سبك شمردن نماز
نویسنده : محمدرضا رضوانطلب ـ پرستش آگاهانه، ص 189
شكي نيست كه بي اعتنايي به نماز گناهي است بزرگ. بنابراين شناسايي مصاديق اين تحقير ناپسند، مقدمه پرهيز از اين عصيان نابخشودني است. عناوين زير از مصاديق سبك شمردن نماز است.
الف) تأخير نماز: امام صادق ـ عليه السلام ـ در تفسير آيهي شريفهي قرآن، كه در ارتباط با مذمت بي اعتنايي به نماز نازل گرديده است[1] ميفرمايد:
»تاخير الصّلاة عن اوّل وقتها لغير عذرٍ»[2]
مراد از بي اعتنايي به نماز، «تأخير آن از اول وقت بدون عذر است.»
البته روشن است كه مراد از عذر، ضرورتي است كه بصورت اورژانسي پيش آيد و قابل تأخير نباشد و الاّ بايد به كار گفت نماز دارم نه به نماز بگوييم كار دارم.
ب) عدم رعايت آداب آن در خلوت: پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روايتي چنين ميفرمايد:
»من احسن صَلَوتَهُ حين يَراهُ النّاسُ و أَساءَها حينَ يَخلُوا فتلك استهانةٌ»[3]
يعني: «آن كس كه در مقابل مردم با دقت نماز بخواند و در خلوت بدون دقت نماز گزارد به نماز بي اعتنايي كرده است.«
مروري بر نمازهاي خلوت و جلوت ما، روشن مينمايد كه آيا احترام و توجه ما به نماز بيشتر بوده است يا به ناظران صحنهي نماز.
ج) فراهم نكردن مقدمات نماز قبل از اذان: در روايت ديگري ميفرمايد: كسي كه وضوي نماز را تا وقت اذان به تأخير اندازد او به نماز بي اعتنايي كرده است. آري كسي كه به كار اهميت ميدهد، قبل از رسيدن وقت آن، مقدمات انجام آن را فراهم ميكند. كدام ملاقات و ميهماني است كه وقت آن فرا رسيده باشد و ما هنوز در فكر پوشيدن لباس و يا آماده كردن شرايط آن باشيم؟!
د) عدم يادگيري معاني: آيا ندانستن معاني الفاظي كه روزانه ده بار در نماز تكرار ميشود به معني بي اعتنايي به نماز نيست؟! آيا اگر ما براي طرف گفتگوي خويش در نماز اهميتي قائل باشيم در فكر اين نخواهيم بود كه محتوا و مضمون مذاكره و نجواي خود را بفهميم و با ادراك صحيح به سخن در برابر او بايستيم؟! چگونه ممكن است با اقامت كوتاه در يك كشور، تا حدودي به زبان مردم آنجا آشنا ميشويم و با يكي دو بار عبور از مسيري، نام و نشان آن را فرا گيريم و در برخورد با هر بنايي از اسم و باني و مشخصات آن جويا شويم اما هيچكدام از اين توجهات و حساسيتها در مورد نماز اعمال نشود؟! آيا اينها به معني بي اعتنايي به نماز نيست؟! چگونه ميتوانيم پاسخگوي اين عباداتي باشيم كه محتواي آن جز تحقير خداوند رب العالمين نيست؟! اينجاست كه امام حسين ـ عليه السلام ـ به خداوند تبارك و تعالي عرض ميكند:
»الهي مَن كانَت محاسِنُه مَساوِي فكيف لايكونُ مَساوِيه مَساوِي«[4]
يعني: «خدايا آن كس كه اعمال به ظاهر نيك او گناه است پس چگونه گناهان او گناه نباشد؟!«
فرق نمازگزاراني كه در نماز هيچ دردي را احساس نميكنند[5] جز درد فراق دوست، از هيچ حادثهاي مطلع نميشوند،[6] هيچ صدايي را نميشنوند و غرق در لذت با معشوقند، نماز گزاراني كه زير شلاق و عليرغم هر گونه تهديد و شكنجه و محدوديتي نماز را بپا ميدارند[7] با كساني كه نماز را بار و رنجي ميدانند كه در برداشتن و عبور از آن بايد شتاب كرد و در هنگام اقامهي آن با دست و محاسن بازي ميكنند و خميازه ميكشند، فقط در اهتمام و استخفاف به نماز است.
هـ) عجله و شتاب در نماز: سريع خواندن نماز و تبديل اين عبادت به عادتي كه همچون عمل ماشين نويسي بدون توجه به معاني و بدون رعايت خشوع و طمأنينه انجام گيرد از نشانههاي ديگر بي توجهي به نماز است. استاد شهيد آيت اللّه مطهري ـ رحمة الله عليه ـ در اين باره ميفرمايد:
»علماي روانشناسي ميگويند: «يك كار همين قدر كه براي انسان عادت شد، دو خاصيّت متضاد در آن به وجود ميآيد. هر چه كه بر عادت بودنش افزوده شود و تمرين انسان زيادتر گردد، كار، سهلتر و سادهتر انجام ميشود.» يك ماشين نويس كه به ماشين نويسي عادت ميكند، هر چه بيشتر عادت ميكند، از توجهش كاسته ميشود. يعني از اينكه اين عمل او يك عمل ارادي و از روي توجّه باشد كاسته ميشود و به يك عمل غير ارادي نزديكتر ميگردد. خاصيّت عادت اين است. اينكه در اسلام به مسألهي نيّت تا اين اندازه توجّه شده، براي جلوگيري از اين است كه عبادتها آنچنان عادت نشود كه به واسطهي عادت، به يك كار طبيعي و غير ارادي و غير فكري و غير هدفي و كار بدون توّجه كه هدف درك نشود و فقط به پيكر عمل توجه گردد تبديل شود.
اينها چيزهايي است كه ما تنها در نماز اسلامي به دست ميآوريم و متوّجه ميشويم كه بسياري از برنامههاي تربيتي به وسيله اين عبادت و در پيكر اين عبادت پياده ميشود، گذشته از اينكه خود اين عمل، پرورش عشق و محبّت خدا و معنويّت در انسان است، كه اين روح عبادت است.»[8]
مردي در حضور امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ نماز خود را با شتاب به جا ميآورد. حضرت نگاهي به او كرده و فرمود: چند وقت است اينگونه نماز ميخواني؟ او گفت: مدت هاست. حضرت فرمود: مَثَل تو نزد خداوند مثل كلاغي است (كه منقار بر زمين ميكوبد. سجده تو خضوع در برابر خدا نيست. منقار به زمين كوبيدن است) اگر اينگونه بميري بر غير ملت و دين پيامبر اكرم، مردهاي. سپس حضرت در مورد كم گذاشتن در نماز فرمود: به درستي كه دزدترين مردم كسي است كه از نمازش بدزدد.[9]
برخي از پيامدهاي استخفاف و بي توجهي به نماز
1ـ قهر و قطع رابطه با عترت:
امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ در يك بيان قهرآميز، با صراحت چنين خطاب فرمودند:
»ليس مِنّي مَن ضَيَّعَ الصّلاة»[10]
يعني: «آن كس كه نماز را تضييع نمايد از من نيست.«
امام صادق ـ عليه السلام ـ در بيان معياري براي شناسايي افرادي كه با آن حضرت پيوند مكتبي دارند چنين ميفرمايند:
»اِمتَحِنُوا شِيعَتَنا عِندَ مواقيت الصلوة كيف محافظتهم عليها«[11]
يعني: «شيعيان ما را از دقت آنان در انجام به موقع نمازها شناسايي كنيد.«
در روايت مشهور ديگري حضرتش سهل انگاري در مسئلهي نماز و استخفاف به آن را موجب محروميت از شفاعت خاندان عترت و طهارت در روز قيامت شمردند[12] پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز در بياني ديگر ميفرمايند:
»مَن استَخَفَّ بالصّلاة لا يَرِدُ عَليَّ الحوضَ لا و اللّه«
يعني: «آن كس كه نماز را سبك شمارد (به خدا قسم) روز قيامت در كنار حوض كوثر، با من ملاقات نخواهد كرد.»[13]
اين تأكيد و بيان همراه با قسم، حكايت از عمق فاصله بين پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و نماز گزاراني كه به نماز اهميت نميدهند دارد.
2ـ غضب خداوند:
قرآن كريم با نكوهش افرادي كه نماز را ضايع ميكنند[14] يا نسبت به آن بياعتنا هستند.[15] مسلمانان را از اين عمل بر حذر ميدارد.
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه وآله و سلم ـ خطاب به حضرت علي ـ عليه السلام ـ ميفرمايند:
»في تأخيرِها مِن غَيرِ عِلّةٍ غَضَبُ اللّه عزوجل »[16]
يعني: «تأخير نماز از اول وقت بدون دليل، موجب غضب خداوند متعال ميگردد.«
امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايند:
» إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِي الصَّلَاةِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِكَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِي كَأَنَّهُ يَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِ غَيْرِي أَمَا يَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِي »[17]
يعني: «وقتي بندهاي نماز خود را با عجله و شتاب به پايان ميبرد و آن را كوتاه ميكند خدا به ملائكه ميفرمايد: آيا نميبينيد بندهي من چگونه نماز خود را كوتاه ميكند گويا ميپندارد كه بر آوردن حوائجش به دست غير من است (كه اينگونه عجله ميكند.) آيا نمي داند برآوردن حوائجش به دست من است.»
3ـ عدم اجابت دعا و محروميت از دعاي صالحان:
كساني كه به نماز به عنوان تكليف و خواست الهي بي توجهي كنند و آن را كوچك بشمارند خداوند نيز به خواستهها و اعمال آنان توجهي نخواهد داشت. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روايتي چنين ميفرمايد:
» من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشرة خصلة ... و كل عمل يعمله لا يؤجر عليه و لا يرتفع دعاؤه إلى السماء »[18]
يعني: «هر كس به نمازش بيتوجه باشد و در برابر اعمالش مأجور نميگردد دعايش به آسمان راه نمييابد.«
و در ادامه، ميفرمايند: مشمول دعاي خير صالحين نخواهد بود.
4ـ مضيقه و نارسايي دنيوي:
قهر و غضب خدا و پيامبر نسبت به كساني كه نماز را كوچك ميشمارند زيانها و خساراتي بر جاي خواهد نهاد. گر چه ممكن است تارك و يا استخفاف كننده به نماز اين تأثير را درك نكند و متوجه علت مضيقهها و گرفتاريهاي خود نباشد. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: خداوند بركت را از عمر و روزي كساني كه نماز را كوچك ميشمردند بر ميدارد.[19] پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز براي اين گروه از افراد، تهيدستي و نياز را پيش بيني نموده و ميفرمايد:
» قال رسول الله ص عشرون خصلة تورث الفقر ... و الاستخفاف بالصلاة »[20]
يعني: «استخفاف و سبك شمردن نماز موجب فقر و تهيدستي ميشود.»
5ـ سختي احوال قبر و قيامت:
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: نماز گزاري كه نمازش را سبك بشمارد وقتي از قبرش خارج شود خداوند ملكي را بر وي موّكل ميگرداند كه او را بر عرصهي قيامت وارونه بر زمين ميكشد و مردم به او نگاه ميكنند و با شدت و سختگيري مورد محاسبه قرار ميگيرد.[21]
[1] . ماعون/5ـ4. فويلٌ للمصلّين، الذين هم عن صلاتهم ساهون.
[2] . بحار الانوار، 83/6.
[3] . مستدرك الوسائل، 3/26.
[4] . بحار الانوار ج95ص225
[5] . اشاره به جريان كشيدن تير از پاي مبارك امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ در حال نماز.
[6] . فرزند امام سجاد ـ عليه السلام ـ در حالي كه حضرت در نماز بودند به چاه افتاد و حضرت عليرغم شيون افراد خانه متوجه آن نشد و پس از نماز فرزند را به سلامت از چاه بيرون كشيد (بحار، 81/245).
[7] . به كتاب خاطرات آزادگان ايراني در اردوگاههاي عراق با عنوان «نماز در اسارت» چاپ سازمان تبليغات اسلامي مراجعه شود.
[8] . تعليم و تربيت در اسلام، ص197.
[9] . بحارالانوار، 84/242.
[10] . مستدرك الوسائل، 3/98.
[11] . وسائل الشيعه ج4ص114
[12] . بحار الانوار 236/82. استاد شهيد آيت اللّه مطهري ـ ره ـ اين روايت را چنين تبيين ميفرمايد: در وقت وفات امام صادق ـ عليه السلام ـ جرياني رخ داد كه وقتي ابو بصير آمد به «ام حميده» تسليت عرض كند، ام حميده گريست، ابو بصير هم كه نابينا بود گريست بعد «ام حميده» به ابو بصير گفت:
ابو بصير نبودي و لحظهي آخر امام را نديدي، جريان عجيبي رخ داد عرض كرد: چه چيزي؟ فرمود: امام در يك حالي فرو رفت كه تقريباً حال غشوهاي بود. بعد چشمهايش را باز كرد و فرمود:
تمام خويشان نزديك مرا بگوييد، بيايند بالاي سر من حاضر شوند. ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت كرديم. وقتي همه جمع شدند، امام در همان حالات كه لحظات آخر عمرش را طي ميكرد يك مرتبه چشمش را باز كرد، رو كرد به جمعيت و همين يك جمله را گفت:
»لن تنالَ شفاعتُنا مستخّفاً بالصلوة» هرگز شفاعت ما به مردمي كه نماز را سبك بشمارند، نخواهد رسيد. اين را گفت و جان به جان آفرين تسليم كرد. (گفتارهاي معنوي، ص65، 64).
[13] . بحارالانوار، 83/9.
[14] . فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاة (مريم/56).
[15] . ويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون (ماعون/5).
[16] . بحار الانوار ج2ص154
[17] . كافي ج3ص269.
[18] . بحار الانوار، 80/21.
[19] . بحارالانوار،83/202
[20] . بحار الانوار،73/315
[21] . بحارالانوار، 80/22.
@#@ در روايت ديگري در همين ارتباط چنين ميفرمايد:
»من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشرة خصلة...الثانية يضيق عليه قبره و الثالثة تكون الظلمة في قبره... .«
يعني: «هر زن و مردي كه به نمازش بياعتناء باشد خداوند او را به پانزده چيز مبتلا مي سازد... قبر بر او تنگ و تاريك مي گردد.»[1]
در سخن ديگري از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ چنين روايت گرديده است كه فرمود: مستخّف به نماز با ذلت و گرسنگي و تشنگي جان ميدهد.[2]
6ـ عدم قبول:
نمازي كه با سهلانگاري و تحقير خوانده شود مورد قبول خداوند متعال قرار نميگيرد. امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد:
»انّ اللّه عزوجل لايقبل الاّ الحسن فكيف يقبل ما يستخف به«[3]
يعني: «خداوند جز نيكو را نميپذيرد پس چگونه آن را كه مورد استخفاف واقع گرديده است بپذيرد.«
نمازي كه آورنده آن به آن بي مهري و بي توجهي دارد، چگونه مشمول قبول خداوند قرار گيرد؟!
7ـ نفرين و لعنت:
برخي از روايات تصوير و تمثيلي را براي نماز ترسيم نمودهاند كه بر حسب آن، نماز بصورت ملكي با انسان به گفتگو مينشيند گاه تشكر ميكند و گاه گلهمند ميشود. در روايتي امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: وقتي نماز در وقت خود اقامه نگردد و بي دقّت ارائه شود با صورتي سياه و تاريك به سوي انسان باز ميگردد. ميگويد: مرا ضايع كردي خدا تو را ضايع كند. و اگر در وقت خود اقامه شود براي انسان دعا ميكند و ميگويد: همان گونه كه مرا حفظ و احترام نمودي خداوند تو را حفظ كند.[4] آري قرآن كريم راه تاركين را به سقر منتهي ميداند و در مورد آنان ميفرمايد:
»ما سلككم في سقر قالوا لم نك من المصلّين»[5]
و كساني را كه نماز ميخوانند امّا جماعت را ترك ميكنند به حسرت و پشيماني محكوم مينمايد و ميفرمايد:
»يوم يكشف عن ساق و يدعون الي السّجود فلا يستطيعون * خاشعة ابصارهم ترهقهم ذلّة و قد كانوا يدعون الي السجود و هم سالمون»[6]
و آناني را كه نماز را به جماعت ميخوانند اما خشوع و مواظبت چنداني در نماز خود ندارند مستحق توبيخ و سرزنش ميشمرد و ميفرمايد:
»فويل للمصلّين الذين هم عن صلوتهم ساهون«( ماعون/4ـ 5)
ترجمه: پس واي بر نمازگزاراني كه از نمازشان غافلند.
و در آيه ديگر اين گروه را به نفاق موسوم ميداند و ميفرمايد:
»انّ المنافقين يخادعون اللّه و هو خادعهم و اذا قاموا الي الصّلاة قاموا كسالي يراعون النّاس و لا يذكرون اللّه الاّ قليلاً» (نساء/142).
ترجمه: منافقان با خدا نيرنگ ميكنند و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند. با مردم ريا ميكنند و خدا را جز اندكي ياد نميكنند.
تنها آن گروه، مورد ستايش قرآنند كه نماز را با خشوع و مواظبت اقامه نمايند.
در اين مورد قرآن كريم ميفرمايد:
»قد افلح المؤمنون الّذين هم في صلاتهم خاشعون«[7]
مولوي ميگويد:
اگر نــه روي دل انـــدر برابرت دارم
من اين نـماز، حسـاب نماز، نشمارم
ز عشــق روي تو من رو به قبله آوردم
و گرنه من ز نـماز و ز قـبله بـيزارم
مرا غرض ز نـماز آن بود كه پنهاني
حديث درد فـــراق تـو با تو بگذارم
و گرنه اين چه نمازي بود كه من با تو
نشسته روي به محراب و دل ببازارم؟
در يك روايت جامع، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در پاسخ به سؤال زهراي اطهر ـ سلام اللّه عليها ـ در مورد عقوبت كسي كه نماز را كوچك ميشمارد به بررسي عوارض ناشي از اين پديده پرداخته و ميفرمايد:
اي فاطمه! هر كس از مردان يا زنان به نماز بياعتنايي كند خداوند او را به پانزده عقوبت مبتلا ميگرداند كه 6 عقوبت در آنها در دنياست، 3 عقوبت به هنگام مرگ به سراغ او ميآيد، 3 عقوبت در قبر و 3 خصلت در قيامت و آنگاه كه از قبر بر انگيخته ميشوند دامنگيرشان ميشود. اما آنچه در دنيا متوجه چنين افرادي ميشود عبارت است از: برداشتن بركت از عمر، رفتن بركت از روزي، محو سيماي صالحين از چهره و رخسار، بي اجر ماندن اعمال، عدم قبولي دعا و عدم مشموليت دعاي نيكان و به هنگام مرگ، عليل، تشنه و گرسنه خواهد مرد و اگر از نهرهاي دنيا بياشامد عطش او فرو نخواهد نشست. و در قبر ملكي او را شكنجه مينمايد، قبر بر او تنگ و تاريك ميگردد. و در قيامت او را وارونه بر زمين خواهند كشيد، سخت مورد محاسبه قرار ميگيرد، خدا به او نظر رحمت نخواهد داشت و به عذابي دردناك گرفتار ميگردد.[8]
[1] . بحار الانوار، 80/21.
[2] . همان.
[3] كافي ج3ص269
[4] . بحارالانوار، 80/9.
[5] . مدّثر/42.
[6] . قلم/42 و43، در آيهي ديگري ميفرمايد: فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيّا (مريم/59).
[7] . مؤمنون /1
[8] . بحارالانوار، ج80ص21.
الف) تأخير نماز: امام صادق ـ عليه السلام ـ در تفسير آيهي شريفهي قرآن، كه در ارتباط با مذمت بي اعتنايي به نماز نازل گرديده است[1] ميفرمايد:
»تاخير الصّلاة عن اوّل وقتها لغير عذرٍ»[2]
مراد از بي اعتنايي به نماز، «تأخير آن از اول وقت بدون عذر است.»
البته روشن است كه مراد از عذر، ضرورتي است كه بصورت اورژانسي پيش آيد و قابل تأخير نباشد و الاّ بايد به كار گفت نماز دارم نه به نماز بگوييم كار دارم.
ب) عدم رعايت آداب آن در خلوت: پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روايتي چنين ميفرمايد:
»من احسن صَلَوتَهُ حين يَراهُ النّاسُ و أَساءَها حينَ يَخلُوا فتلك استهانةٌ»[3]
يعني: «آن كس كه در مقابل مردم با دقت نماز بخواند و در خلوت بدون دقت نماز گزارد به نماز بي اعتنايي كرده است.«
مروري بر نمازهاي خلوت و جلوت ما، روشن مينمايد كه آيا احترام و توجه ما به نماز بيشتر بوده است يا به ناظران صحنهي نماز.
ج) فراهم نكردن مقدمات نماز قبل از اذان: در روايت ديگري ميفرمايد: كسي كه وضوي نماز را تا وقت اذان به تأخير اندازد او به نماز بي اعتنايي كرده است. آري كسي كه به كار اهميت ميدهد، قبل از رسيدن وقت آن، مقدمات انجام آن را فراهم ميكند. كدام ملاقات و ميهماني است كه وقت آن فرا رسيده باشد و ما هنوز در فكر پوشيدن لباس و يا آماده كردن شرايط آن باشيم؟!
د) عدم يادگيري معاني: آيا ندانستن معاني الفاظي كه روزانه ده بار در نماز تكرار ميشود به معني بي اعتنايي به نماز نيست؟! آيا اگر ما براي طرف گفتگوي خويش در نماز اهميتي قائل باشيم در فكر اين نخواهيم بود كه محتوا و مضمون مذاكره و نجواي خود را بفهميم و با ادراك صحيح به سخن در برابر او بايستيم؟! چگونه ممكن است با اقامت كوتاه در يك كشور، تا حدودي به زبان مردم آنجا آشنا ميشويم و با يكي دو بار عبور از مسيري، نام و نشان آن را فرا گيريم و در برخورد با هر بنايي از اسم و باني و مشخصات آن جويا شويم اما هيچكدام از اين توجهات و حساسيتها در مورد نماز اعمال نشود؟! آيا اينها به معني بي اعتنايي به نماز نيست؟! چگونه ميتوانيم پاسخگوي اين عباداتي باشيم كه محتواي آن جز تحقير خداوند رب العالمين نيست؟! اينجاست كه امام حسين ـ عليه السلام ـ به خداوند تبارك و تعالي عرض ميكند:
»الهي مَن كانَت محاسِنُه مَساوِي فكيف لايكونُ مَساوِيه مَساوِي«[4]
يعني: «خدايا آن كس كه اعمال به ظاهر نيك او گناه است پس چگونه گناهان او گناه نباشد؟!«
فرق نمازگزاراني كه در نماز هيچ دردي را احساس نميكنند[5] جز درد فراق دوست، از هيچ حادثهاي مطلع نميشوند،[6] هيچ صدايي را نميشنوند و غرق در لذت با معشوقند، نماز گزاراني كه زير شلاق و عليرغم هر گونه تهديد و شكنجه و محدوديتي نماز را بپا ميدارند[7] با كساني كه نماز را بار و رنجي ميدانند كه در برداشتن و عبور از آن بايد شتاب كرد و در هنگام اقامهي آن با دست و محاسن بازي ميكنند و خميازه ميكشند، فقط در اهتمام و استخفاف به نماز است.
هـ) عجله و شتاب در نماز: سريع خواندن نماز و تبديل اين عبادت به عادتي كه همچون عمل ماشين نويسي بدون توجه به معاني و بدون رعايت خشوع و طمأنينه انجام گيرد از نشانههاي ديگر بي توجهي به نماز است. استاد شهيد آيت اللّه مطهري ـ رحمة الله عليه ـ در اين باره ميفرمايد:
»علماي روانشناسي ميگويند: «يك كار همين قدر كه براي انسان عادت شد، دو خاصيّت متضاد در آن به وجود ميآيد. هر چه كه بر عادت بودنش افزوده شود و تمرين انسان زيادتر گردد، كار، سهلتر و سادهتر انجام ميشود.» يك ماشين نويس كه به ماشين نويسي عادت ميكند، هر چه بيشتر عادت ميكند، از توجهش كاسته ميشود. يعني از اينكه اين عمل او يك عمل ارادي و از روي توجّه باشد كاسته ميشود و به يك عمل غير ارادي نزديكتر ميگردد. خاصيّت عادت اين است. اينكه در اسلام به مسألهي نيّت تا اين اندازه توجّه شده، براي جلوگيري از اين است كه عبادتها آنچنان عادت نشود كه به واسطهي عادت، به يك كار طبيعي و غير ارادي و غير فكري و غير هدفي و كار بدون توّجه كه هدف درك نشود و فقط به پيكر عمل توجه گردد تبديل شود.
اينها چيزهايي است كه ما تنها در نماز اسلامي به دست ميآوريم و متوّجه ميشويم كه بسياري از برنامههاي تربيتي به وسيله اين عبادت و در پيكر اين عبادت پياده ميشود، گذشته از اينكه خود اين عمل، پرورش عشق و محبّت خدا و معنويّت در انسان است، كه اين روح عبادت است.»[8]
مردي در حضور امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ نماز خود را با شتاب به جا ميآورد. حضرت نگاهي به او كرده و فرمود: چند وقت است اينگونه نماز ميخواني؟ او گفت: مدت هاست. حضرت فرمود: مَثَل تو نزد خداوند مثل كلاغي است (كه منقار بر زمين ميكوبد. سجده تو خضوع در برابر خدا نيست. منقار به زمين كوبيدن است) اگر اينگونه بميري بر غير ملت و دين پيامبر اكرم، مردهاي. سپس حضرت در مورد كم گذاشتن در نماز فرمود: به درستي كه دزدترين مردم كسي است كه از نمازش بدزدد.[9]
برخي از پيامدهاي استخفاف و بي توجهي به نماز
1ـ قهر و قطع رابطه با عترت:
امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ در يك بيان قهرآميز، با صراحت چنين خطاب فرمودند:
»ليس مِنّي مَن ضَيَّعَ الصّلاة»[10]
يعني: «آن كس كه نماز را تضييع نمايد از من نيست.«
امام صادق ـ عليه السلام ـ در بيان معياري براي شناسايي افرادي كه با آن حضرت پيوند مكتبي دارند چنين ميفرمايند:
»اِمتَحِنُوا شِيعَتَنا عِندَ مواقيت الصلوة كيف محافظتهم عليها«[11]
يعني: «شيعيان ما را از دقت آنان در انجام به موقع نمازها شناسايي كنيد.«
در روايت مشهور ديگري حضرتش سهل انگاري در مسئلهي نماز و استخفاف به آن را موجب محروميت از شفاعت خاندان عترت و طهارت در روز قيامت شمردند[12] پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز در بياني ديگر ميفرمايند:
»مَن استَخَفَّ بالصّلاة لا يَرِدُ عَليَّ الحوضَ لا و اللّه«
يعني: «آن كس كه نماز را سبك شمارد (به خدا قسم) روز قيامت در كنار حوض كوثر، با من ملاقات نخواهد كرد.»[13]
اين تأكيد و بيان همراه با قسم، حكايت از عمق فاصله بين پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و نماز گزاراني كه به نماز اهميت نميدهند دارد.
2ـ غضب خداوند:
قرآن كريم با نكوهش افرادي كه نماز را ضايع ميكنند[14] يا نسبت به آن بياعتنا هستند.[15] مسلمانان را از اين عمل بر حذر ميدارد.
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه وآله و سلم ـ خطاب به حضرت علي ـ عليه السلام ـ ميفرمايند:
»في تأخيرِها مِن غَيرِ عِلّةٍ غَضَبُ اللّه عزوجل »[16]
يعني: «تأخير نماز از اول وقت بدون دليل، موجب غضب خداوند متعال ميگردد.«
امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايند:
» إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِي الصَّلَاةِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِكَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِي كَأَنَّهُ يَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِ غَيْرِي أَمَا يَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِي »[17]
يعني: «وقتي بندهاي نماز خود را با عجله و شتاب به پايان ميبرد و آن را كوتاه ميكند خدا به ملائكه ميفرمايد: آيا نميبينيد بندهي من چگونه نماز خود را كوتاه ميكند گويا ميپندارد كه بر آوردن حوائجش به دست غير من است (كه اينگونه عجله ميكند.) آيا نمي داند برآوردن حوائجش به دست من است.»
3ـ عدم اجابت دعا و محروميت از دعاي صالحان:
كساني كه به نماز به عنوان تكليف و خواست الهي بي توجهي كنند و آن را كوچك بشمارند خداوند نيز به خواستهها و اعمال آنان توجهي نخواهد داشت. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روايتي چنين ميفرمايد:
» من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشرة خصلة ... و كل عمل يعمله لا يؤجر عليه و لا يرتفع دعاؤه إلى السماء »[18]
يعني: «هر كس به نمازش بيتوجه باشد و در برابر اعمالش مأجور نميگردد دعايش به آسمان راه نمييابد.«
و در ادامه، ميفرمايند: مشمول دعاي خير صالحين نخواهد بود.
4ـ مضيقه و نارسايي دنيوي:
قهر و غضب خدا و پيامبر نسبت به كساني كه نماز را كوچك ميشمارند زيانها و خساراتي بر جاي خواهد نهاد. گر چه ممكن است تارك و يا استخفاف كننده به نماز اين تأثير را درك نكند و متوجه علت مضيقهها و گرفتاريهاي خود نباشد. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: خداوند بركت را از عمر و روزي كساني كه نماز را كوچك ميشمردند بر ميدارد.[19] پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز براي اين گروه از افراد، تهيدستي و نياز را پيش بيني نموده و ميفرمايد:
» قال رسول الله ص عشرون خصلة تورث الفقر ... و الاستخفاف بالصلاة »[20]
يعني: «استخفاف و سبك شمردن نماز موجب فقر و تهيدستي ميشود.»
5ـ سختي احوال قبر و قيامت:
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: نماز گزاري كه نمازش را سبك بشمارد وقتي از قبرش خارج شود خداوند ملكي را بر وي موّكل ميگرداند كه او را بر عرصهي قيامت وارونه بر زمين ميكشد و مردم به او نگاه ميكنند و با شدت و سختگيري مورد محاسبه قرار ميگيرد.[21]
[1] . ماعون/5ـ4. فويلٌ للمصلّين، الذين هم عن صلاتهم ساهون.
[2] . بحار الانوار، 83/6.
[3] . مستدرك الوسائل، 3/26.
[4] . بحار الانوار ج95ص225
[5] . اشاره به جريان كشيدن تير از پاي مبارك امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ در حال نماز.
[6] . فرزند امام سجاد ـ عليه السلام ـ در حالي كه حضرت در نماز بودند به چاه افتاد و حضرت عليرغم شيون افراد خانه متوجه آن نشد و پس از نماز فرزند را به سلامت از چاه بيرون كشيد (بحار، 81/245).
[7] . به كتاب خاطرات آزادگان ايراني در اردوگاههاي عراق با عنوان «نماز در اسارت» چاپ سازمان تبليغات اسلامي مراجعه شود.
[8] . تعليم و تربيت در اسلام، ص197.
[9] . بحارالانوار، 84/242.
[10] . مستدرك الوسائل، 3/98.
[11] . وسائل الشيعه ج4ص114
[12] . بحار الانوار 236/82. استاد شهيد آيت اللّه مطهري ـ ره ـ اين روايت را چنين تبيين ميفرمايد: در وقت وفات امام صادق ـ عليه السلام ـ جرياني رخ داد كه وقتي ابو بصير آمد به «ام حميده» تسليت عرض كند، ام حميده گريست، ابو بصير هم كه نابينا بود گريست بعد «ام حميده» به ابو بصير گفت:
ابو بصير نبودي و لحظهي آخر امام را نديدي، جريان عجيبي رخ داد عرض كرد: چه چيزي؟ فرمود: امام در يك حالي فرو رفت كه تقريباً حال غشوهاي بود. بعد چشمهايش را باز كرد و فرمود:
تمام خويشان نزديك مرا بگوييد، بيايند بالاي سر من حاضر شوند. ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت كرديم. وقتي همه جمع شدند، امام در همان حالات كه لحظات آخر عمرش را طي ميكرد يك مرتبه چشمش را باز كرد، رو كرد به جمعيت و همين يك جمله را گفت:
»لن تنالَ شفاعتُنا مستخّفاً بالصلوة» هرگز شفاعت ما به مردمي كه نماز را سبك بشمارند، نخواهد رسيد. اين را گفت و جان به جان آفرين تسليم كرد. (گفتارهاي معنوي، ص65، 64).
[13] . بحارالانوار، 83/9.
[14] . فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاة (مريم/56).
[15] . ويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون (ماعون/5).
[16] . بحار الانوار ج2ص154
[17] . كافي ج3ص269.
[18] . بحار الانوار، 80/21.
[19] . بحارالانوار،83/202
[20] . بحار الانوار،73/315
[21] . بحارالانوار، 80/22.
@#@ در روايت ديگري در همين ارتباط چنين ميفرمايد:
»من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشرة خصلة...الثانية يضيق عليه قبره و الثالثة تكون الظلمة في قبره... .«
يعني: «هر زن و مردي كه به نمازش بياعتناء باشد خداوند او را به پانزده چيز مبتلا مي سازد... قبر بر او تنگ و تاريك مي گردد.»[1]
در سخن ديگري از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ چنين روايت گرديده است كه فرمود: مستخّف به نماز با ذلت و گرسنگي و تشنگي جان ميدهد.[2]
6ـ عدم قبول:
نمازي كه با سهلانگاري و تحقير خوانده شود مورد قبول خداوند متعال قرار نميگيرد. امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد:
»انّ اللّه عزوجل لايقبل الاّ الحسن فكيف يقبل ما يستخف به«[3]
يعني: «خداوند جز نيكو را نميپذيرد پس چگونه آن را كه مورد استخفاف واقع گرديده است بپذيرد.«
نمازي كه آورنده آن به آن بي مهري و بي توجهي دارد، چگونه مشمول قبول خداوند قرار گيرد؟!
7ـ نفرين و لعنت:
برخي از روايات تصوير و تمثيلي را براي نماز ترسيم نمودهاند كه بر حسب آن، نماز بصورت ملكي با انسان به گفتگو مينشيند گاه تشكر ميكند و گاه گلهمند ميشود. در روايتي امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: وقتي نماز در وقت خود اقامه نگردد و بي دقّت ارائه شود با صورتي سياه و تاريك به سوي انسان باز ميگردد. ميگويد: مرا ضايع كردي خدا تو را ضايع كند. و اگر در وقت خود اقامه شود براي انسان دعا ميكند و ميگويد: همان گونه كه مرا حفظ و احترام نمودي خداوند تو را حفظ كند.[4] آري قرآن كريم راه تاركين را به سقر منتهي ميداند و در مورد آنان ميفرمايد:
»ما سلككم في سقر قالوا لم نك من المصلّين»[5]
و كساني را كه نماز ميخوانند امّا جماعت را ترك ميكنند به حسرت و پشيماني محكوم مينمايد و ميفرمايد:
»يوم يكشف عن ساق و يدعون الي السّجود فلا يستطيعون * خاشعة ابصارهم ترهقهم ذلّة و قد كانوا يدعون الي السجود و هم سالمون»[6]
و آناني را كه نماز را به جماعت ميخوانند اما خشوع و مواظبت چنداني در نماز خود ندارند مستحق توبيخ و سرزنش ميشمرد و ميفرمايد:
»فويل للمصلّين الذين هم عن صلوتهم ساهون«( ماعون/4ـ 5)
ترجمه: پس واي بر نمازگزاراني كه از نمازشان غافلند.
و در آيه ديگر اين گروه را به نفاق موسوم ميداند و ميفرمايد:
»انّ المنافقين يخادعون اللّه و هو خادعهم و اذا قاموا الي الصّلاة قاموا كسالي يراعون النّاس و لا يذكرون اللّه الاّ قليلاً» (نساء/142).
ترجمه: منافقان با خدا نيرنگ ميكنند و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند. با مردم ريا ميكنند و خدا را جز اندكي ياد نميكنند.
تنها آن گروه، مورد ستايش قرآنند كه نماز را با خشوع و مواظبت اقامه نمايند.
در اين مورد قرآن كريم ميفرمايد:
»قد افلح المؤمنون الّذين هم في صلاتهم خاشعون«[7]
مولوي ميگويد:
اگر نــه روي دل انـــدر برابرت دارم
من اين نـماز، حسـاب نماز، نشمارم
ز عشــق روي تو من رو به قبله آوردم
و گرنه من ز نـماز و ز قـبله بـيزارم
مرا غرض ز نـماز آن بود كه پنهاني
حديث درد فـــراق تـو با تو بگذارم
و گرنه اين چه نمازي بود كه من با تو
نشسته روي به محراب و دل ببازارم؟
در يك روايت جامع، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در پاسخ به سؤال زهراي اطهر ـ سلام اللّه عليها ـ در مورد عقوبت كسي كه نماز را كوچك ميشمارد به بررسي عوارض ناشي از اين پديده پرداخته و ميفرمايد:
اي فاطمه! هر كس از مردان يا زنان به نماز بياعتنايي كند خداوند او را به پانزده عقوبت مبتلا ميگرداند كه 6 عقوبت در آنها در دنياست، 3 عقوبت به هنگام مرگ به سراغ او ميآيد، 3 عقوبت در قبر و 3 خصلت در قيامت و آنگاه كه از قبر بر انگيخته ميشوند دامنگيرشان ميشود. اما آنچه در دنيا متوجه چنين افرادي ميشود عبارت است از: برداشتن بركت از عمر، رفتن بركت از روزي، محو سيماي صالحين از چهره و رخسار، بي اجر ماندن اعمال، عدم قبولي دعا و عدم مشموليت دعاي نيكان و به هنگام مرگ، عليل، تشنه و گرسنه خواهد مرد و اگر از نهرهاي دنيا بياشامد عطش او فرو نخواهد نشست. و در قبر ملكي او را شكنجه مينمايد، قبر بر او تنگ و تاريك ميگردد. و در قيامت او را وارونه بر زمين خواهند كشيد، سخت مورد محاسبه قرار ميگيرد، خدا به او نظر رحمت نخواهد داشت و به عذابي دردناك گرفتار ميگردد.[8]
[1] . بحار الانوار، 80/21.
[2] . همان.
[3] كافي ج3ص269
[4] . بحارالانوار، 80/9.
[5] . مدّثر/42.
[6] . قلم/42 و43، در آيهي ديگري ميفرمايد: فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيّا (مريم/59).
[7] . مؤمنون /1
[8] . بحارالانوار، ج80ص21.
نظرات شما عزیزان: