یکی دیگر از قوای مدركه ظاهری انسان قوه سامعه (شنوايي) است و محل آن عصبِ فرش شده در درون صماخ گوش است. انسان به واسطه اين قوه، اصوات را كه به سبب موجدار شدن هوايي كه از كندن و يا كشيدن حاصل ميشود، ادراك ميكند و آن بدين طريق است كه وقتي جسمي بر جسمي ديگر با فشار كوبيده و يا به سختي از آن جدا ميشود، هوايي كه بين آن دو قرار دارد به سختي فشرده شده و امواجی را پدید می آورد. این امواج شبیه به امواج در آمدن آب است در وقتي كه شيئي سنگين درون آب ميافتد و موجب موج يافتن و گره خوردن آب ميشود.
وقتي امواج چنين هواي فشرده شدهاي به هواي حبس شده و راكد درون صماخ گوش ميرسد، موجب به حركت در آمدنِ آن هواي راكد در گوش شده و پرده صماخ از ناحیه این امواج هوایی، به حرکت در آمده و نهايتاً عصبِ پهن شده بر صماخ، ادراك صوت ميكند.
دوستان خوبم حال که سخن به ذکر قوه سامعه رسید نیکو است که به همین مناسبت یکی از براهین تجرد نفس را برایتان بازگو کنم.
برای مجرد بودن نفس انسانی بیش از هفتاد دلیل از جانب حکما و فلاسفه الهی نقل شده است که یکی از آنها اثبات تجرد نفس از طریق كيفيت ادراك شنوایی و تشخيص نزدیکی و دوری اصوات است و آن اینکه:
وقتی صوتی را ميشنويم، این سوال پیش می آید که صفت نزدیکی و دوری اصوات و یا ادراك جهت آنها با چه قوهاي ادراك ميشود؟
ممکن است کسی بگوید ادراك جهت صوت نیز از ناحیه همان هواي به امواج در آمده است که در جانبی خاص واقع شده است.
در ردّ این حرف باید بگوییم كه منشا صدا اگر مثلاً از جانب راست شخصي بوده باشد و گوش راست او كر باشد باز حكم ميكند كه جهت اين صوت از جانب راست است با اين كه از گوش چپ این امواج به او رسیده است و او شنيد. علاوه اين كه كار سمع فقط ادراك شنیدنیها است است و نه چیز دیگری چون ادراک جهت صدا یا و یا دوری و نزدیکی آنها.
وقتی دو صوت متساوي در شدت و ضعف را ميشنويم و حكم ميكنيم يكي دور است و ديگري نزديك و يا دو صوت مختلف در شدت و ضعف را ميشنويم و حكم ميكنيم صوت ضعيف نزديك، و قوي دور است، اين دوري و نزديكي اصوات مستقیما از جانب نفس ادراک می شود زیرا ادراک صفت نزدیکی و دوری در نزد قوه سامعه موجود نيست و آنچه كه در نزد سامعه حاضر است همان امواج هوا است
خلاصه دليل فوق اين است كه نفس ناطقه بر اثر تجرّد ذاتي خود و ارتباط با بدن، با ديگر اشياء مادي ارتباط یافته و بر آنها احاطه پيدا ميکند و يك سلسله صفات و معاني كه از اشياء مادي اعتبار و انتزاع ميشوند ادراك ميكند كه براي حواس ظاهره امكان ندارد آنها را ادراك كنند و اگر نفس مجرد نباشد، مادة ای که متوغّل و متمكّن در مكان است هرگز نمیتواند بر موجودات دور و نزديك خود احاطه يافته و آنها را ادراك نماید.
نظرات شما عزیزان: