- از کجا بفهمیم که خداوند وجود دارد؟
فرض کنید در کنار خانه خودتان نشسته اید، از عمو یا یکی از اقوام می پرسید: این خانه ما را چه کسی ساخته است؟
او در پاسخ می گوید هیچ کس! خانه شما خود بخود ساخته شده است. یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود، این جا هیچ خانه ای نبود. گرد بادی وزید و پی خانه کنده شد. طوفان شدیدی به پا شد و آجرها از کوره آجر پزی و سیمان ها از کارخانه سیمان به این جا پرتاب شدند. باران آمد سیمان ساخته شد باد آجرها را روی هم چید و... و سقف زده و گچ کاری و لوله کشی شد. در و پنجره ها و شیشه هایش نصب شد و خانه خود به خود ساخته شد.
آیا این داستان را باور میکنید؟ آیا امکان دارد خانهای بدون بنا و کارگر ساخته شود؟ کتابی بدون نویسنده نوشته شود؟ باغی بدون باغبان کاشته شود؟ کارخانهای بدون مهندسی و ... ساخته شود.
وقتی وسایل بسیار کوچکی مانند خانه و کتاب و اتومبیل سواری و... به سازنده نیاز دارد، آیا آسمان و زمین با این عظمت و نظم دقیق، به سازنده نیاز ندارد؟
آیا تا به حال به وجود خودتان فکر کرده اید که چه قدر منظم و دقیق است؟ قلب نازنینتان چه قدر بادقت می تپد! اگر تپش قلبتان صد برابر میشد چه می شد؟ میدانید اگر قلبتان در هر دقیقه فقط یک بار می تپید چه می شد!؟ آیا ممکن است چنین قلبی سازنده آگاه نداشته باشد؟
یک بار دیگر به ساختمان بدنتان نگاه کنید و ببینید چه قدر منظم و دقیق هریک از اعضای بدن شما در جای خودش قرار گرفته، چشم در کف پا قرار نگرفته، پاهای انسان روی سرش قرار نگرفته، چشم های انسان از کمرش بیرون نزده، دستهای انسان ده متری آفریده نشده که هنگام راه رفتن به زمین بکشد، اندازه لاله گوش یک متر و نیم نیست، تا آدمی از شر گوش های خودش فلج می شود و... آیا اینها همه نشانه هایی از وجود آفریننده ای دانا و آگاه نیست؟ آن آفریننده دانا، آگاه، قادر و همیشگی، مهربان و بی نیاز، کسی جز خدا نیست. این نظم و دقت که در ساختمان بدن ما هست در جهان نیز وجود دارد.
خلاصه این که: جهان آفرینش دارای نظم است. نظم جهان نشان دهنده ناظم برای جهان است و خدا نظم دهنده و آفریننده جهان هستی است.
خدای بزرگ و امامان معصوم (علیه السلام) نیز از مردم خواسته اند، با مطالعه کتاب آفرینش -که همه صفحه های آن با نظم دقیقی طراحی شده است - به وجود خداپی ببرند، از این در بسیاری از موارد به گوشه هایی از نظم هستی اشاره کرده اند.
و به گفته سعدی:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار *** هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
دلیلی که برایتان نوشتم برهان نظم نام دارد.
نظرات شما عزیزان: