواست اما حضرت رضا عليه السلام او را آرام نمود و به كار خود همچنان ادامه داد.(33)
مرحوم كليني طبق حديثي فرموده: شبي امام مهمان داشت ، در ميان صحبت، چراغ دچار نقص گشت، مهمان خواست آن را اصلاح نمايد ولي حضرت اجازه نداد و خود به اصلاح آن پرداخت.(34)
مرحوم علامه مجلسي (متوفا به سال 1111) چنين نقل كرده است: مردي از اهالي بلخ گويد: در سفر خراسان با حضرت همراه بودم، به دستور وي سفره انداخته شد و خدمتكاران و غلامان، چه سياهان و چه غير ايشان، همگي را بر سر يك سفره نشاند، به امام عرض كردم: فدايت شوم خوب بود براي اينها سفره جداگانه اي ميانداختيد. حضرت فرمود: ساكت باش. پروردگار همه يكي است ، پدر و مادر همه يكي است و پاداش و جزا (فقط) به عمل بستگي دارد (نه بر حَسَب و نَسَب و جاه و مقام).(35)
مرحوم اِربلي (از دانشمندان قرن هفتم) در خبري كه نقل نموده است از قول يكي از معاصران امام رضا عليه السلام
مينويسد: هرگز نديدم كه امام در سخن خويش نسبت به كسي بياحترامي كند و هرگز نديدم كه كلام ديگري ر اقطع كند ، و ميگذاشت تا سخنانش به پايان رسد .. هيچگاه در برابر كسي كه مقابلش نشسته بود پاهايش را دراز نميكرد و تكيه نميزد. هرگز نديدم به هيچيك از خدمتكاران و غلامانش ناسزا گويد ..(36)
آن حضرت فرموده است: محبت به ديگران نيمي از عقلانيت و خرد ورزي است.(37)
و از آنجا كه درصد قابل توجهي از كينه ها و دلخوري ها به سبب سخنان بي مورد و بعضا نيشداري است كه نسبت به يكديگر اظهار ميگردد و شايد در اكثر موارد نيز بي قصد و غرض باشد آن حضرت فرموده اند: سكوت موجب جلب محبت ميگردد.(38)
(1) بحارالانوار 5 : 261.
(2) همان 18: 382.
(3) بصائر الدرجات: 23.
(4) بحارالانوار 43: 12 به بعد.
(5) ولايت فقيه: 67، قطع جيبي
(6) شرح چهل حديث: 57.
(7) جهاد اكبر: 287، قطع جيبي.
(8) عيون اخبار الرضا عليهالسلام 2: 184، بحارالانوار 49: 90.
(9) عيون اخبار الرضا عليهالسلام 2: 180.
(10) همان 2: 28.
(11) امالي صدوق: 525، عيون اخبار الرضا عليهالسلام 2: 180، اعلام الوري 2: 63، بحارالانوار 49: 90.
(12) مسند الرضا عليهالسلام 1: 294 به بعد.
(13) بحارالانوار 49: 19.
(14) ولايت فقيه: 92.
(15) اعلام الوري 2: 64، كشف الغُمّه 2: 317، حلية الابرار 2: 302، اثبات الهداة 6: 28، احقاق الحق 12: 354، بحارالانوار 49: 100.
(16) همان.
(17) همان.
(18) عيون اخبار الرضا عليهالسلام 1: 179، بحارالانوار 49، 179.
(19) عيون اخبار الرضا عليهالسلام 1: 154، بحارالانوار 49، 174.
(20) نهج البلاغة نامه 47.
(21) غررالحكم 4: 518.
(22) عيون اخبار الرضا عليهالسلام 2: 237.
(23) كافي 5: 59.
(24) عيون اخبار الرضا عليهالسلام 2: 179.
(25) بقره/256.
(26) وصيتنامه الهي ـ سياسي، صحيفه نور 21: 195.
(27) ولايت فقيه: 207.
(28) صحيفه نور 2: 166.
(29) كافي 1: 487.
(30) همان 8: 257.
(31) پيام مقام معظم رهبري (در زمان رياست جمهوري) به نخستين كنگره جهان حضرت رضا عليهالسلام : 10.
(32) عيون اخبار الرضا عليهالسلام 2: 180، اعلام الوري 2: 63، كشف الغمه 2: 316، بحارالانوار 49: 90.
(33) مناقب 4: 362، بحارالانوار 49: 99.
(34) كافي 6: 283.
(35) بحارالانوار 49: 101.
(36) كشف الغمه 2: 316، بحارالانوار 49: 90.
(37) تُحَف العقول: 326.
(38) همان.
نويسنده: سيّد علي رضا جعفري
منبع:پایگاه سراج
نظرات شما عزیزان: