۲. شاه کمی اسلامگرا بود
محمدرضا پهلوی باورهای شخصی عمیقی نسبت به اسلام ابراز میکرد.
شاهنشاه آریامهر به روایت خودش نه تنها از کمک امام اول شیعیان و «حضرت ابوالفضل» بهره برده، بلکه ادعا میکرد موفق به دیدار امام زمان هم شده است.
«در کودکی واقعهای که توجه مرا به عالم معنی بیش از پیش جلب نمود، روزی روی داد که با مربی خود در کاخ سلطنتی سعدآباد در کوچهای که با سنگ مفروش بود قدم میزدم. در آن هنگام ناگهان مردی را با چهره ملکوتی دیدم که بر گرد عارضش هالهای از نور مانند صورتی که نقاشان غرب از عیسیبن مریم میسازند، نمایان بود. در آن حین به من الهام شد که با خاتم ائمه اطهار حضرت امام قائم رو به رو هستم. مواجهه من با امام آخر زمان چند لحظه بیشتر به طول نینجامید که از نظر ناپدید شد و مرا در بهت و حیرت گذاشت.» (پاسخ به تاریخ، ص ۴۴)
رابطه او با اسلام تنها یک عقیده شخصی، یا تظاهر مذهبی برای عوامفریبی نبود، بلکه او در مراسم سلام نوروزی سال ۱۳۴۲ تاکید کرد «هیچ مذهبی مترقیتر از اسلام نیست و هیچ جامعهای بدون دین قوام ندارد.»
محمدرضا شاه تاکید داشت: «همیشه گفتهام و باز هم تکرار میکنم که پیشرفت واقعی هر کشور مستلزم توجه به اصول معنوی است و هر قدر هم که دنیا در زمینه مادیات ترقی کند بدون معنویت این ترقی ارزشی ندارد.» (در سلام عید غدیر، ۲ خرداد ۱۳۴۱)
همچنین:
«ما احکام اسلام را راهنمای عقیده و فکر و عمل خود قرار دادهایم و خوشبختانه نتیجه و ثمره این رویه را به خوبی مشاهده میکنیم. شک نیست که در آینده نیز همواره راهنمای ما همین تعالیم خواهد بود، زیرا تردید نداریم که بهترین جوابگوی روحی و حتی مادی دنیای امروزه همانا تعالیم عالیه اسلامی است.» (در سلام عید مبعث، ۲۰ آبان ۱۳۴۵)
در نتیجه همین اعتقادات مذهبی بود که شاهنشاه به زیارت حرمهای مقدس شیعیان رفته و دستور تخریب مرکز بهاییان در تهران را صادر کرد.
«در زمان سلطنت من، آستان قدس رضوی و مرقد حضرت رضا به اوج عظمت و اعتلا رسید و در شمار مهمترین بنیادهای مذهبی جهان اسلام قرار گرفت. نوسازی آستان قدس رضوی مرهون نذور و وجوهی بود که شیعیان، از جمله خود من، به این بنیاد تقدیم میداشتند.» (پاسخ به تاریخ، ص ۴۳)
تخریب مرکز بهاییان در تهران، اردیبهشت ۱۳۳۴
سلطنت پهلوی نقش مهمی در تحکیم ریشههای فکری جریانهایی داشت که میخواستند مساله مواجهه با غرب را از طریق خوانشهای جدید از اسلام و پیوند آن با هویت «اصیل» ایرانی پاسخ بدهند.
احمد فردید، که امروز از اندیشمندان مورد علاقه اصولگرایان است، پای ثابت تبلیغات ایدئولوژیک حزب رستاخیز بود.
حسین نصر، نوه شیخ فضلالله نوری و اسلامشناس تحصیلکرده آمریکا، مسئول دفتر ویژه فرح دیبا بود و با حمایت حکومت، حلقهای از اندیشمندان دینی را میگرداند که از جمله هانری کربن و مرتضی مطهری را در برمیگرفت.
نصر کسی بود که روی یک نظریه «سلطنت اسلامی» کار میکرد.
البته با همه آنچه گفته شد، نمیشود تفکرات محمدرضا شاه را به «اسلامگرایی» تقلیل داد. چرا که از سویی خود او باورهایی مغشوش و متناقض ابراز میکرد، و از سوی دیگر اسلامگرایی یک مکتب سرراست با تعریف مشخص نیست و طیف وسیعی از جریانهای سیاسی را شامل میشود.
نظرات شما عزیزان: