لشكركشى ابرهه به مكه به روایت تاریخ و قرآن
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 122781
بازدید دیروز : 63316
بازدید هفته : 335929
بازدید ماه : 658210
بازدید کل : 11049965
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 22 / 2 / 1400

ابرهه

ابرهه و لشكركشى به شمال عربستان

مهم ترين اسناد تاريخى اى كه از لشكركشى ابرهه به مناطق شمال و شمال غربى جزيرة العرب در دست است، يكى گزارش پروكوپيوس، مورخ دربار امپراطورى بيزانس در كتاب جنگهاى ايران و روم است كه در سال هاى 545 ـ 554 ميلادى به رشته تحرير در آورده، و ديگرى كتبيه اى است كه از ابرهه بر جاى مانده و در سال 1935 ميلادى توسط ريكمانس25 بر صخره اى در نزديكى چاه مريغان در شرق وادى تثليث عليا يافته شد و به Ry 506معروف است.26
نظر به اين دو سند مهم، آرا و تفاسير مختلفى از سوى پژوهشگران درباره لشكركشى ابرهه ابراز شده است. به اعتقاد بعضى از خاورشناسان و پژوهشگران تاريخ عرب هر دوسند به يك موضوع مربوط است. آن چه پروكوپيوس در كتاب خود به اشاره نوشته كه «ابرهه تنها يك بار به لشكركشى دست زد، ولى به محض حركت، متوجه خطر و پايان ناگوار آن شد و بى درنگ راه بازگشت در پيش گرفت»، همان است كه در كتيبه Ry 506 شرح و تفصيلش آمده است. و حمله اى را كه نزد مورخان و راويان عرب و مسلمان از آن به حمله عام الفيل ياد مى شود بايد در چارچوب همين لشكركشى گنجاند و بر آن تطبيق كرد. اما به گمان برخى ديگر از پژوهشگران آن چه در كتيبه ريكمانس آمده به حمله ابرهه به مكه ارتباطى ندارد، زيرا حمله به مكه در سال هاى بعد (563 ـ 573) اتفاق افتاده است.
البته بايد توجه داشت نظريات و تفاسيرى كه درباره اين مسئله ارائه شده، گاه تفاوت هاى زيادى با هم دارند، اما به طور كلى همه آن ها قابل ارجاع به يكى از دو ديدگاه فوق مى باشد. لازم است قبل از پرداختن به اين دو ديدگاه وطرح و بررسى آن ها، ابتدا مفاد دو سند ياد شده را مرور كنيم.
پروكوپيوس در گزارش خود آورده است: ... در زمانى كه هليستائوس پادشاه حبشه بود و ازيميفائوس بر حميريان سلطنت مى كرد امپراطور يوستى نين27فرستاده اى به نام ژوليانوس28 را نزد آن ها فرستاد و پيغام داد كه چون مردم حبشه و يمن هر دو داراى يك كيش هستند، صلاح در آن است كه با رومى ها متحد شده و با ايرانى ها بجنگند. ضمناً به حبشى ها خاطر نشان كرد كه اگر آن ها از هندوستان ابريشم بخرند و به روميان بفروشند، هم خود سود هنگفتى خواهند برد و هم از ريختن پول رومى ها به جيب دشمنان ايشان، ايرانى ها جلوگيرى خواهند كرد. از ملك حمير نيز خواست كه قيس را به رياست اعراب معدّ برگزيند و با لشكرى بزرگ از مردم خود و معدّ به خاك ايران بتازد... دو پادشاه مذكور هر دو وعده دادند كه درخواست هاى يوستى نين را انجام دهند وفرستاده او را مرخص كردند، لكن هيچ يك به قول خود وفا نكردند; يعنى در واقع هيچ كدام نتوانستند كارى از پيش ببرند، زيرا در موضوع تجارت ابريشم چون ايرانى ها به هند نزديك ترند هميشه بار كشتى هايى را كه از آن جاده مى آيند در بنادر زودتر مى خرند و ديگر مجالى براى حبشى ها باقى نمى گذارند. و در مورد لشكركشى به خاك ايران نيز اين كار به كلى از عهده حميريان بيرون بود. چه، ميان سرزمين ايشان و كشور ايران صحراى وسيع و بايرى وجود دارد كه مسافرت در آن بسيار دشوار است و فرصت بسيارى مى خواهد. و گذشته از آن، رفتن به جنگ مردمى بود كه بسيار از خودشان دليرتر بودند... بعدها وقتى ابرهه اساس پادشاهى خود را كاملاً مستقر ساخت و قدرت واعتبارى حاصل كرد، چندبار به يوستى نين وعده كرد كه به خاك ايران حمله نمايد، اما تنها يك بار رو به راه نهاد كه متوجه خطرهاى مسافرت شد و فوراً به كشور خويش مراجعت نمود.29
مفاد كتيبه دوم ابرهه موسوم به Ry 506 چنين است:
به يارى و نيروى خداى رحمان و مسيح او، ملك ابرهه زيبمان پادشاه سبأ، ذوريدان، و حضرموت و يمن و اعراب طود و تهامه، اين كتيبه را نگاشت، آن گاه كه با معدّ در فصل بهار، ماه ذوالثبات جنگيد. و چون بنى عامر شورش كرده بودند، پادشاه (ابرهه) ابوجبر را به همراهى قبيله كنده، و قبيله عل و بشربن حصن را همراه با قبيله سعد به جنگ بنى عامر فرستاد. و اين دو سردار به سرعت حركت كردند و سپاهيان خود را به سوى دشمن گسيل داشتند. سپس كنده و عل با.. و قبيله مراد جنگيدند و قبيله سعد در وادى اى كه به منطقه تربن ختم مى شود، با بنى عامر جنگيدند و آنان را به اسارت گرفتند و غنايم از ايشان ستاندند. اما پادشاه (ابرهه) در حلبان جنگيد و معدّ را شكست داد و آنان گِروهايى نزد او نهادند، و بعد از آن، عمرو بن منذر از سر گفت و گو با پادشاه درآمد و از فرزندان خود گروهايى را فرستاد وفرزندش راجانشين خود معرفى نمود و ابرهه هم حكم منذر را در اين باره تنفيذ كرد و پيروزمندانه از حلبان با نيروى خداى رحمان بازگشت در تاريخ 662.30


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: معلومات قرآنی
برچسب‌ها: معلومات قرآنی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی