رمزگشانی امام هادی علیه السلام از راز روزهای هفته | ||
در میان مردم احادیثی از رسول خدا صلی الله و علیه وآله خوانده می شد که گاه معنای درست آن را نمی دانستند. خوشوقتی ما از این است که شخصی درباره یکی از آن احادیث از امام هادی علیه السلام سوال کرد و باعث بازشدن دریچه ای از علم الهی بر روی ما شد. | ||
در میان مردم احادیثی از رسول خدا صلی الله و علیه وآله خوانده می شد که گاه معنای درست آن را نمی دانستند. خوشوقتی ما از این است که شخصی درباره یکی از آن احادیث از امام هادی علیه السلام سوال کرد و باعث بازشدن دریچه ای از علم الهی بر روی ما شد.
روح الله رستگارصفت
در زمان ائمه اطهار علیهم السلام در میان مردم احادیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خوانده می شد که گاه مردم معنای درست آن را نمی دانستند. یکی از این احادیث درباره روزهای هفته و دشمنی کردن با آن بود. خوش وقتی ما از این است که شخصی درباره آن حدیث از امام هادی علیه السلام سوال کرد و به این سبب باعث باز شدن دریچه ای از علم الهی بر روی ما شد. در اینجا می خواهیم در این باره سخن بگوییم و ضمناً جریان جالبی از علاقه شیعیان به اهل بیت علیهم السلام را حتی در هنگام خطر نقل کنیم. به دنبال امام خود برای نجات از شبهات حتی در دل دشمننوه امام رضا و فرزند حضرت جواد یعنی حضرت علی بن محمد النقی علیهم السلام ملقب به «هادی» می باشند. یکی از حاکمان زمان ایشان متوکل عباسی، فردی بسیار کینه توز و سختگیر علیه شیعیان و ائمه اطهار علیهم السلام بود. متوکل، امام هادی علیه السلام را در جایی حبس کرده بود و شخصی به نام "صقر" از شیعیان آن حضرت، جویای احوال آن حضرت بود. صقر خود را به محل حبس امام علیه السلام رساند و به روشی که معلوم نشود از شیعیان آن حضرت است، به دنبال ملاقات با ایشان بود که سرانجام به شیوه جالبی موفق شد. مأمور ارشد آن مکان هم از شیعیانی بود که عقیده خود را پنهان می کرد اما منظور صقر را فهمید و او را به سوی حضرت هادی علیه السلام راهنمایی کرد. ملاقات او با امام علیه السلام به خاطر رعایت مسائل امنیتی کوتاه بود و او ضمن جویا شدن احوال حضرت، از ایشان سوالی نیز پرسید که این، موضوع نوشته ماست. روزها، کنایه از امامان استشیخ صدوق (ره) با سند خود از "صقر بن ابی دلف کرخی" نقل می کند که گفت: متوکل، چون آقای ما امام هادی علیه السلام را برد، آمدم که از خبرش جویا شوم، رازقی که دربان متوکل بود مرا دید، دستور داد تا نزدش بروم، نزد او رفتم، گفت: صقر! چکار داری؟ گفتم: جناب استاد! خیر است. گفت: بنشین، [نشستم،] و فکر این سؤال او، و سؤالهای آینده اش مرا آشفته کرد، با خود گفتم: اشتباه کردم که آمدم. اشاره کرد و مردم را از خود دور کرد، پس به من گفت: چکار داری؟ و برای چه آمده ای؟ اهل بیت علیهم السلام گاه در شرایط سختی مثل زندان و حبس و تبعید و حصر و جنگ می زیسته اند. در آن شرایط شیعیان نیز از جانب حکومتهای وقت تحت فشارهای شدید قرار داشته اند و گاه امکان ملاقات با امام عصر خویش را پیدا نمی کردند و یا اینکه در راه رسیدن به محل امام مجبور به حفظ مراقبتهای بسیار می شدند تا جانشان در امان بماند نشستم، چون بیرون آمد، رازقی به غلامش گفت: دست صقر را بگیر، و به حجره ای که علوی در آن زندانی است ببر، و آن ها را تنها بگذار، او مرا به آن حجره درآورد، به اتاقی اشاره کرد، و من داخل شدم، و دیدم که امام هادی علیه السلام روی حصیری نشسته، و قبری در برابرش کنده اند، سلام کردم، پاسخم را داد، و دستور داد بنشینم. سپس فرمود: صقر! برای چه آمده ای؟ عرض کردم: سرورم! آمده ام تا از احوالتان آگاه شوم. سپس به قبر نگاه کردم و گریستم. به من نگاه کرد و فرمود: صقر! نگران نباش، فعلا نمی توانند به ما بدی برسانند. عرض کردم: الحمدلله! برداشت های طلایی از یک حدیث طلاییدر این فرصت می خواهیم به کمک این جریان به چند نکته توجه دهیم:نکته اول: همانگونه که از جهت مکانی می توانیم با کسی که سالها وفات یافته است، همسایه و هم محلی و همشهری باشیم، به لحاظ زمانی نیز می توانیم با برخی اشخاص همسایه شویم. در روزهای هفته به شکل متناوب همسایه پیامبر و اهل بیت ایشان صلی الله علیهم اجمعین می شویم. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله سخنانی چند جانبه بیان کرده اند که مردم همه معانی آنها را نمی دانند. چه بسیار احادیثی که دارای معانی چند بعدی و جامع می باشد که حاوی نکات رمزآمیزی است که برای آیندگان آشکار می شود نکته ششم: خدا دوستان خود را رها نمی کند. حتی در شرایط خفقان و ترس علیه ائمه علیهم السلام و شیعیان، برخی از همفکران ایشان به طور مخفیانه در رأس امور قرار داشته اند. پی نوشت ها: |
نظرات شما عزیزان: