خدا شناسی ، قرآن و امامت برای کودک
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 107652
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 239819
بازدید ماه : 293097
بازدید کل : 10684852
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 10 / 1399

http://cdn.ahlolbait.com/files/139/image/koodak.png

چطور یه پسر رو که نه امامان ونه به قران اعتقاد داره راضی کنیم که به این دو مورد اعتقاد پیدا کنه

سه مطلب ( خدا، امام و قرآن) برای تمثیل و آموزش مسیر و نمونه عملی تقدیم میگردد تا بر اساس چنین سرمشقی انشاءالله بتوانید انجام وظیفه فرمائید. چون شما سن کودک مد نظرتان را نفرموده اید. برای سه رده سنی کودک ونوجوان و جوان پاسخ ها متفاوت است.
در رده سنی کودکان نیازی به استدلال برای وجود خالق نیست.کودکان هرچه را که پدر و مادر بگویند قبول می کنند. در مورد وجود خالق چون این امر با فطرت پاک آنها سازگار است ، بهتر و زودتر هم خواهند پذیرفت و معمولا دلیلی طلب نمی کنند. کافی است به آنها گفته شود که خدایی وجود دارد و با بیان محبت ونعمت های الهی سعی کنیم محبت خدا را هرچه بیشتر در دل او ایجاد کنیم. مثلا در روایات آمده است که در سه سالگی جمله لا اله الا الله را به کودک بیاموزید و او را تشویق به تکرار کنید. سایر عقاید را هم باید به همین ترتیب و متناسب با سن برای او بازگو کرد.
درمورد نوجوانان که توان عقلی بیشتری دارند بهتر است از محسوسات و عالم طبیعت و نظم حاکم بر آن استفاده شود. نظم موجود در عالم را در موارد مختلف برشمرده و توضیح دهیم و سپس نشان دهیم که این نظم نمی تواند بدون ناظم وخالق باشد. برای نوجوانان از داستان ها نیز می توان به خوبی بهره گرفت. در زیر سه نمونه از داستان هایی در این زمینه وجود دارد را بیان می کنیم:
داستان اول:
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با اصحاب خویش از کنار پیرزنی عبور کردند که با چرخ دستی نخ ریسی می کرد. از او پرسید: خدا را به چه دلیل شناختی؟ پیرزن دستش را که به دسته چرخ بود، برداشت و چرخ ایستاد. پیرزن گفت: به این دلیل، همچنان که این چرخ دستی نیاز دارد برای چرخیدن، چرخ عظیم جهان که همواره در گردش است، دستی مقتدر می گرداند.
داستان دوم:
در زمان قدیم پادشاهی بود که به خدا ایمان نداشت اما وزیری داشت که خدا پرست بود. هر چه وزیر برای اثبات خدا دلیل می آورد، شاه قبول نمی کرد تا این که وزیر دستور داد در یک بیابان دور افتاده که هیچ ساختمان و درختی نبود، یک ساختمان خیلی خوبی ساختند و اطراف آن را درخت کاری کرده و جوی های آب در زیر درختان جاری ساختند. یک روز وزیر، پادشاه را به شکار دعوت کرد. پادشاه نگاهش به آن ساختمان افتاد و از وزیر پرسید: در زمان های گذشته که برای شکار به این جا می آمدیم، چنین ساختمانی نبود. چه کسی این ها را ساخته است؟
وزیر پاسخ داد: این ها خود به خود به وجود آمده اند. پادشاه گفت: مرا مسخره می کنی؟ این چه حرفی است که می زنی؟ آیا می شود که این ساختمان زیبا خودش ساخته شده باشد؟ وزیر گفت: وقتی بنای این ساختمان محقر و کوچک بدون بنّا غیر ممکن باشد، چگونه می شود که بنای آسمان ها و زمین و موجودات بسیاری که روی آن هستند، بدون آفریدگار باشد؟! پادشاه متوجه شد و به وجود خدا اعتراف کرد.
داستان سوم:
نیوتن برای اثبات خدا به دوست ملحد خود از ماکت منظومه شمسی استفاده کرد.ماکتی از منظومه شمسی که با زدن کلیدی سیارات طراحی شده به دور خورشید می چرخیدند. دوست نیوتن با دیدن این صحنه اولین سوالش این بود این ساخته کیست؟ نیوتن در جواب گفت خود به خود به وجود آمده است! دوستش پرسید مگر می شود چیزی به این زیبایی و دقت خود به خود به وجود آمده باشد؟ نیوتن از فرصت استفاده کرده وگفت چطور می شود که این ماکت نمی تواند بدون سازنده و خالق باشد ولی نمونه بسیار بزرگتر و دقیقتر و زیباتر آن که همان منظومه شمسی است بدون خالق باشد.
برای مطالب بیشتر میتوانید از کتاب های زیر هم استفاده کنید
۱) خدااشناسی قرآنی کودکان، غلام رضا حیدری ابهری.
۲) ده درس خدا شناسی برای جوانان، آیت الله ناصر مکارم شیرازی.
۳) نشانه هایی از او ، رضا صدر. به حکم عقل، علم و عصمت، نشان امامت است. اگر کسی متّصل به علم خدا بوده و دارای عصمت است، و از طرف خدا اذن امامت دارد، امامت می کند. امّا اگر کسی وصل به علم خدا نیست یا وصل است ولی عصمت ندارد یا از جانب خدا اذن امامت ندارد، حقّ ندارد امامت کند.
خدا به کودکی علم امامت و عصمت را میتواند بدهد داد و او را مأمور به امامت کند، عقل علم و عصمت، امام مهم است.
خدای متعال به عیسی علیه السلام در روز اوّل تولّدش نبوت و کتاب داد و او در گهواره شروع به سخن گفتن کرد و ادّعای نبوّت نمود.
آیا عقل می گوید که چنین نوزادی حقّ نبوّت ندارد؟
عقل می گوید: هر کسی عصت و علم نبوّت دارد، نبی است، می خواهد نوزاد باشد یا کودک باشد یا بزرگ باشد.
طبق کدام منطق عقلی، قدّ و قواره و سنّ و سال، در امر امامت یا نبوّت دخالت دارند؟! آیا سنّ و سال بالا، شخص را الهی و معصوم و متّصل به علم خدا می کند؟
امام جواد علیه السلام ۹ ساله بودند که تمام علمای زمانشان در برابرشان سر تعظیم فرود می آوردند و کسی را جرأت مباحثه با حضرتش نبود. وقتی طبق شواهد تاریخی، آن حضرت در ۹ سالگی از تمام علمای زمانشان عالمتر بودند، چرا امامت نکنند؟
آیا قدرت بدنی کمی داشتند؟ امام جواد علیه السلام در همان ۹ سالگی طیّ الارض می کردند. از درهای بسته عبور می کردند و از هیچ ستمگری هراسی نداشتند؛ و ... . مگر بدن بزرگ و سنّ زیاد داشتن به معنی توانمند بودن است؟ آیا بزرگسالان به سبب بزرگسالی طیّ الارض دارد؟ آیا بزرگسالان به سبب بزرگسالی از درهای بسته عبور می کنند؟ آیا بزرگسالان به سبب بزرگسالی معجزات دارند؟ امام جواد علیه السلام در همان سنّ کودکی صاحب معجزات بودند.
حضرت یحیی علیه السلام هفت ساله بودند که به نبوّت رسیدند. در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام آمده است: « فَقَالَ لَهُ الصِّبْیَانُ: هَلُمَّ نَلْعَبْ. فَقالَ أَوَّهْ وَ اللَّهِ مَا لِلَّعِبٍ خُلِقْنَا، وَ إِنَّمَا خُلِقْنَا لِلْجِدِّ لِأَمْرٍ عَظِیمٍ. ـــــ کودکان به حضرت یحیی علیه السلام می گفتند: بیا با ما بازی کن! آن حضرت می فرمود: وای، به خدا سوگند که ما برای بازی آفریده نشده ایم؛ بلکه جز این نیست که جدّاً برای امری بزرگ خلق شده ایم.»
یوسف علیه السلام از همان کودکی، صاحب کرامات و معجزات بودند.
علی علیه السلام قبل از تولّدشان و در شکم مادر بودند که اوّلین معجزه ی خود را آشکار ساختند. وقتی مادرشان زمان وضع حملش فرا رسید، دیوار کعبه برایشان شکافته شد. امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام نیز از کودکی معجزات داشتند. خود رسول الله صلی الله علیه و آله نیز از کودکی و بلکه از قبل تولّد، معجزات داشتند.
اگر کودکی معصوم بود و علم امامت داشت و صاحب معجزات بود، عقل طبق کدام منطق می گوید که چنین کسی حقّ امامت ندارد؟! ۱- تربیت عقلی کودک در قران کریم
۲- تربیت عاطفی کودک
۳- راه های تربیت کودک
۴- تغذیه کودک ( موضوع شیر مادر که در قران مورد تاکید است )
۵- کودک و نبوت ( نبوت حضرت یحیی و عیسی علیهما السلام - در کودکی در سوره مریم )
۶- عاطفه و شدت علاقه مادر به کودک ( داستان انداختن حضرت موسی علیه علیه السلام در نیل و غصه و اندوه مادرش به این خاطر )
۷- رعایت احترام والدین توسط کودکان
۸- رعایت حریم خصوصی والدین توسط کودکان و لزوم اجازه گرفتن هنگام ورود به خلوتگاه آنها .
۹ _کتاب هایی که در مورد تربیت قرانی کودک نوشه شده در این مورد قابل استفاده است و نیز مراجعه به تفاسیر آیاتی که در مورد کودک است و مربوط به محورهایی است که در بالا به آنها اشاره شد در این راستا مفید است . فهرست موضوعی تفسیر نمونه راهنمای خوبی در این جهت است .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: خداشناسی
برچسب‌ها: خداشناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی