ام البنین از ولادت تا ازدواج:
در هیچ یک از منابع ، درباره زمان دقیق ولادت ام البنین خبری نیامده است . بنابراین فقدان آن، محقق را بر آن می دارد تا جهت مشخص نمودن حداقل زمان تقریبی ولادت وی ، به مطالعات و تحقیقات جدی تری ، جهت رفع این ابهام دست یازد .
از آنجا که در منابع دست اول و نزدیک تر به زمان مورد بحث و حتی منابع مورد اعتماد دیگر ، خبری در رابطه با سال ولادت این بانو نیامده است ، به همین دلیل اظهار قول تقریبی نیز درباره آن مشکل است . علل و دلایل آن نیز به چندین صورت متصور است :
اگر در منابع اسلامی دقت نظر عمیق تری داشته باشیم ، نامشخص بودن تاریخ دقیق ولادت ها، تنها متوجه شخص ام البنین نبوده و نیست ؛ چرا که تاریخ و زمان صحیح مناسبتها ـ حتی در مورد بزرگان و معاریف اسلام ، همچون پیامبر اکرم (ص) ـ نیز در آن منابع مورد تردید و اختلاف نظر می باشد . وانگهی این ابهام در مورد شخصیتها ، قضیه ای کلی در تاریخ اسلام متصور بوده است .
۲ ـ از آنجا که ام البنین و حتی خاندان او تا قبل از زمان ازدواج با علی (ع) ، به لحاظ فضایل اسلامی و خدمات مذهبی ، چندان معروف و شهره نبوده اند ؛ بنابراین دوران قبل از ازدواج وی و تاریخ و محل تولد ام البنین در متون تاریخی و اسلامی چندان بها داده نشده است .
در هیچ یک از منابع ، درباره زمان دقیق ولادت ام البنین خبری نیامده است . بنابراین فقدان آن، محقق را بر آن می دارد تا جهت مشخص نمودن حداقل زمان تقریبی ولادت وی ، به مطالعات و تحقیقات جدی تری ، جهت رفع این ابهام دست یازد .
از آنجا که در منابع دست اول و نزدیک تر به زمان مورد بحث و حتی منابع مورد اعتماد دیگر ، خبری در رابطه با سال ولادت این بانو نیامده است ، به همین دلیل اظهار قول تقریبی نیز درباره آن مشکل است . علل و دلایل آن نیز به چندین صورت متصور است :
اگر در منابع اسلامی دقت نظر عمیق تری داشته باشیم ، نامشخص بودن تاریخ دقیق ولادت ها، تنها متوجه شخص ام البنین نبوده و نیست ؛ چرا که تاریخ و زمان صحیح مناسبتها ـ حتی در مورد بزرگان و معاریف اسلام ، همچون پیامبر اکرم (ص) ـ نیز در آن منابع مورد تردید و اختلاف نظر می باشد . وانگهی این ابهام در مورد شخصیتها ، قضیه ای کلی در تاریخ اسلام متصور بوده است .
۲ ـ از آنجا که ام البنین و حتی خاندان او تا قبل از زمان ازدواج با علی (ع) ، به لحاظ فضایل اسلامی و خدمات مذهبی ، چندان معروف و شهره نبوده اند ؛ بنابراین دوران قبل از ازدواج وی و تاریخ و محل تولد ام البنین در متون تاریخی و اسلامی چندان بها داده نشده است .
ـ در سالیانی که ازدواج ام البنین با علی (ع) شکل می گرفت ، دوران انزوای سیاسی ـ اجتماعی ایشان از جامعه اسلامی و شهر مدینه ، به حساب می آمده است و به همین لحاظ ایشان به عنوان شخصیت مبرز سیاسی ـ اجتماعی و مهره ای مهم و حکومتی در شهر مدینه به حساب نمی آمد و از آنجا که اخبار اکثر منابع و همچنین نقل قولهای راویان آن زمان ، بیشتر از همه معطوف به حوادث مهم نظامی ، سیاسی و حکومتی جامعه اسلامی و بررسی عملکرد شخصیتهای مهم لشکری و حکومتی بود ، بالتبع قضیه بررسی اخبار زنان علی (ع) در تیررس نوشته ها و گقته های ناقلان و کاتبان واقع نشده است .
از میان تمامی منابع دست اول و تحقیقی مطالعه شده توسط نویسنده این مقاله ، تنها در کتاب « ام البنین سیده النساء العرب » ، تاریخ ولادت او به روایت از مهدی سویج ـ آن هم بطور تقریبی ـ در سال پنجم هجرت نگاشته شده است (۲۳) .
به نظر نویسنده و آن گونه که از قضیه ازدواج ، وفات ، سوگواری و دیگر قضایا و حوادث پیش آمده برای ام البنین بر می آید : زمان ولادت این بانو در سالهای آخرین دهه اول هجرت، مصادف با سالهای هشتم تا یازدهم هجری اتفاق افتاده باشد . به گمان دیگر زمان تولد وی در سالهای آخر قبل از هجرت و اوایل هجرت به وقوع پیوسته است . متأسفانه از موطن و زادگاه وی نیز خبری در منابع تاریخی موجود نیست .
در رابطه با این موضوع که ام البنین به هنگام ازدواج با علی (ع) ، دوشیزه بوده یا بیوه زن ، منابع اظهار نظر صریح و قاطع ننموده اند و تنها از تأمل در نوشته های برخی از کتب ، مانند این جمله که ازدواج وی با علی (ع) توسط پدر ام البنین صادر شده است (۲۴) ، می توان متصور شد که ایشان به هنگام ازدواج با امیرالمؤمنین ، دوشیزه بوده اند . همچنین از ازدواج دیگر وی قبل و بعد از ازدواج با علی (ع) ، خبری در منابع ذکر نشده است .
مطهری نیز در کتاب خود ، با جمله « دختری که برای امیرالمؤمنین خواستگاری کردند » (۲۵)، دوشیزگی وی را تأیید کرده است .
از میان تمامی منابع دست اول و تحقیقی مطالعه شده توسط نویسنده این مقاله ، تنها در کتاب « ام البنین سیده النساء العرب » ، تاریخ ولادت او به روایت از مهدی سویج ـ آن هم بطور تقریبی ـ در سال پنجم هجرت نگاشته شده است (۲۳) .
به نظر نویسنده و آن گونه که از قضیه ازدواج ، وفات ، سوگواری و دیگر قضایا و حوادث پیش آمده برای ام البنین بر می آید : زمان ولادت این بانو در سالهای آخرین دهه اول هجرت، مصادف با سالهای هشتم تا یازدهم هجری اتفاق افتاده باشد . به گمان دیگر زمان تولد وی در سالهای آخر قبل از هجرت و اوایل هجرت به وقوع پیوسته است . متأسفانه از موطن و زادگاه وی نیز خبری در منابع تاریخی موجود نیست .
در رابطه با این موضوع که ام البنین به هنگام ازدواج با علی (ع) ، دوشیزه بوده یا بیوه زن ، منابع اظهار نظر صریح و قاطع ننموده اند و تنها از تأمل در نوشته های برخی از کتب ، مانند این جمله که ازدواج وی با علی (ع) توسط پدر ام البنین صادر شده است (۲۴) ، می توان متصور شد که ایشان به هنگام ازدواج با امیرالمؤمنین ، دوشیزه بوده اند . همچنین از ازدواج دیگر وی قبل و بعد از ازدواج با علی (ع) ، خبری در منابع ذکر نشده است .
مطهری نیز در کتاب خود ، با جمله « دختری که برای امیرالمؤمنین خواستگاری کردند » (۲۵)، دوشیزگی وی را تأیید کرده است .
ازدواج با علی (ع) :
تمامی منابع معتبر و کهن و روایات متقن ، همراه با دلایل مستند ، بر این خبر اجماع داشته اند که حضرت علی (ع) تا زمان وفات فاطمه (س) ، همسر دیگری اختیار نکرده اند (۲۶) . در عین حال در مورد این قضیه که آیا ام البنین ، پس از درگذشت فاطمه (س) اولین زنی است که به ازدواج علی (ع) درآمده است یا خیر ؟!
میان راویان و ناقلان اخبار ، اختلاف رأی وجود دارد . برخی معتقد به این روایت هستند که علی (ع) پس از درگذشت زهرا (س) ، دختر خواهر ایشان ( زینب ) به نام امامه ـ که نوه دختری پیامبر به حساب آمده ـ و پدرش ابی العاص بن ربیع بود ، به عقد ازدواج خویش درآورد و ازدواج علی (ع) با ام البنین ، بعد از ازدواجشان با امامه بوده است .(۲۷)
بنا به اظهار همین منابع ، این اقدام امیرالمؤمنین (ع) در پی وصیت و پیشنهاد حضرت زهرا (س) در آخرین لحظات عمرشان صورت گرفته است . این منابع دلیل این وصیت از سوی فاطمه (س) را شبیه دانستن رفتار و اخلاق امامه به خودشان دانسته و معتقدند که هدف زهرا (س) از این پیشنهاد ، سرپرستی کردن و محبت نمودن امامه به فرزندان خردسال و یتیمشان و دلسوزی به حال یتیمان بوده است . همین منابع دلیل دیگر ازدواج علی (ع) با امامه را ادامه وصیت زهرا (س) با علی (ع) ، مبنی بر ناگزیر بودن مردان به داشتن همسر دانسته اند (۲۸) .
بر خلاف این رأی ، روایت دیگری که اسناد مکتوب آن نیز کم نیست ، بر این عقیده پافشاری دارد که علی (ع) مدتی پس از شهادت زهرا (س) و تنها شدن ، موضوع ازدواج نمودن با زن یکی از قبایل شجاع ، نیرومند و مشهور در دلاوری را با برادر بزرگتر و نسب شناس خود ـ عقیل ـ در میان می گذارد (۲۹) .
تمامی منابع معتبر و کهن و روایات متقن ، همراه با دلایل مستند ، بر این خبر اجماع داشته اند که حضرت علی (ع) تا زمان وفات فاطمه (س) ، همسر دیگری اختیار نکرده اند (۲۶) . در عین حال در مورد این قضیه که آیا ام البنین ، پس از درگذشت فاطمه (س) اولین زنی است که به ازدواج علی (ع) درآمده است یا خیر ؟!
میان راویان و ناقلان اخبار ، اختلاف رأی وجود دارد . برخی معتقد به این روایت هستند که علی (ع) پس از درگذشت زهرا (س) ، دختر خواهر ایشان ( زینب ) به نام امامه ـ که نوه دختری پیامبر به حساب آمده ـ و پدرش ابی العاص بن ربیع بود ، به عقد ازدواج خویش درآورد و ازدواج علی (ع) با ام البنین ، بعد از ازدواجشان با امامه بوده است .(۲۷)
بنا به اظهار همین منابع ، این اقدام امیرالمؤمنین (ع) در پی وصیت و پیشنهاد حضرت زهرا (س) در آخرین لحظات عمرشان صورت گرفته است . این منابع دلیل این وصیت از سوی فاطمه (س) را شبیه دانستن رفتار و اخلاق امامه به خودشان دانسته و معتقدند که هدف زهرا (س) از این پیشنهاد ، سرپرستی کردن و محبت نمودن امامه به فرزندان خردسال و یتیمشان و دلسوزی به حال یتیمان بوده است . همین منابع دلیل دیگر ازدواج علی (ع) با امامه را ادامه وصیت زهرا (س) با علی (ع) ، مبنی بر ناگزیر بودن مردان به داشتن همسر دانسته اند (۲۸) .
بر خلاف این رأی ، روایت دیگری که اسناد مکتوب آن نیز کم نیست ، بر این عقیده پافشاری دارد که علی (ع) مدتی پس از شهادت زهرا (س) و تنها شدن ، موضوع ازدواج نمودن با زن یکی از قبایل شجاع ، نیرومند و مشهور در دلاوری را با برادر بزرگتر و نسب شناس خود ـ عقیل ـ در میان می گذارد (۲۹) .
زمان و سال این ازدواج نیز جزء مجهولات و ابهامات تاریخ است .ابن اعثم در بیان داستان امان نامه عبید ا… بن محل عامری در واقعه کربلا ، زمان ازدواج علی با ام البنین را مصادف با زمان آمدن علی (ع)به کوفه دانسته است که این خبر اصلاَ صحت ندارد .علاوه بر این ابن اعثم تعداد پسران ام البنین را به اشتباه سه تن (عباس ، جعفر وعبدا… ) دانسته است که این خبر برخلاف اقوال اکثر نویسند گان دیگر که تعداد آنها را چهار تن دانسته اند ، می باشد .
در یکی از منابع آمده است که ام البنین از علی (ع) درخواست می کرده است که او را به نام فاطمه صدا نزند ؛ زیرا پس از ذکر شدن نام فاطمه در خانه علی (ع) ، چهار فرزند خردسال فاطمه زهرا(س) به یاد مادر شهیده خود افتاده و خاطرات تلخ و زجرآور گذشته در ذهنشان تداعی شده و رنج بی مادری آزارشان می داده است .
اگر صحت این خبر را قبول کنیم ، باید گفت که ازدواج علی با ام البنین بعد از وفات حضرت زهرا و در حالی اتفاق افتاده که فرزندان علی (ع) خردسال بوده اند و در صورت تأیید این فرضیه ، احتمال ولادت آن حضرت در سالیان اواخر دهه اول هجری نیز از اعتبار می افتد ؛ زیرا با پذیرش این شرایط ، می توان گفت که ام البنین در سنی نبوده که قادر به سرپرستی ولاد فاطمه (س) بوده باشد ؛ مگر این که در پذیرش خبر درخواست ام البنین از علی (ع) ـ صدا نزدن وی با نام فاطمه ـ تردید حاصل کرده و آن را نپذیریم .
یکی از نویسندگان معاصر ـ حسینی شیرازی ـ ، خبر ازدواج علی (ع) با ام البنین در نیمه اول دهه سوم هجری (ح سال ۲۴ ه ) را درست تر دانسته است . (۳۳) در صورت تأیید این خبر ، می توان حدس زد که ازدواج ام البنین با علی (ع) ، بلافاصله پس از وفات فاطمه (س) صورت نگرفته است .
به نظر نویسنده این وجیزه ، دلیل حدس و گمان این نویسنده ( حسینی شیرازی ) می بایستی ، با موضوع سن و سال ارشدترین فرزند ام البنین ـ حضرت عباس (ع) ـ مرتبط بوده باشد . طرح چنین تاریخی از طرف وی ، با توجه به محاسبه سن ابوالفضل العباس (ع) به هنگام شهادت ( که ۳۴ سال نوشته اند ) ، بدست آمده است .
در یکی از منابع آمده است که ام البنین از علی (ع) درخواست می کرده است که او را به نام فاطمه صدا نزند ؛ زیرا پس از ذکر شدن نام فاطمه در خانه علی (ع) ، چهار فرزند خردسال فاطمه زهرا(س) به یاد مادر شهیده خود افتاده و خاطرات تلخ و زجرآور گذشته در ذهنشان تداعی شده و رنج بی مادری آزارشان می داده است .
اگر صحت این خبر را قبول کنیم ، باید گفت که ازدواج علی با ام البنین بعد از وفات حضرت زهرا و در حالی اتفاق افتاده که فرزندان علی (ع) خردسال بوده اند و در صورت تأیید این فرضیه ، احتمال ولادت آن حضرت در سالیان اواخر دهه اول هجری نیز از اعتبار می افتد ؛ زیرا با پذیرش این شرایط ، می توان گفت که ام البنین در سنی نبوده که قادر به سرپرستی ولاد فاطمه (س) بوده باشد ؛ مگر این که در پذیرش خبر درخواست ام البنین از علی (ع) ـ صدا نزدن وی با نام فاطمه ـ تردید حاصل کرده و آن را نپذیریم .
یکی از نویسندگان معاصر ـ حسینی شیرازی ـ ، خبر ازدواج علی (ع) با ام البنین در نیمه اول دهه سوم هجری (ح سال ۲۴ ه ) را درست تر دانسته است . (۳۳) در صورت تأیید این خبر ، می توان حدس زد که ازدواج ام البنین با علی (ع) ، بلافاصله پس از وفات فاطمه (س) صورت نگرفته است .
به نظر نویسنده این وجیزه ، دلیل حدس و گمان این نویسنده ( حسینی شیرازی ) می بایستی ، با موضوع سن و سال ارشدترین فرزند ام البنین ـ حضرت عباس (ع) ـ مرتبط بوده باشد . طرح چنین تاریخی از طرف وی ، با توجه به محاسبه سن ابوالفضل العباس (ع) به هنگام شهادت ( که ۳۴ سال نوشته اند ) ، بدست آمده است .
بررسی دلایل این تزویج :
جدای از بررسی موضوع ازدواج ام البنین و سال وقوع آن ، درباره دلیل این ازدواج ، منابع داستان و رویدادی را ذکر کرده اند . آنها در این واقعه ، ضمن اشاره و بررسی آن ، دلیل ازدواج علی (ع) با ام البنین را درخواست حضرت از برادر بزرگترش عقیل ، مبنی بر گزینش دختری از خاندان معروف و شجاع که از تبار دلاوران مشهور عرب بوده باشد ، دانسته اند . (۳۴)
بیشتر نویسندگان این خبر در تلاش هستند تا به نوعی ازدواج علی (ع) با ام البنین را به خاطر به دنیا آوردن پسرانی درشت اندام ، شجاع و دلاور ـ همچون حضرت عباس (ع) و برادران مجاهد دیگر او ـ برای یاری دادن امام حسین (ع) در صحنه کربلا ارتباط دهند . (۳۵)
این قضیه بیشتر از همه در منابع شیعه منقول و مکتوب است و منابع سنت تا حدود زیادی به این قضیه و ماجرا نپرداخته اند . اصل ماجرا بنا به اظهار منابعی که به مطرح کردن این موضوع پرداخته اند ، از این قرار است که :
علی (ع) به برادر کهتر و نسب شناس خود ـ عقیل ـ فرمودند :
از آنجا که شما به علم انساب آشنایی داشته و از احوال خاندان و قبایل عرب آگاه هستی ! به همین سبب از تو می خواهم که از میان قبایل عرب ، زنی را برای من انتخاب و معرفی کنی که خاندان و نیاکان وی در میان عرب ، به شجاعت ، ورزیدگی و دلاوری در میان عرب شهره باشند ؛ زیرا می خواهم ، از بطن وی نسلی برای من متولد گردد که شجاع ، قوی اندام و از شجاعان عرب باشد .
عقیل در پاسخ این درخواست برادرش ، با علم به انساب و احوال قبائل عرب ، عرض کرد که پیشنهاد من این است که با ام البنین کلابیه ازدواج کنی ؛ زیرا او دختری نیکو اندام و بلند بالا بوده و به لحاظ شجاعت و دلاوری ، هیچ خاندانی در عرب معروف تر از پدران و نیاکان او نبوده است . (۳۶)
بیشتر نویسندگان شیعی ـ بخصوص نویسندگان شیعی قرون اخیر ـ علت ازدواج علی (ع) با ام البنین را زادن و به دنیا آوردن پسرانی نیرومند ، شجاع و دلاور ، جهت یاری دادن امام حسین (ع) در قیام کربلا به سال ۶۱ هجری ذکر کرده اند . (۴۳)
بانوی وفادار :
ام البنین پس از ورود به خانه علی (ع) ، نسبت به فرزندان حضرت زهرا ـ بخصوص زینب و ام کلثوم ـ چونان مادری مهربان و خوش رفتار بود (۴۴) ؛ از آنان دلجویی نموده و ضمن برآوردن خواسته های فرزندان زهرا ، می کوشید تا با رفتار و برخورد محترمانه خود ، اولاد زهرا به نوعی جای مادر مرحومه خویش را کمتر احساس نمایند . (۴۵)
از طرف دیگر نیز ام البنین ارادت و احترام خاصی نسبت به مقام امامت و ولایت همسر خـود ـ امیرالمؤمنین علی (ع) ـ نشان می داد و یکی از دلجویی کنندگان مولا در دوران عذاب آور خانه نشینی ایشان و از زمره همدلان و همرازان امام محسوب می گردید . ایشان همچنین پس از شهادت شوهر ارجمند خویش ، نسبت به فرزندان علی (ع) و مقام ارجمند آنها ، عنایت ویژه ای نشان می داد و همواره فرزندان خویش را از جمله فدائیان راه امامت و جانبازان راه فرزندان زهرا می دانست و آنها را مدام به پیروی از راه آنان و رعایت احترامشان توصیه و سفارش می فرمود .
علاوه بر دیدگاه و عملکرد ام البنین در حق پسران فاطمه (س) ، ایشان احترام و علاقه مادرانه و دلسوزانه ای نیز نسبت به یتیمه های زهرا (حضرت زینب (س) و ام کلثوم ) نشان می داد و به دلیل همین رفتارها و عملکردهای محترمانه ، حتی تا دوران وفاتش، از جانب حضرت زینب مورد احترام و اکرام ویژه ای قرار داشت ، بطوری که حتی منابع نوشته اند که حضرت زینب تا آخر عمر پر برکت ام البنین ، پیوسته به ملاقات این بانوی بزرگوار می رفت و عنایت خاص مادرانه به وی داشت (۴۶) .
جدای از بررسی موضوع ازدواج ام البنین و سال وقوع آن ، درباره دلیل این ازدواج ، منابع داستان و رویدادی را ذکر کرده اند . آنها در این واقعه ، ضمن اشاره و بررسی آن ، دلیل ازدواج علی (ع) با ام البنین را درخواست حضرت از برادر بزرگترش عقیل ، مبنی بر گزینش دختری از خاندان معروف و شجاع که از تبار دلاوران مشهور عرب بوده باشد ، دانسته اند . (۳۴)
بیشتر نویسندگان این خبر در تلاش هستند تا به نوعی ازدواج علی (ع) با ام البنین را به خاطر به دنیا آوردن پسرانی درشت اندام ، شجاع و دلاور ـ همچون حضرت عباس (ع) و برادران مجاهد دیگر او ـ برای یاری دادن امام حسین (ع) در صحنه کربلا ارتباط دهند . (۳۵)
این قضیه بیشتر از همه در منابع شیعه منقول و مکتوب است و منابع سنت تا حدود زیادی به این قضیه و ماجرا نپرداخته اند . اصل ماجرا بنا به اظهار منابعی که به مطرح کردن این موضوع پرداخته اند ، از این قرار است که :
علی (ع) به برادر کهتر و نسب شناس خود ـ عقیل ـ فرمودند :
از آنجا که شما به علم انساب آشنایی داشته و از احوال خاندان و قبایل عرب آگاه هستی ! به همین سبب از تو می خواهم که از میان قبایل عرب ، زنی را برای من انتخاب و معرفی کنی که خاندان و نیاکان وی در میان عرب ، به شجاعت ، ورزیدگی و دلاوری در میان عرب شهره باشند ؛ زیرا می خواهم ، از بطن وی نسلی برای من متولد گردد که شجاع ، قوی اندام و از شجاعان عرب باشد .
عقیل در پاسخ این درخواست برادرش ، با علم به انساب و احوال قبائل عرب ، عرض کرد که پیشنهاد من این است که با ام البنین کلابیه ازدواج کنی ؛ زیرا او دختری نیکو اندام و بلند بالا بوده و به لحاظ شجاعت و دلاوری ، هیچ خاندانی در عرب معروف تر از پدران و نیاکان او نبوده است . (۳۶)
عقیده و نظر عقیل در مورد شهره بودن خاندان ام البنین به شجاعت و دلاوری ، درست و بجا بوده است . (۳۷) زیرا قبیله بنی کلاب در میان اعراب آن زمان و دوره جاهلیت ، به لحاظ شجاعت و دلاوری در میان قوم عرب زبانزد بوده اند . تاریخ گواه است که پدران و دائیهای ام البنین ، از دلیران و قهرمانان نظامی عرب در قبل از اسلام بوده و در کتابها ، داستانهایی در مورد آنها نقل می کنند که دال بر دلیری و بیان شجاعت آنها بوده است .
ایشان در عین شجاعت و دلیری ، بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده اند ؛ به طوری که تواریخ نوشته اند که حتی پادشاهان آن عصر ، در برابر آنها سر تسلیم و اطاعت فرود می آورده اند . (۳۸) تا آنجا که در ستایش از همین قهرمانی ها و شجاعتشان ، شاعری به نام « لبید » که در دربار نعمان بن منذر ـ پادشاه آل لخم ـ بسر می برده ، چنین سروده است :
« نحن بنی ام البنین الاربعه الضاربون الهام تحت الخیضعه
و المطعمون الجفنه المدعدعه و نحن خیر عامر بن صعصعه …» . (۳۹)
پس از سرودن این اشعار در مدحت این خاندان ، کسی منکر این سخنان لبید نشده و حتی او را به خاطر سرودن این مدحتها سرزنش ننمود .
بعلاوه تاریخ نویسان و نسب شناسان ، از فرد شجاع دیگری که جزء این خاندان بوده است ، یاد کرده اند . این شخص « ابو براء کلابی » معروف به « ملاعب الأسنه » ، یعنی هم بازی نیزه ها بوده است که این لقب ، به دلیل مهارت و استادی وی ، در جنگ بوسیله نیزه ، به او داده شده بود و در ادامه ، همین منابع نوشته اند که به لحاظ این مهارت ، کسی هم پایه او در میان اعراب آن زمان نبوده است . (۴۰)
از میان اشخاص مشهور و دلاور دیگر این قبیله می توان ، به نامهای « عامر بن مالک » ، « عامربن طفیل»، « عروه الرحال » ، «طفیل » و … اشاره کرد . (۴۱)
بنابراین به خاطر چنین سوابق درخشان خاندان ام البنین بود که حضرت علی (ع) ، این پیشنهاد و انتخاب برادر را پسندید و برادرش عقیل را جهت خواستگاری نزد پدر ام البنین فرستاد و پدر او نیز راضی به این وصلت گردید .
ایشان در عین شجاعت و دلیری ، بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده اند ؛ به طوری که تواریخ نوشته اند که حتی پادشاهان آن عصر ، در برابر آنها سر تسلیم و اطاعت فرود می آورده اند . (۳۸) تا آنجا که در ستایش از همین قهرمانی ها و شجاعتشان ، شاعری به نام « لبید » که در دربار نعمان بن منذر ـ پادشاه آل لخم ـ بسر می برده ، چنین سروده است :
« نحن بنی ام البنین الاربعه الضاربون الهام تحت الخیضعه
و المطعمون الجفنه المدعدعه و نحن خیر عامر بن صعصعه …» . (۳۹)
پس از سرودن این اشعار در مدحت این خاندان ، کسی منکر این سخنان لبید نشده و حتی او را به خاطر سرودن این مدحتها سرزنش ننمود .
بعلاوه تاریخ نویسان و نسب شناسان ، از فرد شجاع دیگری که جزء این خاندان بوده است ، یاد کرده اند . این شخص « ابو براء کلابی » معروف به « ملاعب الأسنه » ، یعنی هم بازی نیزه ها بوده است که این لقب ، به دلیل مهارت و استادی وی ، در جنگ بوسیله نیزه ، به او داده شده بود و در ادامه ، همین منابع نوشته اند که به لحاظ این مهارت ، کسی هم پایه او در میان اعراب آن زمان نبوده است . (۴۰)
از میان اشخاص مشهور و دلاور دیگر این قبیله می توان ، به نامهای « عامر بن مالک » ، « عامربن طفیل»، « عروه الرحال » ، «طفیل » و … اشاره کرد . (۴۱)
بنابراین به خاطر چنین سوابق درخشان خاندان ام البنین بود که حضرت علی (ع) ، این پیشنهاد و انتخاب برادر را پسندید و برادرش عقیل را جهت خواستگاری نزد پدر ام البنین فرستاد و پدر او نیز راضی به این وصلت گردید .
ام البنین همچنین از جمله همسران مهربان و بانوان عفیفه ، شریفه و صالحه علی (ع) بشمار می رفت . ایشان در دوران بیست و پنج ساله گوشه نشینی مولا ، چونان غمخواری در کنار او آلام و دردهای دلش را تسکین می داد . وی کوشش فراوانی می نمود تا منتهای خدمتکاری و کرنش توأم با احترام را در حق سرور و امام خود که شوهر وی نیز بود ، رعایت نماید .
بیشتر نویسندگان شیعی ـ بخصوص نویسندگان شیعی قرون اخیر ـ علت ازدواج علی (ع) با ام البنین را زادن و به دنیا آوردن پسرانی نیرومند ، شجاع و دلاور ، جهت یاری دادن امام حسین (ع) در قیام کربلا به سال ۶۱ هجری ذکر کرده اند . (۴۳)
بانوی وفادار :
ام البنین پس از ورود به خانه علی (ع) ، نسبت به فرزندان حضرت زهرا ـ بخصوص زینب و ام کلثوم ـ چونان مادری مهربان و خوش رفتار بود (۴۴) ؛ از آنان دلجویی نموده و ضمن برآوردن خواسته های فرزندان زهرا ، می کوشید تا با رفتار و برخورد محترمانه خود ، اولاد زهرا به نوعی جای مادر مرحومه خویش را کمتر احساس نمایند . (۴۵)
از طرف دیگر نیز ام البنین ارادت و احترام خاصی نسبت به مقام امامت و ولایت همسر خـود ـ امیرالمؤمنین علی (ع) ـ نشان می داد و یکی از دلجویی کنندگان مولا در دوران عذاب آور خانه نشینی ایشان و از زمره همدلان و همرازان امام محسوب می گردید . ایشان همچنین پس از شهادت شوهر ارجمند خویش ، نسبت به فرزندان علی (ع) و مقام ارجمند آنها ، عنایت ویژه ای نشان می داد و همواره فرزندان خویش را از جمله فدائیان راه امامت و جانبازان راه فرزندان زهرا می دانست و آنها را مدام به پیروی از راه آنان و رعایت احترامشان توصیه و سفارش می فرمود .
علاوه بر دیدگاه و عملکرد ام البنین در حق پسران فاطمه (س) ، ایشان احترام و علاقه مادرانه و دلسوزانه ای نیز نسبت به یتیمه های زهرا (حضرت زینب (س) و ام کلثوم ) نشان می داد و به دلیل همین رفتارها و عملکردهای محترمانه ، حتی تا دوران وفاتش، از جانب حضرت زینب مورد احترام و اکرام ویژه ای قرار داشت ، بطوری که حتی منابع نوشته اند که حضرت زینب تا آخر عمر پر برکت ام البنین ، پیوسته به ملاقات این بانوی بزرگوار می رفت و عنایت خاص مادرانه به وی داشت (۴۶) .
وی پیش از آنکه به چشم همسر و شوهر به علی (ع) نگاه کند ، با نظر محترمانه امام و پیشوا به او نگریسته و برای ایشان احترام و منزلت ویژه ای قائل می شد . به دنیا آمدن شیر بچگانی همچون عباس از بطن مطهره ام البنین ، امیرالمؤمنین را آسوده خاطر و او را مسرور و خرسند می ساخت .
بنابراین آنچه که از منابع درک و برداشت می شود ، اینست که ام البنین در طول حیات گرانبهای خود ، هرگز نسبت به انتسابات قبیله ای و تفاخر مطرود نسبی خود ، هیچ اقدام ناشایستی علیه شوهرش علی(ع) و فرزندان او روا نداشت و هیچ گاه آنان را به خاطر تعلق داشتن به خاندان شجاع و دلاور ، از خود رنجیده خاطر نساخت .
ام البنین به سال ۲۶ هـ پسر بزرگ خویش – عباس(ع) – را در خانه علی و در شهر مدینه به دنیا آورد (۴۷) . سه فزرند دیگر او نیز به احتمال زیاد در همان شهر مدینه متولد گردیدند .
نویسنده ای معاصر ـ حسینی شیرازی ـ در رابطه با مقیم بودن یا نبودن ام البنین در شهر کوفه در زمان به شهادت رسیدن همسر خویش ، اظهار بی اطلاعی کرده ، ولی عدم درج اخباری از ام البنین در این زمان در شهر کوفه را دلیل فقدان وی در شهر کوفه و در دوره خلافت علی(ع) به حساب آورده است (۴۸) .
آن گونه که از متن نگاشته شده منابع بر می اید، به نظر می رسد که فرزندان ام البنین ، همین چهار فرزند پسر بوده و نام اولاد دختری از وی در منابع ذکر نشده است (۴۹) . خود ام البنین دلیل مکنی شدن خود به این کنیه را داشتن همین چهار فرزند پسر دانسته است (۵۰) .
بنابراین آنچه که از منابع درک و برداشت می شود ، اینست که ام البنین در طول حیات گرانبهای خود ، هرگز نسبت به انتسابات قبیله ای و تفاخر مطرود نسبی خود ، هیچ اقدام ناشایستی علیه شوهرش علی(ع) و فرزندان او روا نداشت و هیچ گاه آنان را به خاطر تعلق داشتن به خاندان شجاع و دلاور ، از خود رنجیده خاطر نساخت .
ام البنین به سال ۲۶ هـ پسر بزرگ خویش – عباس(ع) – را در خانه علی و در شهر مدینه به دنیا آورد (۴۷) . سه فزرند دیگر او نیز به احتمال زیاد در همان شهر مدینه متولد گردیدند .
نویسنده ای معاصر ـ حسینی شیرازی ـ در رابطه با مقیم بودن یا نبودن ام البنین در شهر کوفه در زمان به شهادت رسیدن همسر خویش ، اظهار بی اطلاعی کرده ، ولی عدم درج اخباری از ام البنین در این زمان در شهر کوفه را دلیل فقدان وی در شهر کوفه و در دوره خلافت علی(ع) به حساب آورده است (۴۸) .
آن گونه که از متن نگاشته شده منابع بر می اید، به نظر می رسد که فرزندان ام البنین ، همین چهار فرزند پسر بوده و نام اولاد دختری از وی در منابع ذکر نشده است (۴۹) . خود ام البنین دلیل مکنی شدن خود به این کنیه را داشتن همین چهار فرزند پسر دانسته است (۵۰) .
ام البنین و ماجرای عاشورای حسینی :
در میان اسامی اسرای کربلا ، نامی از فاطمه ام البنبن به میان نیامده است. دلیل آن چیست ؟
کمتر منابعی سراغ داریم که به ذکر این موضوع پرداخته و برای آن دلیل قانع کننده ای ذکر ننموده اند . تنها تعداد معدودی از کتب تحقیقی معاصران در این زمینه مطالب اندکی نگاشته اند (۵۱) .
یکی از این منابع در اینباره به علتی از آن اشاره دارد . نویسنده آن دلیل عدم حضور ام البنین در کربلا را به ظن و گمان خویش ، بیماری سخت آن بانو در هنگام سفر امام حسین (ع) به جانب کربلا دانسته است (۵۲) .
اگرچه این دلیل می تواند ، یکی از دلایل متصور شده جهت عدم حضور وی در صحنه کربلا محسوب شود ؛ ولی با دقت و تأمل بیشتر در آن به دلایل دیگری نیز می توان دست یافت که نبایستی از نظر دور بماند . این دلایل بزعم نویسنده می تواند چنین مواردی بوده باشد :
الف : پیری و کهولت سن آن بانو در زمانی که امام حسین (ع) در اواخر سال ۶۰ هجری به مقصد کوفه حرکت می کرد و در نتیجه مشکل بودن چنین سفر طولانی و نافرجام بـــــرای ام البنین .
در میان اسامی اسرای کربلا ، نامی از فاطمه ام البنبن به میان نیامده است. دلیل آن چیست ؟
کمتر منابعی سراغ داریم که به ذکر این موضوع پرداخته و برای آن دلیل قانع کننده ای ذکر ننموده اند . تنها تعداد معدودی از کتب تحقیقی معاصران در این زمینه مطالب اندکی نگاشته اند (۵۱) .
یکی از این منابع در اینباره به علتی از آن اشاره دارد . نویسنده آن دلیل عدم حضور ام البنین در کربلا را به ظن و گمان خویش ، بیماری سخت آن بانو در هنگام سفر امام حسین (ع) به جانب کربلا دانسته است (۵۲) .
اگرچه این دلیل می تواند ، یکی از دلایل متصور شده جهت عدم حضور وی در صحنه کربلا محسوب شود ؛ ولی با دقت و تأمل بیشتر در آن به دلایل دیگری نیز می توان دست یافت که نبایستی از نظر دور بماند . این دلایل بزعم نویسنده می تواند چنین مواردی بوده باشد :
الف : پیری و کهولت سن آن بانو در زمانی که امام حسین (ع) در اواخر سال ۶۰ هجری به مقصد کوفه حرکت می کرد و در نتیجه مشکل بودن چنین سفر طولانی و نافرجام بـــــرای ام البنین .
ب : از آنجا که حضرت ابوالفضل العباس در موقع حرکت به همراه حسین ابن علی (ع) ، دارای همسر و یک فرزند به نام عبیدا… بود (۵۳) و زن و تنها فرزند او در مدینه مانده بودند , بنابراین ام البنین ترجیح داد که در این سفر شرکت نکرده و در عوض از فرزند و عروس خود سرپرستی و حمایت نماید (۵۴) .
ج : از آنجا که ام البنین چهار فرزند خود را همراه امام حسین به کربلا اعزام می نمود ، از این که خود به همراه کاروان نرفته باشد ، در آینده تاریخ هیچ ملامت و نکوهشی را متوجه این عملکرد وی نمی کرد و همین اندازه ایثار سند افتخار ارزشمندی برای این بانوی ایثار گر بوده است .
با این که ام البنین به همراه کاروان عاشورا به کربلا نرفته بود ؛ اما در عین حال یکی از منتظران نتیجه و عاقبت این سفر ، در میان اهالی مدینه به شمار می رفت . وی لحظه به لحظه جویای احوال و کیفیت سفر و حوادث آنان توسط پیکها و سفیرانی که به مدینه می آمدند ، می شد و دلشوره عجیبی نیز به خاطر انتظار و نگرانی ، متوجه حالات این پیر زن یوده است .
ج : از آنجا که ام البنین چهار فرزند خود را همراه امام حسین به کربلا اعزام می نمود ، از این که خود به همراه کاروان نرفته باشد ، در آینده تاریخ هیچ ملامت و نکوهشی را متوجه این عملکرد وی نمی کرد و همین اندازه ایثار سند افتخار ارزشمندی برای این بانوی ایثار گر بوده است .
با این که ام البنین به همراه کاروان عاشورا به کربلا نرفته بود ؛ اما در عین حال یکی از منتظران نتیجه و عاقبت این سفر ، در میان اهالی مدینه به شمار می رفت . وی لحظه به لحظه جویای احوال و کیفیت سفر و حوادث آنان توسط پیکها و سفیرانی که به مدینه می آمدند ، می شد و دلشوره عجیبی نیز به خاطر انتظار و نگرانی ، متوجه حالات این پیر زن یوده است .
مادر مرثیه خوان( نگاهی به حوادث حیات وی پس از عاشورا تا وفات ) :
از آنجا که ام البنین به طور مرتب از اوضاع کربلا ، توسط سفیرانی که به مدینه آمده بودند ، آگاه می گشت ؛ بنابر این به نظر می رسد که وی بایست ، بر اخبار و احوال و حوادثی که برای کاروان عاشورا و بخصوص فرزندان خودش اتفاق افتاده بود ، پیش از ورود بشیر بن جذلم به مدینه اطلاع و آگاهی یافته باشد .
در اقوال و نوشته های نویسندگان شیعی از خانه و منزل ام البنین در شهر مدینه ، به عنوان محلی برای برپا شدن اولین عزاداری به مناسبت یادبود حماسه سازان عاشورا یاد شده و اضافه شده است که بازماندگان قیام عاشورا و در رأس آنها زین العابدین و حضرت زینب پس از ورود به شهر مدینه ، نخستین بار مجلس عزای امام حسین (ع) و شهیدان کربلا را در منزل ام البنین بر پا نمودند .
در تواریخ از ام البنین و عملکرد او پس از قایم عاشورا کمتر سخنی به میان آمده است . پس از قیام عاشورا و شهادت فرزندانش ، بیشتر به عنوان مادری داغدیده و مرثیه خوان در سوگ پسران خویش در مدینه و در قبرستان بقیع از او نام برده شده که حتی در لحظه وفات نیز گریان بوده است .
در تاریخ روایت می شود که ام البنین در زمان مروان ـ حاکم وقت مدینه به عنوان نوه اش ـ عبیدا… (تنها باز مانده از نسل پسر ارشدش ـ عباس ـ ) در سالهای پس از قیام عاشورا، با تشکیل دادن صورت قبر برای فرزندان شهیدش در قبرستان بقیع ، هر روزه بر سر این صورت قبرها حاضر می گردید و برای فرزندان خود مرثیه های سوزناکی می سرود و گریه های بسیاری می نمود که حتی مروان ابن حکم ـ حاکم وقت مدینه ـ را نیز به گریه می انداخت . برخی از این مرثیه ها در کتاب های تاریخی نگاشته شده است .
ام البنین پس از واقعه کربلا ، در شهر مدینه به حیات خویش ادامه داده و ظاهراُ نیز عمر او بشتر از چند سال پس از قیام عاشورا دوام نداشته و به مرگ طبیعی بدرود حیات گفته است و در هنگام وفات نیز در شهر مدینه بسر می برده است ، ( تاریخ دقیق وفات او نیز از جمله مجهولات دیگر زندگی این بانو می باشد ) . علیرغم تمامی کوششهایی که مهدی سویج در مورد تاریخ وفات ام البنین به عمل آورده است ، ولی باز هم این قضیه بصورت حقیقی و صد در صد روشن نشده است .
مطابق گفته ها و نقل قول های همین نویسنده (مهدی سویج) در هیچ یک از منابع جستجو شده توسط وی ، خبری دال بر روشن شدن این قضیه برای وی مکشوف و علیرغم سؤالاتی نیز که خود وی از افراد صاحب رأی و اهل فن نموده ، به جوابی قانع کننده در این زمینه دست نیافته بوده است تا اینکه بگفتة خود وی در کتاب کنز المطالب ـ اثر قره باغی همدانی ـ خبری مشاهده نموده که ضمن اشاره به وفات ام البنین پس از حادثه کربلا ، مدفن وی را قبرستان بقیع دانسته است ؛ ولی با عین حال سال وفات او را ننگاشته است .
در مورد وفات وی در کتاب اختیارات و به روایت از اعمش آمده است که در روز جمعه سیزدهم جمادی الثانی (متأسفانه در اینجا نیز سال وقوع آن نگاشته نشده است ) : بر امام چهارم وارد شدم ؛ هنوز در محفل وی ننشسته بودم که ناگهان فضل بن عباس در حالی که گریان و ناراحت و ناراحت بود ، وارد مجلس شده و خبر وفات جده اش ـ ام البنین ـ را به او می دهد و در همان حال نیز از روزگار فریبکار و غدّار شکایت می کرد که در یــــــک ماه ـ منظور ماه جمادی الثانی است – دو مرتبه خاندان کسا را دچار مصیبت کرده است ( منظور از دو مرتبه پیش آمدن مصیبت ، یکی وفات حضرت فاطمه زهرا(س) و دیگری وفات ام البنین در این ماه بوده است ).
در جای دیگری از کتاب عبدالامیر و به نقل از خبری که این نویسنده در حاشیه کتاب« وقایع الشهور و الایام » تألیف بیرجندی مشاهده کرده ، وفات ام البنین را سیزدهم جمادی الثانی سال ۶۴ هجری ذکر کرده است . به عقیده شیرازی علت عدم درج تاریخ وفات ام البنین ، شاید افتضاحات بنی امیه پس از قتل امام حسین (ع) بوده باشد .
از آنجا که ام البنین به طور مرتب از اوضاع کربلا ، توسط سفیرانی که به مدینه آمده بودند ، آگاه می گشت ؛ بنابر این به نظر می رسد که وی بایست ، بر اخبار و احوال و حوادثی که برای کاروان عاشورا و بخصوص فرزندان خودش اتفاق افتاده بود ، پیش از ورود بشیر بن جذلم به مدینه اطلاع و آگاهی یافته باشد .
در اقوال و نوشته های نویسندگان شیعی از خانه و منزل ام البنین در شهر مدینه ، به عنوان محلی برای برپا شدن اولین عزاداری به مناسبت یادبود حماسه سازان عاشورا یاد شده و اضافه شده است که بازماندگان قیام عاشورا و در رأس آنها زین العابدین و حضرت زینب پس از ورود به شهر مدینه ، نخستین بار مجلس عزای امام حسین (ع) و شهیدان کربلا را در منزل ام البنین بر پا نمودند .
در تواریخ از ام البنین و عملکرد او پس از قایم عاشورا کمتر سخنی به میان آمده است . پس از قیام عاشورا و شهادت فرزندانش ، بیشتر به عنوان مادری داغدیده و مرثیه خوان در سوگ پسران خویش در مدینه و در قبرستان بقیع از او نام برده شده که حتی در لحظه وفات نیز گریان بوده است .
در تاریخ روایت می شود که ام البنین در زمان مروان ـ حاکم وقت مدینه به عنوان نوه اش ـ عبیدا… (تنها باز مانده از نسل پسر ارشدش ـ عباس ـ ) در سالهای پس از قیام عاشورا، با تشکیل دادن صورت قبر برای فرزندان شهیدش در قبرستان بقیع ، هر روزه بر سر این صورت قبرها حاضر می گردید و برای فرزندان خود مرثیه های سوزناکی می سرود و گریه های بسیاری می نمود که حتی مروان ابن حکم ـ حاکم وقت مدینه ـ را نیز به گریه می انداخت . برخی از این مرثیه ها در کتاب های تاریخی نگاشته شده است .
ام البنین پس از واقعه کربلا ، در شهر مدینه به حیات خویش ادامه داده و ظاهراُ نیز عمر او بشتر از چند سال پس از قیام عاشورا دوام نداشته و به مرگ طبیعی بدرود حیات گفته است و در هنگام وفات نیز در شهر مدینه بسر می برده است ، ( تاریخ دقیق وفات او نیز از جمله مجهولات دیگر زندگی این بانو می باشد ) . علیرغم تمامی کوششهایی که مهدی سویج در مورد تاریخ وفات ام البنین به عمل آورده است ، ولی باز هم این قضیه بصورت حقیقی و صد در صد روشن نشده است .
مطابق گفته ها و نقل قول های همین نویسنده (مهدی سویج) در هیچ یک از منابع جستجو شده توسط وی ، خبری دال بر روشن شدن این قضیه برای وی مکشوف و علیرغم سؤالاتی نیز که خود وی از افراد صاحب رأی و اهل فن نموده ، به جوابی قانع کننده در این زمینه دست نیافته بوده است تا اینکه بگفتة خود وی در کتاب کنز المطالب ـ اثر قره باغی همدانی ـ خبری مشاهده نموده که ضمن اشاره به وفات ام البنین پس از حادثه کربلا ، مدفن وی را قبرستان بقیع دانسته است ؛ ولی با عین حال سال وفات او را ننگاشته است .
در مورد وفات وی در کتاب اختیارات و به روایت از اعمش آمده است که در روز جمعه سیزدهم جمادی الثانی (متأسفانه در اینجا نیز سال وقوع آن نگاشته نشده است ) : بر امام چهارم وارد شدم ؛ هنوز در محفل وی ننشسته بودم که ناگهان فضل بن عباس در حالی که گریان و ناراحت و ناراحت بود ، وارد مجلس شده و خبر وفات جده اش ـ ام البنین ـ را به او می دهد و در همان حال نیز از روزگار فریبکار و غدّار شکایت می کرد که در یــــــک ماه ـ منظور ماه جمادی الثانی است – دو مرتبه خاندان کسا را دچار مصیبت کرده است ( منظور از دو مرتبه پیش آمدن مصیبت ، یکی وفات حضرت فاطمه زهرا(س) و دیگری وفات ام البنین در این ماه بوده است ).
در جای دیگری از کتاب عبدالامیر و به نقل از خبری که این نویسنده در حاشیه کتاب« وقایع الشهور و الایام » تألیف بیرجندی مشاهده کرده ، وفات ام البنین را سیزدهم جمادی الثانی سال ۶۴ هجری ذکر کرده است . به عقیده شیرازی علت عدم درج تاریخ وفات ام البنین ، شاید افتضاحات بنی امیه پس از قتل امام حسین (ع) بوده باشد .
ام البنین و نگرش وی به جایگاه امامت م مقام اهل بیت :
همان گونه که قبل از این گفته شد ، (ر.ک به گقتار بانوی وفادار) دیدگاه ام البنین نسبت به مقام شوهر و فرزندان علی (ع) ـ که در نظر این زن اولاد خود وی به حساب می آمدند ـ از روی تکریم و تجلیل از مقام آنان بوده است.نگرش وی به آنان محترمانه بوده و آنان در نظر وی دارای مقام رفیع و منزلتی بلند بودند . این نکته را حتی می توان ، از طرز برخورد و ارادات فرزند وی – عباس(ع) – در میدان کربلا نسبت به امام حسین و ایثار جان خود در راه و هدف برادر نیز درک نمود .
ام البنین و فرزندانش جدای از اینکه ، علی و فرزندان ناتنی خود به حساب می آوردند ، با الفاظ محترمانه ای همچون ؛ آقا ، امام و سرور ، از شخصیت شامخ آنان تجلیل و تکریم نموده و هرگز کمترین بی حرمتی و بی جسارتی نسبت به مقام و منزلت والای آنان در زندگی پر برکتشان ننموده اند . به طوری که خود ام البنین در هنگام سفر کاروان عاشورا به جانب کوفه ، با طیب خاطر و اراده تام و با علم به پر مخاطره بودن این سفر و حتی از دست دادن فرزندان خود ، آنها را بدرقه نموده و حتی از آنان به عنوان فدائیان پسر فاطمه یاد کرده و کوچکترین تردیدی نسبت به ممانعت آنان از این سفر ننموده و در بذل و بخشش تمامی هستی خویش در راه ولایت و امامت خود ، کوچکترین کوتاهی و قصوری نشان نداده است تا آنجا که به روایت راویان ، ایشان پس از ورود بشیر بن جذلم به مدینه ، آن قدر که از شهادت امام حسین(ع) ناراحت و اندوهگین گردید ، نسبت به شهادت جگرگوشه هایش از خود واکنشی نشان نداد .
دلیل این صبر و پایداری ام البنین را در ایمان و معرفت وی نسبت به مفام امامت و ولایت دانسته اند و به همین دلیل بوده که مرگ چهار جوان رشید خود را آسان و سهل به حساب آورده و خم به ابرو نیاورده است .
همان گونه که قبل از این گفته شد ، (ر.ک به گقتار بانوی وفادار) دیدگاه ام البنین نسبت به مقام شوهر و فرزندان علی (ع) ـ که در نظر این زن اولاد خود وی به حساب می آمدند ـ از روی تکریم و تجلیل از مقام آنان بوده است.نگرش وی به آنان محترمانه بوده و آنان در نظر وی دارای مقام رفیع و منزلتی بلند بودند . این نکته را حتی می توان ، از طرز برخورد و ارادات فرزند وی – عباس(ع) – در میدان کربلا نسبت به امام حسین و ایثار جان خود در راه و هدف برادر نیز درک نمود .
ام البنین و فرزندانش جدای از اینکه ، علی و فرزندان ناتنی خود به حساب می آوردند ، با الفاظ محترمانه ای همچون ؛ آقا ، امام و سرور ، از شخصیت شامخ آنان تجلیل و تکریم نموده و هرگز کمترین بی حرمتی و بی جسارتی نسبت به مقام و منزلت والای آنان در زندگی پر برکتشان ننموده اند . به طوری که خود ام البنین در هنگام سفر کاروان عاشورا به جانب کوفه ، با طیب خاطر و اراده تام و با علم به پر مخاطره بودن این سفر و حتی از دست دادن فرزندان خود ، آنها را بدرقه نموده و حتی از آنان به عنوان فدائیان پسر فاطمه یاد کرده و کوچکترین تردیدی نسبت به ممانعت آنان از این سفر ننموده و در بذل و بخشش تمامی هستی خویش در راه ولایت و امامت خود ، کوچکترین کوتاهی و قصوری نشان نداده است تا آنجا که به روایت راویان ، ایشان پس از ورود بشیر بن جذلم به مدینه ، آن قدر که از شهادت امام حسین(ع) ناراحت و اندوهگین گردید ، نسبت به شهادت جگرگوشه هایش از خود واکنشی نشان نداد .
دلیل این صبر و پایداری ام البنین را در ایمان و معرفت وی نسبت به مفام امامت و ولایت دانسته اند و به همین دلیل بوده که مرگ چهار جوان رشید خود را آسان و سهل به حساب آورده و خم به ابرو نیاورده است .
مقام و منزلت ام البنین در نزد شیعیان و محبان :
یکی از دلایل اصلی رفیع بودن مقام و منزلت ام البنین در این که وی یکی از همسران خوشنام اولین امام شیعیان در تاریخ بوده که حتی پس از شهادت علی (ع) ، علیرغم میانسالی و بر خلاف عرف جامعه عرب تن به اردواج با هیچ مردی نداده و به شوهر متوفای خویش تا لحظه وفاتش وفادار مانده است .
دلیل دوم آن نیز می تواند ، نقش مادری و سرپرستی نمودن از فررندان علی(ع) و یتیمان زهرا(س) بوده باشد ؛ بطوری که بعد ها به دلیل همین رفتار و کردار پسندیده تا آخر عمر از جانب آنها و بخصوص حضرت زینب مورد تکریم و تجلیل قرار می گرفته است . بطوری که بواسطه همین طرز رفتار ، فرزندان زهرا او را مادر و امامان بعدی با لقب جدّه از وی به نیکی یاد می نموده اند . در این میان بیش از همه عنایات و توجهات سیدالساجدین امام سجاد ، نسبت به این بانو ، ذکر خیر شدن از ام البنین در مجالس محافل مختلف امامان شیعه در دوره های بعد و تجلیل نمودن ائمه از خدمات و ایثار و مهربانی این بانوی بزرگوار بوده است .
عامل دیگر نیز صالحه بودن و شریفه و مؤمنه زیستن ایشان در سراسر حیاتش بوده که وی را حتی درمیان همسران علی (ع) نیز ، دارای مقام و مرتبه ارجمند و والایی قرار داده است .
از همه مهم تر علت بزرگوار بودن ایشان از منظر شیعیان و دوست داران اهل بیت که ایشان مادر چهار تن از بهترین شهیدان کربلا و مادر گرامی سردار و سالار کربلا ـ حضرت ابوالفضل عباس(ع) ـ می باشد و از آنجا که در باور شیعیان ، مقام حضرت عباس(ع) به علت جانبازی نمودن و ایثار جان خویش به راه ولایت ، بس رفیع و ممتاز می باشد . به همین سبب از مادر ایشان نیز به نحو شایسته و نیکو تجلیل به عمل آمده است تا آنجا که معتقدند ، ابوالفضل عباس (ع) بسیاری از خصلت ها و داشته های نیکوی روحانی و جسمانی خویش را از مادرش ام البنین یه ارث برده بود .
ام البنین همچنین در نزد مسلمانان و حتی پیروان آزاده دیگر کیش و آئین نیز آبرو منزلتی بلند داشته و دارد . در تمجید از مقام ام البنین ، شیعه را اعتقاد بر این است که اگر انسان دردمندی ام البنین را در پیشگاه خداوند واسطه قرار دهد ، خدا غم و اندوه او را برطرف خواهد کرد . دلیل آن نیز اخلاص و ایثار این زن می باشد ؛ زیرا وی با طیب خاطر ، هستی دنیایی خود که چهار پسر رشید و دلاورش بودند را عاشقانه تقدیم مکتب خود نمود .
یکی از دلایل اصلی رفیع بودن مقام و منزلت ام البنین در این که وی یکی از همسران خوشنام اولین امام شیعیان در تاریخ بوده که حتی پس از شهادت علی (ع) ، علیرغم میانسالی و بر خلاف عرف جامعه عرب تن به اردواج با هیچ مردی نداده و به شوهر متوفای خویش تا لحظه وفاتش وفادار مانده است .
دلیل دوم آن نیز می تواند ، نقش مادری و سرپرستی نمودن از فررندان علی(ع) و یتیمان زهرا(س) بوده باشد ؛ بطوری که بعد ها به دلیل همین رفتار و کردار پسندیده تا آخر عمر از جانب آنها و بخصوص حضرت زینب مورد تکریم و تجلیل قرار می گرفته است . بطوری که بواسطه همین طرز رفتار ، فرزندان زهرا او را مادر و امامان بعدی با لقب جدّه از وی به نیکی یاد می نموده اند . در این میان بیش از همه عنایات و توجهات سیدالساجدین امام سجاد ، نسبت به این بانو ، ذکر خیر شدن از ام البنین در مجالس محافل مختلف امامان شیعه در دوره های بعد و تجلیل نمودن ائمه از خدمات و ایثار و مهربانی این بانوی بزرگوار بوده است .
عامل دیگر نیز صالحه بودن و شریفه و مؤمنه زیستن ایشان در سراسر حیاتش بوده که وی را حتی درمیان همسران علی (ع) نیز ، دارای مقام و مرتبه ارجمند و والایی قرار داده است .
از همه مهم تر علت بزرگوار بودن ایشان از منظر شیعیان و دوست داران اهل بیت که ایشان مادر چهار تن از بهترین شهیدان کربلا و مادر گرامی سردار و سالار کربلا ـ حضرت ابوالفضل عباس(ع) ـ می باشد و از آنجا که در باور شیعیان ، مقام حضرت عباس(ع) به علت جانبازی نمودن و ایثار جان خویش به راه ولایت ، بس رفیع و ممتاز می باشد . به همین سبب از مادر ایشان نیز به نحو شایسته و نیکو تجلیل به عمل آمده است تا آنجا که معتقدند ، ابوالفضل عباس (ع) بسیاری از خصلت ها و داشته های نیکوی روحانی و جسمانی خویش را از مادرش ام البنین یه ارث برده بود .
ام البنین همچنین در نزد مسلمانان و حتی پیروان آزاده دیگر کیش و آئین نیز آبرو منزلتی بلند داشته و دارد . در تمجید از مقام ام البنین ، شیعه را اعتقاد بر این است که اگر انسان دردمندی ام البنین را در پیشگاه خداوند واسطه قرار دهد ، خدا غم و اندوه او را برطرف خواهد کرد . دلیل آن نیز اخلاص و ایثار این زن می باشد ؛ زیرا وی با طیب خاطر ، هستی دنیایی خود که چهار پسر رشید و دلاورش بودند را عاشقانه تقدیم مکتب خود نمود .
اولاد ام البنین :
بیشتر نویسندگان منابع را اتفاق نظر بر این که از بطن ام البنین ، چهار پسر رشید و نیرومند به دنیا آمده و در دامان پاکش پرورش یافته و همگی آنها در کنار برادر امامشان –حسین- جنگیده و به شهادت رسیده اند . در وادی امر چنین به بنظر می رسد که ایشان صاحب اولاد دختری نشده اند. پسران وی به ترتیب ارشدیت عبارت بوده اند از :
عباس بن علی : پسوند نام او را اکبر و کنیه اش را ابوالفضل نوشته اند . کنیه ابوالفضل را به دلیل جانبازی و بخشش جان و هستی خویش به او داده شده است . لقب دیگر او را سقا نگاشته اند . دلیل آن هم عهده دار شدن منصب سقایت خیام حرم امام حسین در کربلا و تلاش فراوان وی برای رساندن آب فرات به خیمه ها بوده است . ظاهراً به دلیل حسن جمال و صورت زیبایش به قمر بنی هاشم نیز ملقب بوده است .
ایشان بزرگترین پسر ام البنین بوده که در سال ۲۶ هجری متولد گردیده و در سن نوجوانی در جنگهای پدرش – علی(ع) – شرکت کرده و از نزدیک شاهد جنگاوری پدر و برادران خود بوده است . عباس سرانجام در سنین جوانی ، به عنوان سردار سپاه امام حسین (ع) در قیام کربلا شرکت کرد و قبل از شهادت امام حسین (ع) شهید و در قسمتی از سرزمین کربلا ، همان جا که مشهد او بود ( علقمه ) به خاک سپرده شد . مرقد وی در نزدیک تربت پاک امام حسین (ع) ، اینک مکان زیارتی عاشقان و شیفتگان وی در عراق می باشد . به نقل قول از طبری ، ایشان تتها پسر ام البنین بوده که دارای نسل و عقبه بوده است .منابع نام این پسر را عبیدا… نوشته اند . سن عباس در هنگام شهادت ۳۴ سال بوده است .
عبدالله بن علی : بنا به اظهار منابع ، وی دومین فرزند از بطن ام البنین بوده که پیش از شهادت برادر مهترش عباس در رکاب امام حسین جنگیده و به شهادت رسید . سن وی را در کربلا بیست و پنج سال نوشته اند .
جعفر ابن علی (ع) : پسوند نام او را اکبر نوشته اند . جعفر سومین** فرزند ام البنین بوده که در قیام کربلا پس از شهادت برادر کوچکترش ـ عثمان ـ به میدان جنگ رفته و شربت شهادت نوشیده است .
عثمان بن علی : بیشتر منابع وی را کوچکترین فرزند ام البنین دانسته اند . مقاتل الطالبین تنها منبعی که سن وی را در هنگام شهادت در کربلا ۲۱ سال نوشته است . به نقل از کتاب مقتل الملکی ، وی اولین برادر از نسل پسران ام البنین بود که در کربلا به شهادت رسید . ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود نام عثمان را عبدالرحمان نوشته است . برخی از نویسندگان حتی نام او را در کتاب خود نیاورده اند .
بیشتر نویسندگان منابع را اتفاق نظر بر این که از بطن ام البنین ، چهار پسر رشید و نیرومند به دنیا آمده و در دامان پاکش پرورش یافته و همگی آنها در کنار برادر امامشان –حسین- جنگیده و به شهادت رسیده اند . در وادی امر چنین به بنظر می رسد که ایشان صاحب اولاد دختری نشده اند. پسران وی به ترتیب ارشدیت عبارت بوده اند از :
عباس بن علی : پسوند نام او را اکبر و کنیه اش را ابوالفضل نوشته اند . کنیه ابوالفضل را به دلیل جانبازی و بخشش جان و هستی خویش به او داده شده است . لقب دیگر او را سقا نگاشته اند . دلیل آن هم عهده دار شدن منصب سقایت خیام حرم امام حسین در کربلا و تلاش فراوان وی برای رساندن آب فرات به خیمه ها بوده است . ظاهراً به دلیل حسن جمال و صورت زیبایش به قمر بنی هاشم نیز ملقب بوده است .
ایشان بزرگترین پسر ام البنین بوده که در سال ۲۶ هجری متولد گردیده و در سن نوجوانی در جنگهای پدرش – علی(ع) – شرکت کرده و از نزدیک شاهد جنگاوری پدر و برادران خود بوده است . عباس سرانجام در سنین جوانی ، به عنوان سردار سپاه امام حسین (ع) در قیام کربلا شرکت کرد و قبل از شهادت امام حسین (ع) شهید و در قسمتی از سرزمین کربلا ، همان جا که مشهد او بود ( علقمه ) به خاک سپرده شد . مرقد وی در نزدیک تربت پاک امام حسین (ع) ، اینک مکان زیارتی عاشقان و شیفتگان وی در عراق می باشد . به نقل قول از طبری ، ایشان تتها پسر ام البنین بوده که دارای نسل و عقبه بوده است .منابع نام این پسر را عبیدا… نوشته اند . سن عباس در هنگام شهادت ۳۴ سال بوده است .
عبدالله بن علی : بنا به اظهار منابع ، وی دومین فرزند از بطن ام البنین بوده که پیش از شهادت برادر مهترش عباس در رکاب امام حسین جنگیده و به شهادت رسید . سن وی را در کربلا بیست و پنج سال نوشته اند .
جعفر ابن علی (ع) : پسوند نام او را اکبر نوشته اند . جعفر سومین** فرزند ام البنین بوده که در قیام کربلا پس از شهادت برادر کوچکترش ـ عثمان ـ به میدان جنگ رفته و شربت شهادت نوشیده است .
عثمان بن علی : بیشتر منابع وی را کوچکترین فرزند ام البنین دانسته اند . مقاتل الطالبین تنها منبعی که سن وی را در هنگام شهادت در کربلا ۲۱ سال نوشته است . به نقل از کتاب مقتل الملکی ، وی اولین برادر از نسل پسران ام البنین بود که در کربلا به شهادت رسید . ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود نام عثمان را عبدالرحمان نوشته است . برخی از نویسندگان حتی نام او را در کتاب خود نیاورده اند .
فضایل دیگر ام البنین :
جدای از خصوصیات مثبت این بانو که در متن به آن اشاره گردید ، ایشان صاحب کمالات و فضایل دیگری نیز بوده اند ؛ از جمله منابع از ایشان به عنوان بانوئی شاعره و فصیح الکلام یاد نموده اند . مرثیه هائی که ایشان در رثای پسران خویش و بویژه پسر ارشدش ـ ابوالفضل العباس ـ سروده و در برخی منابع آمده است ، اهمیت بسیار زیادی دارد ؛ بطوری که استاد مطهری نیز در هنگام نقل مصائب حضرت ابوالفضل و مادرش ـ ام البنین ـ از این مرثیات در سخنرانی های خود فراوان یاد کرده است .
منابع چنین نگاشته اند که این مرثیات و احوال روحی و معنوی و گریه های وی بقدری جانسوز بوده که حتی مروان حکم نیز هنگامی که در چنین حالتی از نزدیک ام البنین عبور می کرد ، بی اختیار می نشست و به حال ام البنین می گریست .
در اینجا به برخی از این مرثیات که در رثای فرزندان خود سروده ، اشاره می گردد :
تدعونی ویک ام البنـــین تذکرینی بلــیوث العریــــن
کأنت بنون لی أدعی بهـم والیوم أصبحت و لامــن بنین
أربعه مثل نســـور الربی قد واصلوا الموت بقطع الوتین
تنازع الخرصان اشلا اعهم و کلهم أمسوا صــریعاً طعین
فلیت شعری أکما اخبـروا بأن عباساً قطـیع الیدیـــن
ترجمه :
وای بر شما! دیگر مرا ام البنین نخوانید و مرا به یاد شیران بیشه میاندازید .
من پسرانی داشتم که بخاطر آنها به من ام البنین می گفتند
و امروز در حالی بسر می برم که پسرانم وجود ندارند .
چهار پسری که همچون عقابهای بلند پرواز بودند .
با پاره شدن رگهای قلبشان به شهادت رسیدند .
نیزه ها به جنگ اعضای بدن آنها آمد
و در نتیجه همگی آنها به خاک افتادند .
ای کاش می دانستم که آیا این خبر درست است
که گفتند ، دست عباس قطع شده است .
جدای از خصوصیات مثبت این بانو که در متن به آن اشاره گردید ، ایشان صاحب کمالات و فضایل دیگری نیز بوده اند ؛ از جمله منابع از ایشان به عنوان بانوئی شاعره و فصیح الکلام یاد نموده اند . مرثیه هائی که ایشان در رثای پسران خویش و بویژه پسر ارشدش ـ ابوالفضل العباس ـ سروده و در برخی منابع آمده است ، اهمیت بسیار زیادی دارد ؛ بطوری که استاد مطهری نیز در هنگام نقل مصائب حضرت ابوالفضل و مادرش ـ ام البنین ـ از این مرثیات در سخنرانی های خود فراوان یاد کرده است .
منابع چنین نگاشته اند که این مرثیات و احوال روحی و معنوی و گریه های وی بقدری جانسوز بوده که حتی مروان حکم نیز هنگامی که در چنین حالتی از نزدیک ام البنین عبور می کرد ، بی اختیار می نشست و به حال ام البنین می گریست .
در اینجا به برخی از این مرثیات که در رثای فرزندان خود سروده ، اشاره می گردد :
تدعونی ویک ام البنـــین تذکرینی بلــیوث العریــــن
کأنت بنون لی أدعی بهـم والیوم أصبحت و لامــن بنین
أربعه مثل نســـور الربی قد واصلوا الموت بقطع الوتین
تنازع الخرصان اشلا اعهم و کلهم أمسوا صــریعاً طعین
فلیت شعری أکما اخبـروا بأن عباساً قطـیع الیدیـــن
ترجمه :
وای بر شما! دیگر مرا ام البنین نخوانید و مرا به یاد شیران بیشه میاندازید .
من پسرانی داشتم که بخاطر آنها به من ام البنین می گفتند
و امروز در حالی بسر می برم که پسرانم وجود ندارند .
چهار پسری که همچون عقابهای بلند پرواز بودند .
با پاره شدن رگهای قلبشان به شهادت رسیدند .
نیزه ها به جنگ اعضای بدن آنها آمد
و در نتیجه همگی آنها به خاک افتادند .
ای کاش می دانستم که آیا این خبر درست است
که گفتند ، دست عباس قطع شده است .
این بانو همچنین اشعار و مرثیات جداگانه ای نیز در رثای فرزند ارشد خود حضرت عباس علیه السلام دارد که نمونه ای از آنها ذکر می گردد :
یا من رأی العباس کرعلی جماهیر النقد
وراه من أبناء حیدر کل لیث ذی لبد
أنبئت أن ابنی أصیـب برأسه مقطوع ید
ویلی علی شبلی امال برأسه ضرب الغمد
لو کان سیفک فی یدیـک لما دنا منه أحد
ترجمه :
ای کسانی که حمله جانانه عباس (ع) را بر گله های گوسفند دیدید
و نیز به دنبال او فرزندان حیدر را که هرکدام شیری است
که دست از یاری اش برنمی دارد .
با خبر شدم ، در حالی که بر سر پسرم ضربه وارد کرده اند
که او دست در بدن نداشته است .
وای بر من ! که بر سر فرزندم عمود آهنین فرود آمد .
اگر شمشیر در دستت می بود ،
کسی یارای نزدیک شدن به تو نداشت
از آنجا که این بانوی محترمه ، بی باک و نترس بوده است ، به اظهار تاریخ ، عامل مهم اهل بیت در جهت تبلیغ بر ضد دستگاه اموی وقت در دوران خفقان بنی امیه پس از قیام عاشورا به حساب می آمد . بطوری که اقدامات افشاگرانة وی حتی حاکم وقت اموی مدینه ـ مروان حکم ـ را نیز به ستوه آورده بود وی همچنین با سوگواری ها ، عزاداری ها و یاد نمودن از وقایع کربلا ، عامل مهمی برای زنده نگهداشتن قیام عاشورا و افشای جنایات بنی امیه در کربلا بود .
می توان از ام البنین به عنوان اولین شخصیت در صدر تاریخ اسلام یاد نمود که بدون هیچ واهمه ای ، جنایات شدید بنی امیه را در شهر مدینه برای مردم فاش می ساخت .
منبع: سایت دیدار
یا من رأی العباس کرعلی جماهیر النقد
وراه من أبناء حیدر کل لیث ذی لبد
أنبئت أن ابنی أصیـب برأسه مقطوع ید
ویلی علی شبلی امال برأسه ضرب الغمد
لو کان سیفک فی یدیـک لما دنا منه أحد
ترجمه :
ای کسانی که حمله جانانه عباس (ع) را بر گله های گوسفند دیدید
و نیز به دنبال او فرزندان حیدر را که هرکدام شیری است
که دست از یاری اش برنمی دارد .
با خبر شدم ، در حالی که بر سر پسرم ضربه وارد کرده اند
که او دست در بدن نداشته است .
وای بر من ! که بر سر فرزندم عمود آهنین فرود آمد .
اگر شمشیر در دستت می بود ،
کسی یارای نزدیک شدن به تو نداشت
از آنجا که این بانوی محترمه ، بی باک و نترس بوده است ، به اظهار تاریخ ، عامل مهم اهل بیت در جهت تبلیغ بر ضد دستگاه اموی وقت در دوران خفقان بنی امیه پس از قیام عاشورا به حساب می آمد . بطوری که اقدامات افشاگرانة وی حتی حاکم وقت اموی مدینه ـ مروان حکم ـ را نیز به ستوه آورده بود وی همچنین با سوگواری ها ، عزاداری ها و یاد نمودن از وقایع کربلا ، عامل مهمی برای زنده نگهداشتن قیام عاشورا و افشای جنایات بنی امیه در کربلا بود .
می توان از ام البنین به عنوان اولین شخصیت در صدر تاریخ اسلام یاد نمود که بدون هیچ واهمه ای ، جنایات شدید بنی امیه را در شهر مدینه برای مردم فاش می ساخت .
منبع: سایت دیدار
نظرات شما عزیزان: