قرآن و سنّت نگارى
قرآن کريم؛ تمام پديدههاى جهان را ـ بدون استثنا ـ خاضع و تابع قوانين مشخص و تخلّفناپذير مىبيند و مجموعه پديده هاى طبيعى و بشرى را در حال حرکت به سمت اهدافى والا ديده و نظمى دقيق و شايسته مطالعه براى جهان وپديده هايش مطرح مىکند.
آنچه براى بشريت حائز اهميت است؛ شناخت سنّتها و قوانين حاکم بر رفتار افراد و جامعه مىباشد. با توجه به اين قانون گرايى (سنت گرايى) لازم است از مسير سنّتنگارى صحيح به سنّت شناسى برسيم. و بدين ترتيب تمام حوادث تاريخى ـ گذشته و حال و آينده ـ با هم ارتباطى تنگاتنگ پيدا مىکنند و گذشته چراغ راه آينده مىگردد. اين قانونمندى را قرآن کريم به شيوه هاى گوناگون و در چند سطح مطرح کرده است.
لطفا به آيات ذيل توجه فرماييد:
«قد خلت من قبلکم سنن فسيروا فى الأرض فانظروا کيف کان عاقبة المکذّبين»(68)
پيش از شما سنت هايى جارى شد (و گذشت) پس در زمين سير کنيد و ببينيد عاقبت منکران و تکذيب کنندگان چگونه بوده است.
«سنّت الله التى قد خلت فى عباده و خسر هنالک الکافرون»(69)
سنت خدا که در ميان بندگانش جارى بوده است و در آنجا کافران زيانکار شدند.
«سنة الله التى قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة الله تبديلا»(70)
سنت خدا که در باب پيشينيان جارى بوده و هرگز براى سنت خدا جاى گزين (تبديلى) نمىيابى.
«فهل ينظرون الّا سنّة الأولين فلن تجد لسنّة الله تبديلاً ولن تجد لسنّة الله تحويلا»(71)
آيا جز سنّت پيشينيان را نظاره مىکنند (و منتظر هستند) پس براى سنت خدا هيچ جاىگزينى و هيچ دگرگونى نمىبينى.
«سنّة من قد ارسلنا قبلک من رسلنا و لاتجد سنّتنا تحويلا»(72)
اين سنت همان است که در حق پيامبران خويش که پيش از تو فرستاده بوديم برقرار بود و در سنت ما دگرگونى نمى بينى.
«يريدالله ليبيّن لکم و يهديکم سنن الذين من قبلکم»(73)
خداوند مى خواهد شما را روشن کند (و احکام خويش را براى شما روشن سازد) و شما را به سيره و سنتهاى حسنه پيشينيان راهبر شود.
در اين مجموعه از آيات قرآن کريم، اصل سنّت گرايى (قانون گرايى) به خوبى مطرح شده و شناساندن و بيان سنّتها به مخاطبين قرآن ـ که انسانها مىباشند ـ به عنوان يک هدف مهم براى خدا در جهت هدايت انسان ترسيم شده است.
حال اين سنّتهاى الهى که حاکم بر حيات و جوامع بشرى مىباشند کداماند؟ و چگونه به شناخت دقيق اين سنتها مى رسيم؟
در اينجا قرآن کريم به بيان احکام و قوانين اساسى در قلمرو جوامع بشرى پرداخته، و شيوه ارتباط اين سنتها و قوانين را به اختيار و اراده انسان نيز توضيح داده است، و اختيارى بودن حرکت انسان را با تخلّف ناپذيرى پديدهها از قوانين عامّ الهى جمع نموده است و انسان را از دو چالش جبرگرايى و بىبندوبارى بيرون آورده است.
لطفا به آيات ذيل توجه فرماييد:
«ولکل اُمة أجل فإذا جاء أجلهم لايستأخرون ساعة و لايستقدمون»(74)
و براى هر اُمتى أجلى وجود دارد که پس و پيش نمىشود.
«و لقد بعثنا فى کل أمةٍ رسولاً»(75)
و تحقيقا در هر امتى رسولى و فرستادهاى، برانگيختيم.
«ولکلّ اُمةٍ رسول»(76)
و براى هر امتى رسولى هست.
«و إن من اُمّة الّا خلافيها نذير»(77)
هيچ امتى وجود ندارد مگر آنکه در آن نذير و رسانندهاى وجود داشته باشد.
«کذلک زيّنا لکل اُمة عملهم»(78)
اينچنين براى هر امتى رفتارش (کردارش) را زيبا جلوه داديم.
«تلک اُمة قد خلت لها ماکسبت و لکم ماکسبتم»(79)
همانا آن امتى است که گذشته است (آمده و رفته است) و براى اوست آنچه را که انجام داده است.
«لکل اُمّة جعلنا منسکا هم ناسکوه»(80)
براى هر امتى شريعتى و عبادتى را مقرّر داشتهايم که ايشان به آن عمل مىکنند.
اين آيات بخشى از احکام عام مربوط به امّتها را به صورت کلان بيان نموده است، در حالىکه مجموعه بسيار مهمّى از سنّتها را قرآن کريم در جاى جاى سورههاى خود با شيوههاى گوناگون معرّفى و تبيين کرده است.
طبقه بندى مخاطبان و بهره وران قرآنى
طبقه اول: تمام مردم و عموم أصناف
کليه آيات قرآنى که از واژه «ناس»(81)به صورت خطاب (يا ايها الناس) و واژه «عالمين»(82)استفاده نموده، نشاندهنده گستردگى دايره مخاطبان قرآنى بوده و پيامها و معارف قرآنى مطرح شده براى اين گروه از مخاطبان، هم جهانى است و هم قابل فهم در سطوح مختلف و با گرايشهاى متفاوت بوده است.
طبقه دوم: کليه کسانى که يک انگيزه روانى واخلاقى قوى براى دانستن و فراگيرى داشته باشند.
مانند موارد ذيل:
«و ترکنا فيها آية للذين يخافون العذاب الاليم»(83)
و در آن آيه و نشانهاى گذاشتيم. (البته) براى کسانى که از عذاب الهى ترسان باشند.
«کذلک نصّرف الآيات لقوم يشکرون»(84)
بدين سان آيات را براى سپاسگزاران گوناگون بيان مىنماييم.
«إنّ فى ذلک لآية للمؤمنين»(85)
تحقيقا در آن آيهاى و نشانه اى براى مؤمنان مىباشد.
«تبصرة و ذکرى لکل عبدٍ منيب»(86)
براى روشنگرى و يادآورى هر بنده اى که اهل انابت و بازگشت به خدا باشد.
طبقه سوم: کليه کسانى که از ذهنى باز و آماده و آگاه برخوردار بوده و در صدد دانستن و فهميدن حقايق باشند.
افراد اين طبقه نيز در سطوح مختلف مىتوانند قرار بگيرند.
لطفا به آيات ذيل توجه شود:
«لقد کان فى يوسف و اخوته آيات للسائلين»(87)
به درستى که در يوسف و برادرانش آيات و نشانه هايى براى پرسشگران وجود داشته است.
«إنّ فى ذلک لعبرة لاولى الأبصار»(88)
تحقيقا در آن عبرت و پندى است براى کسانى که بينا وصاحب بصيرت باشند.
«إنّ فى ذلک لآيات لمتوسّمين»(89)
تحقيقا (در جريان قوم لوط) براى افراد با فراست و زيرک آياتى چند وجود دارد.
«قد فصّلنا الآيات لقومٍ يفقهون»(90)
تحقيقا آيات خود را به طور متصّل براى کسانيکه مىفهمند (خوب مىفهمند) بيان نموديم.
«يفصّل الآيات لقوم يعلمون»(91)
آيات خود را براى کسانى که مىدانند (يا مىخواهند بدانند) به تفصيل بيان نموديم.
«کذلک نفصّل الآيات لقومٍ يتفکّرون»(92)
بدين سان آيات خودرا براى کسانى که مىانديشند به تفصيل بيان مىنماييم.
«و لقد ترکنا منها آية بيّنةً لقوم يعقلون»(93)
تحقيقا از آن پديده روشنگرى براى خرد ورزان باقى گذارديم.
«قد بيّنا الآيات لقومٍ يوقنون»(94)
تحقيقا آيات و نشانههاى خود را براى کسانى که يقين مىکنند روشن نموديم.
طبقه بندى اهداف تاريخنگارى و تاريخشناسى
مجموعه اهداف ياد شده در قرآن کريم براى مطالعه تاريخ به سه نوع هدف قابل تقسيم مىباشند.
الف: اهداف شناختى
ب: اهداف عاطفى
ج: اهداف رفتارى
تفکر، هوشيارى، عبرت گرفتن، فهميدن، آگاه شدن، روشن شدن و تعقل از نوع اهداف شناختى مىتوانند باشند.(95)
به يقين رسيدن و ايمان داشتن و تقوا پيدا کردن و مصونيت از گناه يافتن و بازگشت به سوى حق داشتن، اهداف عاطفى بشمار مىروند هر چند با پشتوانه اى شناختى و بارى رفتارى مىباشند.(96)
امام سپاسگزارى و قدردانى و استقامت و پايدارى و پيروى از پيامبران و انضباط بر قوانين الهى مىتوانند اهدافى رفتارى باشند.(97)
تعامل اهداف تاريخ نگارى در قرآن
1 ـ کمترين بهره طرح مسايل تاريخى، ايجاد زمينهاى براى تفکر و طرح سؤال و کاوش و تحقيق مىباشد.(98)
2 ـ عصاره تجربيات يک مجموعه انسانى در اختيار مجموعههاى ديگر قرار مىگيرد تا خردمندان از اين تجربيات بيشترين بهره را ببرند.(99)
3 ـ حجاب غفلت و خود فراموشى با توجه به تأثير شگرف هويت تاريخى زدوده مىشود.(100)
4 ـ توان مقاومت و پايدارى انسان در تنگناهاى زندگى و حيات دنيوى به تدريج رو به رشد مىرود و يأس و نااميدى زدوده مىشود.(101)
5 ـ ايمان انسان به قدرت و علم بى پايان الهى با توجه به احاطه حق به تمام جريانات تاريخى و دخالت در مسير تکامل بشرى او به رشد مىباشد.(102)
6 ـ انبياء الهى محور حرکت مستمر تاريخ بشريت قرار دارند و همگى يک خط واحد و ممتد و ريشهدارى را تشکيل داده و توانايى و پويايى اين خط بشريت را به سر منزل مقصود رهنمون مىسازد.(103)
و انسانهاى تاريخ شناس را افرادى پخته و بلندنظر و آينده نگر مىسازد و آنان را بر طى نمودن مسير تکامل مقتدرتر مىنمايد.(104)
اصول و مبانى تاريخنگارى قرآن کريم
قرآن کريم تمام انسانها را به طور جدّى به مطالعه و بررسى تاريخ دعوت نموده است و خود نيز عملاً بيشترين اهتمام را به تاريخشناسى و تاريخ نگارى نشان داده است و براى خود نيز اصول ومبانى منحصر به فردى را قايل شده است. اين اصول و مبانى را به ترتيب ذيل يادآورى مىنماييم.
1 ـ تمام گزارشهاى تاريخى قرآن بر اساس معاصرت کامل با جريانات تاريخى مىباشد.(105)
2 ـ گزارشگر حوادث تاريخى در قرآن خود شاهد عينى و مستقيم و بدون واسطه بوده است.(106)
3 ـ احاطه تام به تمام ابعاد هر جريان تاريخى بلکه احاطه تام به تمام جريانها و حوادث، آگاهى از ارتباط و پيوستگى تمام حوادث بهم پيوسته، در اختيار همان گزارشگر حوادث تاريخى قرآن مىباشد.(107)
4 ـ دور بودن از هر گونه تحريف و تزوير در بيان حقايق.(108)
5 ـ دقت فوق العاده در بيان و تصوير جريانات تاريخى.(109)
6 ـ واقعيتگرايى و پرهيز از هر گونه مبالغه گويى و خيال پردازى و افسانه سازى.(110)
7 ـ ژرفنگرى و دقت در تحليل و ريشه يابى علل و عوامل اصلى جريانهاى تاريخى.(111)
روش کلى تاريخ نگارى قرآن کريم
1 ـ توجه کامل به تمام مقاطع بشريّت، رغم تأکيد و گزينش در مطرح نمودن برخى مقاطع تاريخ و توجه دادن به بهم پيوستگى جريانهاى تاريخى.
2 ـ بهره بردارى کامل از نگارش يک جريان يا مقطع تاريخى در سطوح مختلف و منحرف نشدن از اهداف تربيتى خود براى نسلهاى حاضر و آينده.
3 ـ برخورد علمى و منطقى در نگارش و تحليل تاريخى و عدم اعتماد به تعبّد در نگارش مسائل.
4 ـ توجّه به مسائل کليدى و ريشهاى در هر جريان تاريخى.
5 ـ تکرار، تأکيد، تنوع و اجمال و تفصيل به تناسب تنوع اهداف آموزشى و تربيتى.
6 ـ توجه دادن به زواياى ديد گوناگون و خلاصه نشدن در يک بُعد در بررسىهاى خود.
7 ـ در کنار ذکر هر رويدادى به تحليل پرداخته است.
8 ـ اصول تحليل و مستندات آن را به خوبى بيان نموده است.
9 ـ به تمام سنتهاى اجتماعى و تاريخى توجه کرده است و آنها را مورد تأکيد و بهره بردارى قرار داده است.
10 ـ اهداف آموزشى را با پرورش روح تتبع و تحقيق همراه نموده است.
11 ـ تنوع در مسايل و موضوعات تاريخى را عنايت داشته است.
12 ـ عوامل دور و نزديک را هنگام ريشهيابى و تحليلهاى خود مدنظر داشته و آنها را طبقهبندى نموده است.
13 ـ روش علمى خود را در زمينه تحليل و تحقيق و ارزيابى، مطرح نموده و آن را مورد تطبيق قرار داده است. (کاربردى کردن مسائل نظرى).
14 ـ به تمام مسايل فلسفه تاريخ پرداخته و کليدهاى اصلى حرکت تکاملى انسان را در اختيار او قرار داده است و انسان را به سلاح علم و معرفت و کاوش و تحقيق و آينده نگرى و ايدهآل گرايى در عين واقعيت نگرى مسلّح نموده است.
نویسنده: سيد منذر حکيم
پینوشتها
1 مدرس حوزه علميه و پژوهشگر فقه و تاريخ
2ـ آيينهوند، صادق، علم تاريخ در گستره تمدن اسلامى، 1/37
3ـ طريحى، مجمع البحرين، 2/429
4ـ مطهرى، مرتضى، جامعه و تاريخ: تاريخ چيست؟
5ـ فاطر / 24.
6ـ بقره / 134 و 141.
7ـ آل عمران / 144.
8ـ مائده / 75.
9ـ رعد / 30.
10ـ فصّلت / 25.
11ـ احقاف / 17.
12ـ احقاف / 21.
13ـ رعد / 6.
14ـ غافر / 85.
15ـ حجر / 13.
16ـ فتح 23.
17ـ بقره 214.
18ـ يونس / 102.
19ـ نور / 34.
20ـ احزاب / 38و62.
21ـ اعراف / 101
22ـ طه / 99
23ـ هود / 120
24ـ هود / 100
25ـ هود / 49
26ـ هود / 49
27ـ کهف / 13.
28ـ مائده / 27
29ـ اعراف / 175
30ـ انعام / 34.
31ـ توبه / 70
32ـ ابراهيم / 9
33ـ شعراء / 69
34ـ قصص / 3
35ـ تغابن / 5
36ـ يوسف / 3
37ـ هود / 120
38ـ کهف / 12
39ـ اعراف / 7
40ـ طه / 99
41ـ نساء / 164
42ـ اعراف / 176
43ـ يوسف/ 111
44ـ يونس / 13
45ـ اسراء / 17
46ـ قصص / 43
47ـ انعام / 6 و همين مضمون در آيات: مريم / 74و98، ص/3، ق/36
48ـ مؤمنون / 31
49ـ احقاف/ 27
50ـ کهف / 59
51ـ هود / 117
52ـ سبأ / 18
53ـ هود / 100
54ـ محمد / 13
55ـ طلاق / 8
56ـ شعراء / 208، و همين مضمون در آيه: حجر / 4
57ـ اعراف / 4 و همين مضمون در آيات: انبياء / 11، حج / 45و48، قصص / 58
58ـ بقره / 275
59ـ مائده / 95
60ـ انفال / 38
61ـ زخرف / 56
62ـ آل عمران / 3 و همين مضمون در آيات: بقره / 97، مائده / 48، يونس / 27، سيأ / 31
63ـ مائده / 46
64ـ انعام/ 92
65ـ صف / 6
66ـ ابراهيم / 5
67ـ مطفقين / 13، انعام / 130، اعراف / 35، کهف / 9، قلم / 15، فرقان / 37، شعرا / 67، قمر / 15
68ـ آل عمران / 137
69ـ غافر / 85
70ـ فتح / 23
71ـ فاطر / 43
72ـ اسراء / 77
73ـ نساء / 26
74ـ اعراف / 34 و همين مضمون در آيات: يونس / 49، حجر / 5
75ـ نحل / 36
76ـ يونس / 47
77ـ فاطر /24
78ـ انعام / 108
79ـ بقره / 134 و 141
80ـ حج / 67
81ـ بقره / 187
82ـ فرقان / 1
83ـ ذاريات / 37
84ـ اعراف / 58
85ـ حجر / 77
86ـ ق / 8
87ـ يوسف / 7
88ـ آل عمران / 13 و در همين مضمون در آيه: حشر / 2
89ـ حجر / 75
90ـ أنعام / 98
91ـ يونس / 5
92ـ يونس / 24
93ـ عنکبوت /35
94ـ بقره / 188 و در همين مضمون در آيه: ذاريات / 20
95ـ يوسف/111، اعراف/176، انعام/55، يونس/24، بقره/266،219،221،242، کهف/17، آلعمران/3، قمر/15
96ـ بقره/187، رعد/2، هود/120، يوسف/11
97ـ
98ـ اعراف / 176
99ـ يوسف /111
100ـ يوسف / 3
101ـ هود/ 120 و طه / 99
102ـ طه / 133
103ـ انبياء / 34
104ـ هود/120و177، زخرف/56، محمد/13، يوسف/111
105ـ بقره / 255
106ـ احزاب / 52
107ـ انعام / 80
108ـ کهف / 13
109ـ اسراء / 105
110ـ فضلت / 42
111ـ روم / 6-7 و طه / 7
نشریه کتاب روش، پياپي پيششماره 2 و 3
نظرات شما عزیزان: