تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 28167
بازدید دیروز : 15274
بازدید هفته : 43441
بازدید ماه : 86411
بازدید کل : 11143262
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 27 / 11 / 1394

پيامدهاي تئوري داروين

همان گونه كه نظريّه نيوتون و تفسير ماشين وار انگارانه او از جهان، خداپرستي را به « خداشناسي طبيعي » ( دئيسم ) تبديل كرد، نظريّه « تبديل انواع » نيز، پيامدهاي خاصي در عرصه دين، اخلاق، جامعه شناسي و انسان شناسي پديد آورد. داروين زيست شناس بود؛ ولي نظريّه او با تأثيرپذيري از انديشه منطقي هگل و پايه ديالكتيكِ او و نيز اصول و اركان نظريّه لامارك و ديگران، تأثير كلاني بر بسياري از رشته هاي فلسفي، كلامي، اجتماعي، انساني و طبيعي گذاشت.
نظريّه داروين، ضربه بزرگي بر انديشه ديني اروپا وارد ساخت؛ زيرا راه توجيه و تأويل آيات كتب آسماني و گريز از چالش ميان علم و دين، را مسدود نمود؛ چنان كه موج اين انفجار در جهان اسلام نيز وارد شد و بيش از يك قرن است كه دو جبهه از انديشه ها را در عرصه نزاع، مقابل هم قرار داده است.(49)
در ادامه، برخي از پيامدهاي « ئئوري داروين » را بيان مي كنيم تا در نهايت درباره چالش و ستيزي كه برخي از انديشمندان ادّعا كرده اند، به داوري بپردازيم:
درباره « پيدايش انواع » دو فرضيه وجود دارد: فرضيه « ثبات انواع » و فرضيه « تبديل انواع »؛ اكنون سخن در اين است كه آيا مي توان گفت نظريّه ثبات، موافق خداشناسي و نظريّه تبديل، نافي آن است؟ برخي معتقدند نظريّه داروين با « برهان اتقان صنع »(50) كه مهم ترين برهان خداشناسي است، تعارض دارد.
خلاصه « برهان اتقان صنع » چنين است كه: جهان، نمايانگر نظمي هدف مند ( طرح، تدبير و انطباق ) است؛ بنابراين، بايد پديدآورنده اي طرّاح، هوشمند، مدبّر و حكيم داشته باشد. مشخّصه عمده نظم هدف مند اين است كه مفهوم روندها و ساختارهايي را پيش مي كشد كه به گونه اي با هم تناسب يافته اند تا نتيجه خاصي را به بار آورند. ويليام پيلي (51) چنين مثال مي زند كه « اگر شخصي در جزيره برهوتي، يك ساعت پيدا كند، حق دارد چنين بينديشد كه موجودي هوشمند آن را ساخته است ».
طبق نظريّه تكامل، ساختارهاي اُرگانيكِ امروز، بر اثر فرآيندهاي صرفاً طبيعي، از بطن اُرگانيسم بسيار ساده تر بر آمده اند؛ بنابراين نظريّه، دو عامل، نقش مهمّي را ايفا مي كنند: « جهش » يا موتاسيون و « فراواني جمعيّت ».
به گفته آيسلي: داروين « برهان اتقان صنع » را ابطال نكرده؛ بلكه فقط روايت ساعت ساز و ساعت آن را رد كرده است.(52) شايد بدين جهت است كه وي در پاره اي از آثارش، قوانين تكامل حيات را آفريده خدا معرفي مي كند؛ امّا بعضي از انواعِ پديد آمده از تكامل را محصول « اتّفاق » دانسته است، نه طرح و تدبير قبلي.(53)
البته داروين، اتّفاق را به معناي ناشناخته بودن علل و عوامل پديد آورنده مي دانست و آن را نفي نمي كرد. گرچه وي با اصل « غايت مداري و هدف محوري » به شدّت مخالف بود. به هر حال، برخي كوشيدند در تفسير رابطه خدا و طبيعت، راه تكامل را پيش روي خدا نهند و عملكرد او را به طرّاحي و تدبيري كه به تدريج گسترش مي يابد، تفسير كنند.(54) برخي هم به هنگام انتشار كتاب « منشأ انواع » چنين اظهار كردند كه در جريان تحوّل، خدا به نام قوانين لايتغيّر از اداره جهان معاف گرديده و از كار خلقت تسكين يافته است.(55)
ظهور « نظريّه داروين » و ارتباط آن با خداشناسي، اروپا را به دو بخش مخالف و موافقِ رو در روي هم تقسيم كرد.
« تئوري داروين » با حكمت صنع و تدبير خداوند در آفرينش تعارضي ندارد؛ زيرا اين فرضيه، توان آن را ندارد كه خودكفايي مادّه را در حركت ثابت كند و خود قانون مندي مادّه نشانه حكمت صنع است و پيدايش انواع جديدي از موجودات ساده ابتدايي، گوياي تدبير و حكمت صنعِ دستي غيبي است. چه نظمي بالاتر از اين كه پروردگار از يك موجود تك سلولي ساده، اين همه موجودات عجيب و شگفت انگيز گوناگون را ايجاد كند.(56)
شهيد مطهري با اشاره به نارسايي « تئوري تبدّل » در اثبات مدّعاي خود (57) علّت تلّقي تعارض اين تئوري با « برهان اتّقان صنع » را ضعف دستگاه هاي فلسفي مي داند. ايشان در بيان تعارض چنين توضيح مي دهد:
وقتي در اثر تنازع بقا، موجودي ماندگار شد، و از طرفي بچه هاي جانداران در اثر امتيازات در اين نزاع برنده شدند و اين امتيازهاي تصادفي از راه وراثت به نسل آنها منتقل شد، در آن صورت نظام خلقت نتيجه امتيازهاي پي در پي است كه هر يك به طور تصادفي و به حكم قانون تنازع بقا و بقاي اصلي و انسب به وجود آمده اند. اگر اين نظام از ابتدا با همين امتيازها و خصوصيّات به وجود آمده باشد، جز با دخالت مدبّر حكيم، قابل توجيه نيست؛ ولي اگر پيدايش آن را در يك حركت تدريجي صدها ميليون ساله بپذيريم، بدون وجود مدبّر قابل توجيه است.(58)
از نظر نگارنده، « تئوري انتخاب طبيعي »، با اثبات وجود خدا منافاتي ندارد؛ زيرا نخست اين كه: دستآوردها و فرضيه هاي علوم تجربي به طور دائم در حال تغيير و تحوّل اند؛ دوّم اين كه: « برهان اتقان صنع »، تنها و حتّي عمده ترين دليل براي اثبات وجود خدا نمي باشد. براهين مهم تر و جدّي تري نيز در اين زمينه وجود دارد؛ سوّم اين كه نظام آفرينش، منحصر به جانوران و گياهان نيست تا با تئوري تكاملي جانداران بتوان دست از تدبير حكيمانه الهي برداشت. چگونه مي توان با اصول داروينيسم، نظم عالم بالا، سيّارات و كهكشان ها را توجيه و تبيين نمود؟ چهارم اين كه: مفهوم غايت و فيناليسم، مسئله اي كاملاً فلسفي است و زيست شناسان، نفياً و اثباتاً حق اظهار نظر درباره آن را ندارند. وجود نيروهاي فوق طبيعي و نظارت بر جريان هاي طبيعت، ادّعايي است كه فقط در قالب هاي فلسفي، قابل اثبات يا نفي است؛ پنجم اين كه: تغييرات تصادفي، هرگز بر نفي هدف و علّت غايي دلالت ندارند؛ زيرا جهل بشر منشأ اين ادعاست و به تعبير علاّمه طباطبائي: « قول به اتّفاق و تصادف، ناشي از جهل نسبت به اسباب حقيقي و نيز نسبت غايت به صاحب غايت است ».(59)
برخي از نويسندگان، برخلاف انتظار، به تأييد اين تعارض برخاسته اند (60) كه از جهاتي دچار ضعف و نقص است و توان اثبات وجود تعارض را ندارد.(61)
به اعتقاد داروين، تكامل انسان، محصول تغييرات اتّفاقي و تنازع بقاست؛ بنابراين، حسّ اخلاقي انسان، يعني متمايز قوه او هم از انتخاب طبيعي سرچشمه گرفته است؛ البته كساني هم چون والاس گفته اند: « انتخاب طبيعي، حدّاكثر مي تواند به انسان وحشي، مغزي بدهد كه كمي فراتر از مغز ميمون باشد ».(62) در اين بخش هم، دو گروه داروينيسم و معنوي مذهبان رو در روي هم ايستاده اند.
هم چنان كه از آيات و روايات مي توان دريافت، همه انسان ها داراي دو ساحت « سفلي » و « علوي » هستند؛ بُعد سفلي، او را به زشتي ها و بدي ها مي كشد و بُعد علوي، او را به سمت نيكي ها هدايت مي كند. انسان در هر دو ساحت، مختار و انتخاب گراست نه مجبور.(63) هر شخص كه بُعد سفلي و حيواني اش را بپروراند و مسير گمراهي را طي كند به پايين تر از حيوانات سقوط مي كند (64) و هر كس راه تكامل و صعود و ساحت علوي خود را در پيش گيرد، خليفه خدا بر روي زمين (65) و معلم ملائكه (66) شده و از كرامت الهي (67) برخوردار خواهد شد.
اگر اشرفيّت، ارزشي و اخلاقي باشد، شرافت ارزشي به افعال اختياري انسان بستگي دارد و اگر مراد از شرافت، وجودشناسي و انتولوژي باشد، از آن رو كه انسان كمالات ذاتي و وصفي بيشتري داشته و از قابليّت و استعدادهاي بيشتري براي رشد و تكامل برخوردار است، مرتبه وجودي اش نيز شرافت فلسفي خواهد داشت؛ هر چند اين تكامل، محصول تغييرات اتّفاقي و تنازع بقا باشد. هم چنين در ارزش گذاري، انسان كنوني و امروزي مطرح است، نه تبار و پيشينه او؛ اگر بپذيريم كه انسان از ميمون و يا حتّي پست تر از آن « مثلاً نطفه » پديد آمده است، حقارت موجود پيشين در حال تكامل، مستلزم حقارت همان موجود در مرحل پسين نمي شود؛ هم چنان كه عكس آن هم صادق است. علاوه بر اينكه ملاك و معيار حقيقت انسان، روح اوست، نه جسم او. با توجّه بدان چه گفته شد داروينيسم، هيچ گونه تعارضي با اشرفيّت انسان ندارد.
داروين در برخي از آثار خود، بر اين عقيده است كه هر كاري آدمي انجام مي دهد، جلوه اي از انتخاب طبيعي است و اگر ترقّي در جريان تكامل، امري سرشتي باشد، هيچ تصميم انساني نمي تواند آن را متوقّف سازد؛ يعني: همان گونه كه عالم جايگاه موجودات انسب و قوي تر است و طبيعت به ضعيف اعتنا نكرده و آن را كنار مي زند، انسان نيز بايد در اخلاق، طبق قانون طبيعت - به جاي احساسات، توجّه به ضعفا، ايثار، انسان دوستي، محبت و مانند آن - به رقابت و ترقّي بپردازد.(68)
« داروينيسم اجتماعي » به دست هربرت اسپنسر و نيچه براي كنار زدن نژادهاي پست تر و نامطلوب و ارائه اخلاق تكاملي و نيز، مبنا قرار دادن آن توسط نازي ها، پديد آمد. البته كساني هم چون هاكسلي برخلاف داروين بر آن بودند كه هنجارهاي اخلاقي از تكامل به دست نمي آيد و عمل به كاري كه از نظر اخلاقي ارجح است ( فضيلت ) مستلزم روشي است كه از هر نظر با تنازع بقا و راه و رسم آن مخالف است.(69)
اما با كمال تعجّب شاهديم كه غربيان با وجود اين همه تفاوت ميان طبيعتِ فاقد درك و شعور، آگاهي، اختيار و انتخاب گري انسان، باز در دام قياس اين دو با هم به حكم اصل انتخاب طبيعي و تنازع بقا، گرفتار شده اند.
مغالطه ديگر « داروينيست ها » اين است كه بايد و نبايدهاي ارزشي كه مربوط به « حكمت عملي » است را از قوانين طبيعي اي كه به « حكمت نظري » مرتبط هستند، استنتاج كرده اند. قوانين حاكم بر طبيعت، هيچ ربطي به قوانين اخلاقي حاكم بر انسان ها ندارند تا بتوان از يكي به عنوان مقدّمه، ديگري را نتيجه گرفت؛ مگر اين كه انسان را موجودي كاملاً طبيعي و فاقد شعور بدانيم كه در اين صورت نيز به غير از تمثيل منطقي به چيز ديگري راه نخواهيم برد.
برخي از نويسندگان مسلمان چنين تعارضي را باور داشته و معتقد شده اند كه اصل تنازع بقا، انسان را به جنگ و ستيز و فراموش كردن عاطفه و محبّت مي كشاند. بنابراين، اصل خونريزي و جنگ در جوامع بشري، امري حتمي است و مفاهيم ارزش، مانند محبّت، ايثار، نوع دوستي و... معناي خود را از دست مي دهند؛ زيرا اصول فرضيه داروين در عالم انسانيّت هم جريان دارد. تنازع بقا مقدّمه اي براي انتخاب اصلح خواهد بود.(70)
در مقابل اين رويكرد، بعضي از متفكّران، اين تعارض را رد كرده و نوشته اند: ارزش هاي اخلاقي، مرتبط به عقل و روح انسان است، نه جسم او: از آن جا كه برتري انسان به عقل اوست، بايد در تبيين ارزش هاي اخلاقي، از نيروي عقل و خِرَد بهره گرفت و صلاح و فساد جامعه و فرد را با قياس هاي عقلي سنجيد.
مدّعيان هماهنگي قانون حاكم بر طبيعت با قانون حاكم بر جامعه، ميان انسب طبيعي و انسب اخلاقي خلط كرده اند و اين خلط، ناشي از ناديده گرفتن تمايزهاي عقلاني و روحي انسان، نسبت به موجودات طبيعي است.(71)
برخي از غربيان، انديشه تعارض ميان اين دو مسئله را مطرح كرده اند و ظهور آيات « سفر پيدايش » در « عهد عتيق » را كه بر آفرينش مستقل انسان تأكيد مي كند، با « نظريه تحوّل انواع » كه سير تدريجي پيدايش انسان را مطرح كرده معارض دانسته اند؛ ويلبر موري يكي از كشيشان در جمع انگلستانيان صاعقه وار عليه داروينيسم فرياد كرد كه: « اصل انتخاب طبيعي، مطلقاً مغاير قول پروردگار است ».(72)
در قبال اين تعارض ها، واكنش هاي مختلفي ميان انديشمندان مسلمان و غير مسلمان صورت گرفت. در درس بعد، واكنش هاي مختلف به اين نظريّه را پي خواهيم گرفت.

ادامه دارد...

پي‌نوشت‌ها:

1. Fixisme.
2.
Transformisme.
3. دامپي ير، تاريخ علم، ترجمه عبدالحسين آذرنگ، ص 316.
4. فردريك كاپلستون، تاريخ فلسفه يونان و روم، ترجمه سيّد جلال الدين مجتبوي، ص 51، 52.
5. همان، ص 35
6.
Lamarck ( 1829- 1744 ).
7.
Charles Darwin ( 1809- 1882 ).
8.
cuvier.
9.
Catastrophisme.
10.
Buffon ( 1707-1788 )
11.
Etienn Geoffroy Saint Hilaire.
12.
R. chambers.
13. برتراند راسل، علم و مذهب، ترجمه رضا مشايخي، ص 48.
14.
Lamarquisme.
15.
New Lamarquisme.
16.
Darwinisme.
17.
New Darwinisme.
18.
Mutation.
19.
Gope.
20. از دسامبر 1831 تا 1836م.
21. سير حكمت در اروپا، ج 3، ص 146.
22.
Malthos.
23. چارلز داروين، منشأ انواع، ترجمه نورالدين فرهيخته، ص 7.
24.
Random Variations.
25. علم و دين، ص 106
26. همان، ص 180
27. منشأ انواع، ص 5
28. علم و دين، ص 106
29. منشأ انواع، ص 97، 102، 110
30. همان، ص 183
31.
Survival of the fittest.
32. منشأ انواع، ص 118
33. همان، ص 524.
34. همان، ص 522
35. همان، ص 157
36. نورالدين فرهيخته، داروينيسم و مذهب، ص 61.
37. همان، ص57
38. همان، فصل ششم، منشأ انسان.
39. به عنوان مثال: ختنه فرزندان ذكور توسّط مسلمين و يهوديان در طول قرن ها به حتّي يك فرد نسل بعدي منتقل نشده است. ر. ك: مطهري، توحيد، ص 273.
40. داروينيسم و مذهب، ص 75
41. مجله دانشمند، ارديبهشت ماه 1343.
42.
payne.
43. داروينيسم يا تكامل انواع، ص 94، 95
44.
Germin.
45.
Soma.
46. داروينيسم و مذهب، ص 77؛ داروينيسم يا تكامل انواع، ص 119.
47.
Mutation.
48. توحيد، ص 276
49. عبدالحسين خسروپناه، كلام جديد، ص 394، 395.
50.
Argument from Design.
51.
William paley ( 1805- 1743 ).
52. علم و دين، ص 113.
53. همان، ص 111.
54. همان، ص 113
55. علم و مذهب، ص 53
56. بحث و بررسي داروينيسم، ص 153 - 155؛ مجله تخصصي كلام اسلامي، ش 15: تحوّل انواع و حكمت صنع.
57. مرتضي مطهري، علل گرايش به مادي گري، ص 122.
58. توحيد، ص 248 - 250
59. نهاية الحكمة، ص 190
60. احد فرامز قراملكي، موضع علم و دين در خلقت انسان، ص 44، 45.
61. عبدالحسين خسروپناه، كلام جديد، ص 398، 399.
62. علم و دين، ص 114
63. كهف، 29
64. اعراف، 179
65. بقره، 30
66. بقره، 31
67. اسراء، 7
68. علم و دين، ص 118
69. همان، ص 119
70. بحث و بررسي درباره داروينيسم، ص 162
71. مجله تخصصي كلام اسلامي، ش 16، تحوّل انواع و انديشه معارضه با كتب اسلامي.
72. علم و مذهب، ص 52

منبع مقاله : 
خسرو پناه، عبدالحسين؛ (1388)، مسائل جديد کلامي و فلسفه دين (3)، قم: مرکز بين المللي ترجمه و نشر المصطفي ( صَلَّي الله عليه و آله )، چاپ اول



 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: خلقت در قرآن
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی