ولى چه مى توان كرد كه اين فيض عظيم را از مسلمانان و بشريت گرفتند و ضايعه بزرگى كه هرگز قابل جبران نيست در تاريخ روى داد.4- چرا امام (ع) مساله خلافت را طرح مى كند؟ بعضى چنين مى پندارند كه آيا بهتر نبود امام (ع) اصلا به سراغ مساله خلافت كه مربوط به گذشته بود نمى رفت و آن را به دست فراموشى مى سپرد مبادا منشاء اختلاف بيشترى در ميان مسلمانان گردد؟! نظير همين سخن، امروز هم از سوى گروهى مطرح است و به مجرد اين كه سخن از خلافت بلافصل على (ع) به ميان آيد مى گويند براى حفظ وحدت مسلمين سكوت كنيد و اينگونه مسائل را به فراموشى بسپاريد، ما امروز با دشمنان بزرگى روبرو هستيم و پرداختن به اين مسائل ما را در مبارزه با دشمنان مشترك تضعيف مى كند، اصولا اينگونه بحثها چه فايده اى مى تواند داشته باشد در حالى كه پيروان هر يك از مذاهب تصميم خود را گرفته و به راه خويش مى روند و بسيار بعيد به نظر مى رسد كه ادامه اينگونه بحثها سرچشمه اتحاد تازه اى شود.در پاسخ اين سوال لازم است دو نكته را يادآور شويم: الف- واقعيتهاى موجود هرگز نمى تواند حقيقتها را به فراموشى بسپارد.اين يك حقيقت است كه علاوه بر تاكيد شخص پيامبر (ص) بر خلاف على (ع) شايستگى او از هر نظر براى اين امر بيشتر بود، حال چه حوادثى واقع شد كه اين مساله دگرگون گشت مطلبى جداگانه است.بنابراين على (ع) كه همه جا طرفدار حقيقت بود و با واقعيتهاى موجود كه هماهنگ با حقيقت نبود ستيز داشت حق دارد كه حقا يق مربوط به خلافت را بعد از رسول خدا بازگو كند تا محققان بعد از قرنها يا هزاران سال بتوانند منصفانه قضاوت كنند و اگر كسانى بخواهند از وضع موجود صرف نظر كرده و به حقايق بينديشند قادر بر اين امر باشند و راه مستقيم را در پرتو تحقيق خود پيدا كنند.به هر حال هرگز نمى توان كسى را از بيان حقيقت بازداشت و به فرض كه بتوانيم، حق چنين كارى را نداريم زيرا ضايعه بزرگى محسوب مى شود چرا كه هميشه واقعيتهاى موجود با حقايق تطبيق نمى كند و گاه فاصله زيادى با آن دارد، آنچه هست هميشه به معنى آنچه بايد باشد نيست.اسلام به ما مى گويد ما بايد به دنبال چيزى باشيم كه بايد باشد.شك نيست كه مساله خلافت و امامت بعد از پيامبر خدا (ص) يكى از اساسى ترين مباحث دينى ماست، خواه آن را جزء اصول دين بشماريم آنگونه كه پيروان مكتب اهل بيت (ع) مى گويند، يا جزء فروع دين، هر چه هست مساله اى است كه از نظر دينى سرنوشت ساز مى باشد و به هيچ وجه جنبه شخصى ندارد و بر خلافت آنچه برخى ناآگاهان مى انديشند تنها يك بحث تاريخى مربوط به گذشت نيست، بلكه آثار زيادى براى امروز و فردا و فرداها دارد و مى تواند در بسيارى از مسائل مربوط به اصول و فروع اسلام اثر بگذارد و درست به همين دليل على (ع) در دوران خلافت ظاهريش به طور مكرر متذكر اين مساله شده است.ب- آنچه مضر به وحدت و اتحاد صفوف مسلمانان است بحثهاى جنجالى و تعصب آلود و پرخاشگرانه است، ولى بحثهاى علمى و منطقى كه طرفين، حدود و موازين علمى و منطقى را در آن رعايت كنند نه تنها مزاحم وحدت صفوف مسلمانان نيست بلكه در بسيارى از مواقع به آن كمك مى كند.اين سخن را به عنوان يك مطلب ذهنى نمى گوييم بلكه امرى است كه آن را تجربه كرده ايم.اخيرا در يكى از استانهاى ايران به مناسبت هفته وحدت جمعى از دانشمندان شيعه و اهل سنت در يك گردهمايى بزرگ در كنار هم نشستند و بخشهاى مهمى از مسائل مربوط به اختلاف اهل سنت و شيعه را مورد بررسى علمى قرار دادند و نتيجه آن بسيار جالب و چشمگير بود، زيرا در بسيارى از مباحث، نظرها به هم نزديك شد و اختلافها كمتر گرديد و همه باور كردند كه اگر اينگونه بحثها ادامه يابد كمك شايان توجهى به كمتر كردن فاصله ها و وحدت صفوف مى كند.حتى درباره اختلاف ميان اديان آسمانى نيز اينگونه بحثها مفيد و موثر و سبب كم شدن فاصله هاست و آنها كه با اينگونه بحثها مخالفند در واقع ناآگاهانه به تشديد اختلافات و زياد شدن فاصله ها كمك مى كنند.
نظرات شما عزیزان: